تلاقی هنر، دین، فرهنگ و تاریخ – بخش سوم

1396/3/29 ۱۰:۰۰

تلاقی هنر، دین، فرهنگ و تاریخ – بخش سوم

خوشنویسی با کدام یک از هنرهای دیداری، نقاشی، گرافیک، عکس، فیلم و… نزدیکتر است و آیا می‌توان خوشنویسی را با هنر دیگری هم‌خانواده دانست؟ خوشنویسی همانند نقاشی، گرافیک، عکس، مجسمه‌سازی، سینمای صامت و سماع یا رقص و هنر بدون کلام است. صاحبنظران این هنرها را در یک مجموعه نام می‌برند که به روایتی دیداری هستند و نه شنیداری.

 

گفتگو با استاد فریبا مقصودی - دکتر الهام ملک‌زاده

خوشنویسی با کدام یک از هنرهای دیداری، نقاشی، گرافیک، عکس، فیلم و… نزدیکتر است و آیا می‌توان خوشنویسی را با هنر دیگری هم‌خانواده دانست؟

خوشنویسی همانند نقاشی، گرافیک، عکس، مجسمه‌سازی، سینمای صامت و سماع یا رقص و هنر بدون کلام است. صاحبنظران این هنرها را در یک مجموعه نام می‌برند که به روایتی دیداری هستند و نه شنیداری.

 

آیا کامپیوتر با خوشنویسی دوست است یا دشمن؟ چه ضرر و یا منفعتی برای هم دارند؟

خط و خوشنویسی همیشه توانسته‌اند با سلطه و توان معنویی که دارند، فنّاوری را در خدمت خود بگیرند. در زمان اختراع و ظهور چاپ تصور می‌شد که از خوشنویسی اثری نخواهد ماند. در صورتی که چاپ سنگی خلاف این را ثابت کرد و خوشنویسی، صنعت چاپ را در خدمت گرفت. کامپیوتر هم در خدمت خوشنویسی است. بسیار هم سودمند است. ارزش خوشنویسی هنری با وجود مبلّغ و مروج و خدمتکاری چون کامپیوتر بیشتر نمایان می‌شود، درست مانند فرش ماشینی و فرش دستبافت. بعضی از هنرمندان با کامپیوتر کارهای هنری عرضه می‌کنند و تبلیغات و نظرات متعددی درباره کمّ و کیف آن ابراز می‌شود؛ اما در جامعه هنرشناس و خبره و از دیدگاه کارشناسان هنری و موزه ها، قابل پذیرش و تأیید نیست.

کامپیوتر می‌تواند تولیدگر باشد؛ مانند کارخانه‌های فرش ماشینی و مانند دستگاه پرس که برای تولید انبوه در عرصه قلمزنی استفاده می‌شود، اما کار قلمزنی با دست بر روی نقره و طلا حکایت دیگری است؛ و این را هم به یاد داشته باشید که تصاویر پرسی بیشتر بر روی ورق مس و روی و… فلزات کم ارزش انجام می‌گیرد و به همین منوال الی آخر. مثلا ملامین و پلاستیک گرچه از ضروریات صنعت و جامعه ‌امروزی است و رواج تمام هم دارد، ولی حتی با ظروف مس سنتی عمل مسگرهای استادکار در عرصه هنر قابل قیاس و مقابله نیست. حالا بگذریم از ظروف طلا و نقره و… همان ظرف مسی که از هنری ابتدایی برخوردار است، امروز می‌بینیم در ردیف وسایل عتیقه (آنتیک) در کلکسیون‌ها و مجموعه‌ها نگهداری می‌شود و…

 

کار شما بیشتر نستعلیق است. چه ویژگی‌هایی این خط دارد که شما را به خود جذب کرده است؟

نستعلیق از لحاظ ساختاری تشابه ویژه‌ای با خط اوستایی دارد و برخلاف خط نسخ که اساس آن بر سطح است، اساس نستعلیق بر دوْر است و دوْر در هنر اسلامی جایگاهی خاص دارد. تمامی کائنات بر دور قرار دارد از ذره و اتم تا منظومه شمسی. در پیوند دین و ملت، خط نستعلیق از مروجان اصلی در ترویج و تبلیغ متون عرفان اسلامی و آثار جاویدان ادب فارسی بوده است. رواجی که این خط در شبه قاره هند، کشورهای تازه‌استقلال‌یافته (ماوراءالنهر) و ترکیه عثمانی در قرنهای شانزدهم تا نیمه اول قرن بیستم به طور عام داشته است، ماجرای سرنوشت شرق است و حال نیز به طور خاص مورد توجه است؛ زیرا در این پهنه گسترده و پهناور مسلمانان از طریق زبان فارسی و خط نستعلیق با معارف اسلامی آشنا می‌شوند و علاقه‌ای عمیق به این خط و زبان داشتند.

حکایت اینکه با تقسیم امپراتوری عثمانی و تفرقه شبه‌قاره، خط لاتین را جانشین نستعلیق کردند، مفصل است و سر شما را درد نمی‌آورم. به هرحال در خدمت خط نستعلیق بودن یعنی حفظ کردن قریب چهار قرن فرهنگ و اتحاد اسلامی و ایرانی و پاسداشت ارسال امپراتوری فرهنگی زبان فارسی.

 

چه چیزی باعث شده که قرآن کریم را به خط نستعلیق بنویسید و چقدر زمان برده است؟

کتابت قرآن امری اختیاری و ارادی نیست، باید او بخواهد، بطلبد و توفیق بدهد. خداوند عنایت کرد به عنوان ذره ناقابلی در محضر آیات بیّنات او باشم. نوشتن قرآن ذکر است و در ذکر، زمان جایی ندارد. شاید خوانده باشید که گاهی بزرگان عرفا چندین شبانه‌روز بدون خواب و خوراک در سماع و ذکر بودند و لحظه‌ای آرامش نداشتند تا به سکون می‌رسیدند و به خود می‌آمدند، بدون آنکه از زمان طی شده خبر داشته باشند. کتابت قرآن هم سماع قلم و اندیشه و غرق شدن در اقیانوس نور است.

به هرحال من با تمام گرفتاری‌های یک زن از طلوع صبح تا غروب و گاهی تا پاسی از شب در حال کتابت قرآن هستم. گاهی از ده تا پانزده ساعت کتابت می‌کنم، و تا کنون چند بار افتخار فتح و ختم قرآن را یافته‌ام و قریب سی و هفت سال است که این عنایت نصیبم شده است و این سعادت را دارم.

 

خط نستعلیق را خط ایرانی می‌نامند. آیا خواندن این خط برای غیر ایرانی مشکل نیست؟ در این مورد نظری ابراز نشده؟

اصلا. خواهران و برادران مسلمان غیر ایرانی در کشورهای عربی و هند و پاکستان و کشورهای تازه استقلال‌یافته به‌آسانی قرآن کتابت شده مرا تلاوت می‌کنند. جالب اینکه در بعضی کشورهای مزبور مشغول بازنویسی و نقل آن به نستعلیق هستند. من از عدم خواندن نستعلیق به‌ویژه قرآنی که برشیوه عثمانی سعادت خوشنویسی آن را داشته‌ام، چیزی نشنیده‌ام که خواندن آن سخت یا ناخوانا باشد. نشنیده‌ام.

 

در چه کشورهایی نمایشگاه برگزار کرده‌اید؟

در کشورهای متعدد نمایشگاه داشته‌ام. به طور فردی در ترکیه، الجزایر، اندونزی، مالزی، دو بار مراکش، دو بار سوریه، تونس، افغانستان، به طور جمعی در پاکستان، انگلیس، فرانسه، تاجیکستان.

 

مردم زیادی برای دیدار از آثارتان به نمایشگاه‌ها می‌آیند؛ به‌ویژه در سوریه که استادان بین‌المللی جهان اسلام به شما درجه استادی و اجازه کتابت قرآن کریم داده‌اند. حضور و استقبال آنها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خوشنویسان و استادان بزرگ سوری به کارها و آثار من عنایت دارند و بسیار در تشویق من مؤثر بوده‌اند. استادان برجسته‌ای چون احدالباری، دکتر غنوم، احمد المفتی، به شیوه خوشنویسان جهان اسلام به من اجازه کتابت قرآن کریم داده‌اند و در تمام مدت نمایشگاه استادان و خوشنویسان ارجمند در دمشق از نمایشگاه من دیده کرده و با هم بحث و تبادل نظر در مورد کارها داشتیم.

 

نظر کدام یک از این استادان برایتان جالب بود؟

نظر تمامی این بزرگواران برایم مغتنم و قابل احترام بوده است؛ اما در بعضی از بزرگان صاحبدل و عارف رقّت قلب و تواضعی که می‌بینم، غبطه می‌خورم و آرزو دارم خداوند ذره‌ای از مراتب قلبی آنها را به بنده عنایت فرماید. اشکهایی که در چهره مردان و زنان و ادب باطنی که در مقابل تابلوها از آنها دیده‌ام، مرا با خود به عالم دیگری برده است. خیلی زود انسان از همه چیز فاصله گرفت، بگذریم.

 

آیا اظهار نظرها و تبادل آرای خوشنویسان اسلامی می‌تواند ماندگار و کاربردی باشد؟

تبادل نظر هنری و دیدارها، نکته‌ای نیست که ماندگار باشد. اگرچه همزبان نیستیم، اما چون در یک طریق قدم برمی‌داریم، بیشتر آگاهی‌ها و ابراز و اظهارات متداول است.

 

درباره آثار خوشنویسان جهان عرب چه نظری دارید؟

معروف است که: «قرآن در مکه نازل شد، در قاهره خوانده شد و در استانبول نوشته شد»! مقصود اینکه قاریان مصری و خوشنویسان عثمانی در تلاوت و خوشنویسی قرآن سرآمد جهان اسلام هستند. هرچند سهم ما ایرانی‌ها در اینجا نادیده گرفته شده، اما در کل درست است. سوریه هم تا پیش از جنگ بین‌الملل اول از ممالک قلمرو عثمانی بود و خوشنویسان استانبول به‌ندرت ترک بودند. اکثر کرد و عرب بودند؛ مانند حامد آمدی، عبدالعزیز رفاعی و… که آن هم از قلمرو عثمانی بود. هاشم بغدادی که کولاک می‌کرد با کتیبه‌های مسجد شهدای بغداد و کتیبه‌های مقبره عبدالقادر گیلانی و کتیبه‌های نجف اشرف و… در اوج بوده‌اند. در سوریه استادان خوشنویس فراوانی وجود دارند که نام خوشنویسی سوریه را بلند آوازه کرده‌اند. چنان که عرض کردم استادان اجازه من هستند. مقام هنری آنها را آینده مشخص خواهد کرد و چه خوب است که آثار این بزرگواران در مجمعی از کارشناسان دارای صلاحیت هنری نقد و بررسی شود تا مقام و جایگاه واقعی‌شان در جهان اسلام روشن شود. گاهی تابلو و یا قطعات و کتابت‌هایی از قرآن را از خوشنویسان سوری دیده‌ام که واقعا کم‌نظیر است.

هنر خوشنویسی در جهان عرب بسیار زودتر از ایران به هنر غرب متمایل می‌شود؛ یعنی همیشه جامعه ادبی و هنری ایران و عرب در تأثیرپذیری از جامعه ادبی و هنری غربی قریب نیم قرن فاصله دارد. شاید آن که جهان عرب یک سرعت‌گیر در مقابل این تأثیرپذیری باشد به خاطر همین است که ایرانی‌ها در پذیرش الگوهای هنری غرب متعادل‌تر از هنرمندان عرب هستند؛ اما با تمام این مسائل چه در خوشنویسی سنتی و چه خوشنویسی نوین، جهان عرب افراد ماندگاری دارد.

 

به کار کدام یک از استادان خوشنویسی ایران علاقه‌مندید و چرا؟

من خوشنویسی متأخر هستم و خودم را شاگرد تمامی استادان پیش از خود می‌دانم که در سلسله خوشنویسی مرا به ترتیب و توالی به سند ولایت و نبوت می‌رسانند. آنچه مرا همواره در مقابل چشم بوده و هیچ‌ گاه از دیدن آثارش سیر نشده‌ام، آثار حضرت مولانا میرعماد الحسنی قزوینی است.

در آثار به جای مانده از میر، لطیفه نهانی و یک نظر سیال و جاندار الهی موج می‌زند. خطهای او با اینکه دیداری است، ولی حرف می‌زند، تعلیم می‌دهد و در نهایت زیبایی، انسان سالک را به عالم سیر راهنمایی می‌کند. آن کس که با راز و رمز خط آشنایی داشته باشد، با ملاحظه و مشق نظری از خط حضرت میرعماد به پرواز درمی‌آید. این عنایت الهی که شامل حال ایشان بوده، تنها نبوغ هنری اعلای آن بزرگوار نبوده است، او از برکتی وسیع و باطنی در اوج بهره می‌برده است که با هیچ‌ خوشنویسی تا عصر حاضر قابل مقایسه نیست. چون خط این بزرگ که قریب چهار قرن از شهادتش می‌گذرد در کمال است، هر گلی نیز در کنار گلستان او باشد ـ با همه رنگ و بوـ بی‌رنگ خواهد بود. اگرچه در این سلسله تا زمان حاضر بزرگان مقتدر و توانمند در عرصه خوشنویسی ایران کم نبوده‌اند و کم نیستند، اما میرعماد حکایت دیگری است و این اعتراف اکثر قریب به اتفاق صاحبنظران قَدَر و سالکان مستقل خوشنویسی است.

 

از خودتان در فراز و نشیب هنر خوشنویسی بگویید.

آثار فراوانی را خوشنویسی کرده‌ام. شاید تا به حال قریب ۲۰۰هزار سطر کتابت جدی و هنری داشته‌ام و کتابهای متعددی از نظم و نثر را خوشنویسی کرده‌ام. در ایران و سپس جهان اسلام و با اندکی بررسی در جهان خوشنویسی اسلامی، تنها زن خوشنویسی هستم که در این زمینه فعالیت مستمر دارم و آثارم به طور مستقل بارها چاپ و منتشر شده است.

نخستین زن کاتب کل قرآن کریم در جهان اسلام هستم که قرآن کتابت شده‌ام چاپ و منتشر شده است و در طی سالهای متمادی با طرح و بررسی‌های متعدد توانسته‌ام قرآن شیوه عثمانی را به خط نستعلیق نقل و ختم به آیه کنم که نمونه‌ای باشد برای کسانی که بعد از من بخواهند قرآن مزبور را به نستعلیق خوشنویسی کنند. چندین بار افتخار کتابت قرآن را داشته‌ام.

دیوان حافظ را به خط زن خوشنویس برای نخستین بار کتابت کرده‌ام که به چاپهای متعدد رسیده است و اولین و یگانه نسخه دیوان حافظ در طول تاریخ ادبیات از زمان حافظ تا عصر حاضر به خط زن خوشنویس می‌باشد.

دواوین شعرا و ادعیه بالغ بر بیست عنوان با متون فارسی، کردی، عربی از جمله مناسک حج، شرح زیارت عاشورا در یک هزار صفحه، دعای شعبانیه (بالغ بر پنجاه بار)، دیوان پروین اعتصامی، بوستان سعدی، رباعیات خیام، دوبیتی‌های باباطاهر، دیوان سیدیعقوب ماهیدشتی (کردی)، دیوان پرتو کرمانشاهی(کردی ـ فارسی)، دیوان نوروز سورانی، مناجات امام علی(ع) (عربی)، آداب آل حق (فارسی ـ کردی)، یادنامه آیت‌الله طباطبایی، یادنامه آیت‌الله مطهری، حدیقه سلطانی (احوال و آثار شاعران کرد کرمانشاه) در پنج جلد و…

حال نیز در بین برنامه‌هایی که در طرح و تنظیم و نگارش تابلوهای نمایشگاهی مشغولم و کتابت دیگری از قرآن که قرار است با ترجمه فارسی و لاتین شادروان استاد دکترطاهره صفارزاده چاپ و منتشر شود.

در پایان سال ۱۳۸۸ شاهکار جاویدان حکیم طوس، شاهنامه فردوسی را که در کنار قرآن کریم توفیق خوشنویسی آن را داشتم و همانند دیوان خواجه شیراز در طی تاریخ ادبیات هزارساله ما توسط زن خوشنویس انجام نشده است و کاری منحصر است و با طرح و تذهیب دختر هنرمندم سما سلطانی چاپ و منتشر شد.

همچنین رباعیات حکیم عمر خیام نیز که کاری هنری با همکاری دخترم در کنار تابلوی نگارگری استاد محمدباقر آقامیری چند بار چاپ و منتشر شده است.

 

می‌خواهم نظرتان را درباره سرنوشت خط فارسی و خوشنویسی در روند آموزش و پرورش جویا شوم.

مدارس امروز که از آموزش سنتی به دور افتاده‌اند، با نمودهای مدرنیته چون سیستم حروفچینی‌های مختلف سر و کار دارند و دانش‌آموز جز با علاقه شخصی و تشویق پدر و مادر و احیانا معلم با هنر خوشنویسی آشنا نیست. همان طور که می‌دانید، مقدمات «تهاجم فرهنگی» در آغاز خلع سلاح فرهنگی است. محافل جهانخواری ابتدا به البسه ملی ما در متحدالشکل کردن لباس زنان و مردان و سپس به معماری و هنر‌های مستظرفه، به مقابله و تضاد برخاست و کشورهای شرقی را که بنیان‌گذاران تمدن بشری بودند، با تبلیغات کاذب از خودی خود دور کرد؛ یعنی در واقع هویت ما را از ما گرفتند. دزدان با چراغ آمده‌ای بودند که گزیده‌ترین کالا را مورد طمع قرار دادند. خط و خوشنویسی از ارکان هویت ملی ما هستند و متاسفانه ‌امروز در مراکز متوسطه و عالی و نیز حتی ابتدایی خط و خوشنویسی ما جایگاه ویژه خود را ندارد.

 

پیشنهاد شما برای اصلاح و بهبود این روند چیست؟

خط و خوشنویسی می‌بایست به طور جدی در مدارس مورد توجه قرار گیرد. هرچند کتابهایی را در زمینه خوشنویسی برای هنرستان‌های پسرانه و دخترانه و گاهی مراکز ضمن خدمت آموزش و پرورش دیده‌ام، اما اینها بیشتر به خاص و گاهی اخص بودن موضوع و انحصاری شدن آن کمک می‌کند. خوشنویسی باید درس همگانی و ساری و جاری در تمام سطوح آموزشی باشد. هر کدام به مقتضی سال تحصیل و سن دانش‌آموز…

 

دلایل بدخطی اکثر جوانان تحصیل کرده ما چیست؟

دلایل بدخطی در کودکان و نوجوانان ما، فقدان مشق نظری، یعنی ندیدن خط خوب و به‌قاعده، بی‌توجهی خانواده‌ها به خط و ربط و سواد فرزندان و بیشتر تأکید بر آموزش‌های مرسوم روز که البته لازم و ضروری هم هستند، و نیز عادت کردن جامعه به بدخطی و خط بد را خواندن از عوامل این علل می‌باشد.

 

برای رفع این معضل چه باید کرد؟

باید بنیادی و کاربردی و به طور عام عمل کرد و نهضت خوشنویسی و خط فارسی را احیا نمود.

 

از چه راهی احیای نهضت خوشنویسی و خط فارسی مسیر است؟

خوشنویسی یکی از پرطرفدارترین هنرهای سنتی کشور است که ‌امروز بالغ بر دهها هزار هنرجوی آزاد و فارغ‌التحصیل از «انجمن خوشنویسان ایران» و سایر مراکز هنری دارد و اگر مورد تبلیغ و تشویق قرار گیرد، فراگیر خواهد شد. استادان بزرگوار: سیدحسین و سیدحسن میرخانی و همکاران آنها که برایشان در این ماه مبارک دعای شادی روح دارم، اندیشه‌های آینده‌نگر داشتند که این طرح را درانداختند و شاگردان خلف آنها به راهشان ادامه دادند. امیدوارم که آرزوی آن بزرگان جامه عمل بپوشد و خط نستعلیق از یاد نرود!

 

پیوند وآمیختن خط و دین را و یا کلاً هنر تجسمی و دین ـ به‌ویژه دین اسلام ـ را چگونه بررسی می‌کنید؟

امری بدیهی است که منشأ الهام اکثر قریب به اتفاق هنرها چه هنرهای مکانی مانند هنرهای تجسمی و مستظرفه و هنرهای زمانی مانند موسیقی، ادبیات ملتهاست («ملت» به معنی دین که معنی واقعی است و امروز غلط مصطلح شده است). به هرحال ادبیات دینی و اعتقادی اساس ادبیات است. هنر ادیان اولیه رابطه مستقیم با اعتقادات آنها داشت و هنر ادیان الهی نیز به همین صورت. نقاشی کلیسا نشأت گرفته از متون کتاب مقدس است. موسیقی کلیسا و…

حال در نظر بگیریم و توجه دقیق داشته باشیم که معجزه بارز و قاطع پیامبر ما(ص) قرآن است؛ یعنی ادل? اثبات حقانیت اسلام، ادبیات دینی اوست و این ادبیات، جامع تمام خصوصیاتی است که در کتابهای آسمانی پیشین بوده است، با تمام ویژگی‌های آن. قرآن کریم سراسر نکات تصویری زنده است و در نگارگری نمونه بی‌مانند ادبیات الهام‌بخش اعتقادی است، تا جایی که به صراحت قرآن خداوند در این گنج ابدی خود را پیکرساز و نقاش می‌خواند و می‌فرماید: هو الله الخالقُ البارئ المصوّر (حشر، ۲۴). بگذریم از فتاوای فقهی و نهی بعضی صورتگری‌ها در اسلام که مقتضی اوضاع اجتماعی صدر اسلام و مصلحت حضرت حق بوده است.

البته می‌دانیم که نگارگری گونه‌های طبیعی برای هنرمندان مسلمان بلا مانع است که ما اهلیت بررسی این ابعاد را نداریم. به هر حال در قرآن موسیقی (اعم از موسیقی کلمات: برونی، درونی و آوایی) به حد اعلا موج می‌زند. چه قاریانی که با موسیقی قرآنی و قرآن جاذبه‌های ماندگار آفریدند و بسیاری از مجذوبین را به اسلام مشرف کردند.

هنر «تذهیب» با ترویج قرآن رواج یافت و تشعیر و طلا و… از امور جانبی آن بود. «رنگ» در قرآن سیمایی ژرف دارد. «خوشنویسی» که مرهون قرآن است و تحولات و اوج‌گیری و سیر تطور آن را را جز با نمونه‌های قرآنی نمی‌توان بررسی کرد و عرفای بزرگ از فرط طهارت و زلالی این هنر، خداوند را خطاط خطاب کردند؛ چنان که شمس تبریزی می‌گوید: «آن خطاط سه گونه خط نوشتی» و به همین منوال سایر هنرها.

ادامه دارد...

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: