تلاقی هنر، دین، فرهنگ و تاریخ ـ بخش دوم

1396/3/24 ۱۲:۱۰

تلاقی هنر، دین، فرهنگ و تاریخ ـ بخش دوم

کتاب‌هایی که ‌اندیشه‌های پویا را به سوی مقصد معلوم و اتحاد فکری جوامع بشری و آشنایی زیربنایی حرکت‌های هنری و فرهنگی رهنمون می‌آید و در یک کلام، انسان را به سوی خداوند راهنماست، که قرآن نمودار بی‌شک و ریب آن است.

گفت وگو با استاد فریبا مقصودی كرمانشاهی

به چه نوع کتابی علاقه دارید؟

کتاب‌هایی که ‌اندیشه‌های پویا را به سوی مقصد معلوم و اتحاد فکری جوامع بشری و آشنایی زیربنایی حرکت‌های هنری و فرهنگی رهنمون می‌آید و در یک کلام، انسان را به سوی خداوند راهنماست، که قرآن نمودار بی‌شک و ریب آن است.

 

چه کتابی از نظر شما زیباترین کتابت نستعلیق را دارد؟

آنچه در دسترس است، کتابت میرزامحمد کلهر در «سفرنامه خراسان» و قسمتی از روزنامه «شرف و شرافت» و کتابت میرزا زین‌العابدین شریف ملک‌الخطاطین و یکی دو رساله را که از مرحوم نجم‌آبادی به یادگار مانده بسیار شیرین و قوی و یکدست است. و نسخه کتاب «فیض‌الدموع» به خط میرزا رضا کلهر نه چاپی آن در مخزن موزه کاخ گلستان می‌باشد، جهانی جاذبه است.

 

در بین کارهای خود کدام کار را زیباتر می‌بینید، چرا؟

به قرآن به خاطر عظمت و تأثیری که بر من و کارهایم گذاشته، به چشم دیگری نگاه می‌کنم و همیشه برای آن جایگاهی خاص قائل هستم.

 

به کدام یک از شاعران بیشتر علاقه دارید؟

به خواجه شیراز ارادتی ویژه دارم، و دیوان آن را در کنار قرآن کتابت کرده‌ام و دیگر شاهنامه که شاه نامه‌هاست و نسبت به اشعار خانم پروین اعتصامی علاقه‌مند هستم. سخنش فراتر از اکثر مردان شاعر و صاحب ادعاست. به قول مرحوم استاد شهریار:همه شاعران سینمای هنر را هنرپیشگانند و پروین ستاره

کلام او سرآمد همگان است. پروین را در بین زنان شاعره بررسی کردن شاید یک نوع بی‌انصافی باشد، او مرز جنسیت را شکسته است.

 

به نظر شما خوشبختی یعنی چه؟

تا خوشبختی را در چه جستجو کنیم، و به چیز خوشبختی بگوییم. به نظر من انسانی که در کنکور زندگی موفق می‌شود، به قول مولانا:

ذره ذره کاندرین ارض و سماست

جنس خود را همچو کاه و کهرباست

و توانست در پی سیر تطور و تکامل بشری همال و همسر خود را با مشخصات مورد نظرش بیابد و در زندگی توفیق انجام رسالت انسانی و پرورش فرزندان صالح و صادق و خادم به جامعه داشته باشد، چه مرد و چه زن می‌تواند بگوید که خوشبخت است. خوشبختی در تعادل و تعامل است، نه در افراط و تفریط چه در ثروت، چه در درآمد، چه در معاشرت و چه در تفریح و تفنن به نظر من همان سخن مشهور که: «خیرالامور اوسطها».

 

مهر و محبت از دیدگاه شما چه معنی دارد؟

مهر و محبت اساس مدینه فاضله است، جاذبه و دافعه انسان از میزان درک مهر و محبت در وجود او ایجاد می‌شود. بزرگان دین که برای پیروان خود یکپارچه جاذبه‌اند، به خاطر این است که مغناطیس مهر و محبت در بین دو موجود برتر و کهتر، مراد و مرید، ساری و جاری است. فرسنگ‌ها طی راه برای رسیدن به ضریح ائمه از گوشه و کنار جهان، بارزترین نمونه مهر و محبت است که از سرچشمه زلال اعتقاد انسان نشأت می‌گیرد و بدین صورت بروز می‌کند و همچنان نسل بعد از نسل ادامه دارد، به قول خواجه شیراز:

خلل پذیر بود هر بنا که می‌بینی

مگر بنای محبت که خالی از خلل است

 

دوستی را چگونه تفسیر می‌کنید؟

دوستی یعنی تطبیق صفات همانند انسانی در بین دو یا چند نفر که آن مطابقت‌ها موجب قرابت و دوستی آنها می‌شود. البته این تعریف از حیطه دوستی مصلحتی، اضطراری و… خارج است که از نیازهای مقطعی سرچشمه می‌گیرد. منظور من دوستی واقعی است.

 

تعریف دشمنی از دیدگاه شما چیست؟

دشمنی به نظر من عدم تطابق صفات همانند نیست، بلکه غلبۀ صفات اهریمنی بر صفات انسانی در وجود بشر منشأ دشمنی است. دشمنی یک نوع حیوانیت است در بین دو مخلوق. همانند این تعریف با تضاد و تناقض فرق دارد، یک وقت اشتباه نشود. به قول شاعر:

آدمیزاده طرفه معجونی است از فـرشته سرشـته وز حیوان

گر بدین میل می‌کند به از این ور بدان میل می‌کند کم از آن

 

درباره قهر و عداوت چه می‌گویید؟

قهر مقدمه عداوت است و همه از جنس اهریمنی و ظلمت است. غرض و قهر و عداوت و سایر انعکاس‌های درونی از این دست بشمارند.

 

سلوک یعنی چه؟

سلوک انواع گوناگون دارد: عملی، نظری، هنری، و… در اصل به معنی درک و اجرای دقیق آدابی منطبق بر موازین تثبیت شده توسط کمال یافتگان است که به مقصد نهایی منتهی می‌شود. مانند پیروی نعل به نعل مقلد از مرجع، و مرجع از امام عصر(ع). بدین ترتیب تا مهبط وحی که حضرت رسول اکرم(ص) باشد و در نقطه نهایت ذات اقدس الهی. هنر نیز همین طور است و سلوک هنری و رعایت شرایط به‌ویژه در خط و خوشنویسی به صفا منتهی می‌شود که بارقه تجلی را سالک در آثار خود می‌بیند و در این مسیر برای امثال ما راهی دراز در پیش است. توفیق از خدا باید خواست، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.

 

حُب و بغض در نظر شما چیست؟

«حب» که ریشه محبت است و در سؤالات پیشین عرض کردم، «بغض» که مترادف کینه است، ایجاد زمینه و اجتماع و رسوب انعکاس دافعه‌های موجودی بر موجود دیگر یا برعکس است که منجر به چه نزول و شقاوت‌هایی که نمی‌شود!

 

گذشت را چگونه تعریف می‌کنید؟

«گذشت» رهنمون صفات انسانی به سرمنزل مقصود است و رهرو را در انجام رسالتش از فراز و نشیب این راه پرخطر به سلامت عبور می‌دهد. گذشت شیوه انبیا و بزرگان است و ائمه دین است. مگر داستان پیامبر(ص) و آن گمراه خاکستر ریز را نشنیده‌اید؟ گذشت همان عفو است.

 

انتقام چیست؟

سخن معروفی است که: «در عفو لذتی است که در انتقام نیست». انتقام یعنی معامله به مثل کردن، در مقابل ظلمت رنگ سیاهی گرفتن؛ چون انتقام از نور و سفیدی به دور است. اصولا صفات اهریمنی با نور سر و کار ندارد، تمام آنچه عرض می‌کنم، از سؤالاتی که شما در این زمینه مهر و محبت و دوستی و دشمنی و قهر و عداوت و حب و بغض و گذشت و انتقام مطرح فرمودید، مربوط به رابطه بین انسانی با انسان دیگر یا به عبارتی جانداری با جاندار دیگر است و ارتباطی به جوامع و عقاید و ملل و مذاهب ندارد. برداشت من از روابط فردی است و از دیدگاه خودم برای رفع تکلیف پاسخ می‌گویم، وگرنه در این زمینه نه تخصص دارم و نه مطالعه لازم و به واقع غافلگیر شده‌ام و نمی‌خواهم سؤال شما بدون پاسخ بماند.

 

غرور از دیدگاه شما؟

غرور از صفات اهریمنی و آفت و میکرب علاج ناپذیر برای علم، هنر عبادت، معاشرت، سلوک، زندگی، دوستی، محبت و… است

 

بخشش یعنی چه؟

بخشش در رابطه فردی همان گذشت است، نمودهایی از آن ایثار است، دستگیری همنوع را هم می‌توان بخشش دانست.

 

آیا تا به حال شکست خورده‌اید؟

با توکل به خداوند، برای شکست مفهومی قائل نیستم. حافظ گفت:

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

وقتی خدا در بطن زندگی حاضر و ناظر است، شکست معنی ندارد.

 

شکست را چگونه معنی می‌کنید؟

شکست تکیه بر امور فناپذیر است، حذف ایمان از دایره اندیشه است، و درنتیجه به بن‌بست رسیدن که به سقوط قطعی منتهی می‌شود.

 

امید و امیدواری یعنی چه؟

امید انسان را به سوی مقصد حرکت می‌دهد. در واقع موجب توان و تلاش، امید است و امیدواری. در ایستگاه‌های زندگی انسان را به ادامه راه وادار می‌سازد، قرآن انسان را به رحمت خداوند امید می‌دهد و ناامیدی در قاموس اهل ایمان کفر است: «لاتقنطوا من رحمه الله».

 

آیا دیدن خطوط کج و معوج شما را عصبانی نمی‌کند؟

خط کج و معوج از روان ناآرام نشأت می‌گیرد. هر انسانی ذاتا خوشنویس است. اگر میل به سوی آرامش و تمرکز و دقت و توجه داشته باشد و بهنگام در پی خوشنویسی و خوشنویس شدن برآید، به میزان استعداد خود بهره‌مند خواهد شد؛ اما اگر نابهنگام در پی این هنر برآید، بهره‌ای نخواهد برد و با هر ارائه‌ای خط ناموزون ار دستهای او سر می‌زند.

ملاحظه داشته باشید که خط همین ظاهر ساده نیست، هزار نکته در کار و بار خط وجود دارد. خط بد دیدن، عصبانی شدن ندارد و من برای آن خوشنویس شده‌ام که عصبانی نشوم و آرامش و طمأنینه داشته باشم. اهل هنر خوشنویسی زمانی عصبانی می‌شود

که از هنر تهی شود. با خط و راز و رمز خوشنویسی بیگانه شود، یعنی از دایره نور خارج شده، به حریم ظلمت نزدیک شود.

وقتی که با خطوط دیگران روبرو می‌شوید، آیا به طور ناخودآگاه به اصلاح کردن و ویراستاری نمی‌پردازید؟

ویراستاری در لفظ و معنی و فحوای متن انجام می‌گیرد و ارتباطی به اصلاح ساختار و قالب کلمات و سیمای حروف که مربوط به خوشنویسی است، ندارد. راستی من بارها معنی واژه «ویرایش» و «ویراستاری» را از بعضی از استادان پرسیدم و جواب درستی دریافت نکردم.آنها به همان معنی سجاوندی و اصلاح متن بسنده می‌کنند؛ اما می‌دانید که در کُردی اورامی «ویراستن» به معنی بریدن و دوختن و شکل دادن است و تصور می‌کنم از همین ریشه باشد، چون اورامی و اوستایی قرابت ریشه دارند.

به هر حال از سؤال سرکار عالی دور نشوم. تا زمانی که خط، قاعده اولیه را نگیرد، شامل اصلاح نخواهد بود. چنانچه خطی در حال شکل‌گیری به سوی حوزه زیباشناختی باشد، یعنی سیمای خط در طی طریق به سوی زیبایی باشد، طبع زیباشناس و آشنا به کیفیت ساختاری خط به اصلاح نظری یا عملی آن می‌پردازد…

 

هر کدام از خوشنویسان برای خط تعریفی دارند، شما چطور؟

خط قالب الهامی کلام است. می‌دانید که بزرگان سلف و استادان فلسفه و کلام برای خط و به تبع خوشنویسی، از قرون اولیه اسلامی به عنوان یک مسئله‌ای مقدس شأنی خاص قائل بودند و از بُعد تقدس به آن نگاه می‌کرده‌اند. تک تک حروفی که خوشنویس می‌نویسد، از نظر آنها و حتی متصوفین دارای یک معنی و اعتبار است و حتی برای آن ظاهر و باطن قائل هستند. ابن‌سینا نابغه ایرانی در آثار خودش از جمله «رساله النیر» توجه خاصی به این مسئله نشان داده است.

لوتی ماسینیون می‌گوید: این توجه و آثار نشانه نبوغ شرقی ابن‌سیناست. متکلمین اشاعره از متکلمین اصولی درباره حروف و کلمات که قالب خوشنویسی هستند، معتقدند که این علامات اموری ابداعی و قراردادی نیستتند و اموری الهامی و القایی از طرف خداوند برای خلیفه‌اش انسان است.

محمد بن محمود آملی ـ صاحب نفائس الفنون فی عرایس العیون ـ نظرات اشاعره را در این باره آورده است. همچنین اخوان صفا، که حروف را با اعداد به عنوان ابجد و… و پس با مسئله طبیعت و مافوق تطبیق می‌دهند و با دید و بینشی مقدس به این امر نگاه می‌کنند. ابن‌عربی شیخ کبیر هم به مسئله حروف و کلمات اعتقاد خاص دارد. اگر بخواهم این موارد را توضیح دهم، ساعت‌ها ادامه خواهد داشت. به هر حال آنچه از صاحب‌نظران سلف برای ما باقی است و آنچه خودم از ذات خط دریافت کرده‌ام جز آنچه در ابتدای این جواب آوردم، تعریف دیگری برای خط ندارم؛ یعنی قالب الهامی کلام و در یک کلمه خط یعنی تندیس سخن.

 

آیا خوشنویسی هنر است یا تکنیک ؟ یا آمیزه‌ای از هر دو؟ چه نسبتی با هم دارند؟

هنر و تکنیک (یا فن) دو مقوله جدا از هم هستند و مشخصه‌های جداگانه‌ای دارند. برای هنر نیز تعریف‌های متعددی آورده‌اند. سرکارعالی می‌دانید که هنر در ریشه اوستایی‌اش به معنی دلیری و دلاوری (هوتن) است و نیز به معنی نیکی. به‌تدریج به زیبایی‌ها و زیبایی‌آفرینی اطلاق شده است. شاید به علت استمرار اثر دلاوری و دلیری و نتایج زیبای آن که از بُعد نورانی انسان سرچشمه می‌گیرد، سایر آثار باقی و ماندگار زیبا را هم هنر گفته‌اند. اصطلاح «فن» نیز در میان اعراب متداول است و هنرمند را «فنّان» می‌گویند؛ اما در نزد ما ایرانیان «هنر» و «فن» دو مقوله جدای از هم هستند.

هنر مقوله‌ای است که تأثیر و اثر حاصل آن لحظه‌ای نیست، بلکه ماندگار است مانند خط، نقاشی، مجسمه‌سازی و ..؛ اما فن اثر آن لحظه‌ای است و با خود صاحب فن از بین می‌رود و پایان می‌یابد مانند: تیراندازی، شنا، سوارکاری، کشتی، شعبده، آشپزی و… بنابراین خوشنویسی هنر است در مرحله متعالی و برتر؛ اما به روایتی خوشنویسی و هر هنر بدون کلام را در مراحل اولیه و تمرین به سبب وجه اشتراک‌هایی با فن، می‌توان فن خواند و می‌دانید با این توضیح، فن دون از هنر است؛ یعنی عموم و خصوص من وجه هستند: هر هنری فن هم هست، اما هر فنی هنر نیست.

 

آیا شخص خوشنویس حق دارد از اصول تخطی کند و مثلا سبک خود را به وجود بیاورد یا با آن شناخته شود؟

خودتان می‌فرمایید «اصول»، اصول قابل تخطی نیست؛ اما «فروع» به سلیقه مجری برمی‌گردد که با آن اعمال سلیقه ها، شیوه ویژه به وجود می‌آید و با آن موارد متغیر شیوه او شناخته می‌شود.

 

در خوشنویسی، زیبایی بیشتر مورد نظر است یا خوانایی؟ یا هر دو یا هیچ‌ کدام؟ اصل و اساس بر چه چیزی است ؟

در خوشنویسی وقتی می‌گوییم «زیبایی» و اسلوب و ادای به حق کلمات و استفاده درست از زاویه قلم مورد نظر است؛ زیرا خط خوش برای فرهیختگان و اهل قلم و مسلطین بر متون نظم و نثر نوشته می‌شود، هر چند عوام هم از آن لذت می‌برند. بنابراین «خوانایی» در بطن متن خوشنویسی از بدیهیات و امور اولیه است. البته این راهم بگویم که در قطعه‌نویسی این مسئله محرز است که برای پیام‌رسانی و احیانا تبلیغ و ترویج اندیشه و اعتقاد و راهنمایی و… است؛ اما در مراتب متعالی هنر چون کتیبه‌نگاری و تابلوهای هنری که اهم هنرآفرینی است، خوانایی در مرحله دوم اجرا مورد نظر است و اصل بر ارائه متعالی اثر است .

خوشنویسی برای زیباسازی است که جزء اصلی زندگی انسان است ـ شهر با تابلوهای زیبای خوشنویسی فراخوان همگانی می‌دهد. هر مرکزی با خطی خوش پیام‌رسانی و آدرس دارد. خط خوش و خوانا که در زمره همان قطعه‌نویسی است که عرض کردم در شهرها راهنمای شهروندان و واردین هستند. خط خوش در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی، اعتقادی و حتی سیاسی انسان نفوذ دارد. آثاری چون شاهکارهای جاویدان ادبیات فارسی و عربی و نمونه‌های برجسته سایر ملل با خطهای ملی مربوط خوشنویسی می‌شوند و نیز کتاب‌های آسمانی به‌ویژه قرآن کریم با خوشنویسی پیوند جاودانه دارند.

جالب توجه است که خط و زبان و فرهنگ چینی همراه با بودیسم در میان غیر چینی‌های جنوب غربی این کشور گسترش یافت و سپس به کره، ویتنام و مهمتر از همه ژاپن کشیده شد. درست به همان‌گونه که مسیحیت زبان لاتین و الفبای آن را وارد کشورهای اروپا کرد. سپس در قرن پانزدهم میلادی انگیزه درونی لازم را برای اعمال سلطه سیاسی و زبانی بر بخشهای وسیعی از افریقا، آسیا و آمریکا فراهم ساخت. بنابراین«خط و دین و ملیت»، مثلث ژئوپولیتیک فرهنگی هستند و با خوشنویسی که سیمای متعالی کتاب‌های دینی است، با هم پیوند ناگسستنی دارند.

 

گفته می‌شود که هنر نوعی ابتهال و نیایش نسبت به خالق زیبایی‌هاست، خوشنویسی چطور؟

خوشنویسی به طریق اولی. با توجه به آنچه در پاسخ به سؤال پیشین عرض کردم، پیوند خط و اعتقاد، ازلی و ابدی است و خوشنویسی جلوه متعالی این پیوند است. سیر و سلوک در خوشنویسی فصلی از عرفان هنری است. اکثر اصطلاحات خوشنویسی با اصطلاحات اهل عرفان چون صعود و نزولشان و صفا و عرش و… هماهنگی کامل دارند. سلسله خوشنویسان همچون هر سلسله سلوکی و طریقتی، به علی ابن ابیطالب(ع) و سپس نبی‌اکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) ختم می‌شود. نیایش و ذکر از مقدمات سلوک است و خوشنویسی مبتدی با نیایش و ذکر آغاز می‌کند و به سیر و سلوک می‌پردازد …

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: