1396/1/30 ۰۹:۱۶
درك از سیاست میان اقشار مختلف جامعه ما در طول تاریخ معاصر بهشدت دچار تغییر و تحول شده است. این تغییر و تحول هم در میان اقشار مختلف اجتماعی شدید بوده است و هم در خود اقشار اجتماعی.
درك از سیاست میان اقشار مختلف جامعه ما در طول تاریخ معاصر بهشدت دچار تغییر و تحول شده است. این تغییر و تحول هم در میان اقشار مختلف اجتماعی شدید بوده است و هم در خود اقشار اجتماعی. البته صحبت از اقشار اجتماعی قدری گنگ است. من در اینجا به طبقات مورد نظر ماركسیستها توجه ندارم. اقشار اجتماعی مورد نظر من تفاوتهای فرهنگی دارند و هر قشر از لحاظ اقتصادی سطوح گوناگون غنی و فقیر دارد. بعد از جنگهای ایران و روس و فقر گسترده و فراگیر ناشی از آن تقسیمبندی دوگانه جامعه میان شهر و روستایی یا مدنی و بدوی تشدید شد؛ به عبارت دیگر جامعه ارباب و رعیتی رنگ فرهنگیتر و دوقطبیتر به خود گرفت. بسیاری از خوانین هم در این تقسیمبندی فرهنگی در شمار رعایا محسوب میشدند. تحول بزرگی كه در بخش مدنی رقیق ایران پدید آمد ایجاد دارالفنون بود و دیگری دیپلماتهای ایرانی و دانشجویانی بودند كه در «ممالك راقیه» زندگی كرده بودند و افكار جدید را به جامعه بسیار محافظهكار ایران منتقل میكردند. این گونه افكار فقط در جامعه مدنی رقیق ایران در شهرهای بزرگ تبریز و تهران و رشت و اصفهان اثرگذار بود. مشروطه را همین قشر فرهنگی به ارمغان آورد؛ یعنی رفرمی بود كه از قشر بالاتر اجتماعی ایران به جامعه بزرگی تزریق شد كه در سطح گسترده رعایا و عشایر قابل درك نبود. آنها فقط نظام سنتی پدرسالارانه خوانین و كلاكین را درك میكردند و به آن گردن مینهادند. اشتباه قشر رقیق مدنی این بود كه افكار آزادیخواهانه غربی را بدون توجه به تفاوتهای گسترده اقشار جوامع ایران ترویج میكردند و انتظار داشتند پاسخ مناسب دریافت كنند. موضوع این بود كه جامعه رعیتی و عشایری ایران اغلب در شهرها دیده نمیشدند و لذا به حساب هم نمیآمدند. اما هنگامی كه موضوع دموكراسی بر مبنای حق رای مطرح شد، آن وقت آثار آن جامعه بزرگ ناپیدا كه تابع اراده پدرسالاران بومی خود بودند، پدیدار شد. رای دادن این گونه رعایا اصولا دموكراسی مورد نظر روشنفكران شهری را به تحولی یك بار مصرف تبدیل میكرد. یعنی با نخستین انتخابات بر مبنای هر نفر یك رای كه اقتضای دموكراسی نظری را ایجاب میكرد، منجر به بازگشت قانونیتر خوانین و مالكانی به قدرت میشد كه فقط استبداد پدرسالارانه را درك میكردند، منتها اكنون بستانكارتر و قانونیتر از همیشه بودند. میخواهم بگویم كه اكثریت مطلق ایرانیان یعنی چیزی در حد ٩٠ درصد پس از مشروطه بیسواد و متشكل از جوامع روستایی و عشایری و روستاییان شهری بودند. اعلامیه مشروطیت ایران نوید داده بود كه مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و اعیان و اشراف و بازرگانان و اصناف تشكیل شود. مجلس اول هم با توجه به جدولی كه برای شهرها تنظیم شده بود بر همین مبنا تشكیل شد. در آن مجلس هر صنف و گروه دنبال اشخاص با صلاحیتی میگشتند كه نماینده آنان باشند. این مجلس میتوانست با توجه به توسعه اجتماعی و فرهنگی كشور تدریجا گسترش یابد و آن دموكراسی محدود الیت یا نخبگان جامعه تدریجا به دموكراسی جامع تبدیل شود. اما چنین نشد و آرمانگرایان ایرانی بدون توجه به وزن و حجم خودشان در متمم قانون اساسی اصول آزادیخواهانه اروپایی را خصوصا در امر انتخابات وارد كردند، در شرایطی كه توده مردم و خوانین و رهبرانشان آزادی را هرج و مرج میپنداشتند و به همین سرنوشت نیز رسید. مشروطیت تا آنجایی كه مالكیت كشور را از شاه گرفت و به ملت داد بسیار خوب و موفق بود، اما در آنجا كه مشروطه را بدون توجه به فقدان توسعه اجتماعی و فرهنگی ملت با دموكراسی اشتنباه گرفت، دچار هرج و مرجی شد كه شرایط را از استبداد مالكانه به دموكراسی محدود یا دیكتاتوری قانونمدارانه سوق داد. كودتای سوم اسفند ١٢٩٩ را میتوان مهمترین تحول از این دیدگاه برشمرد. رجال ایرانی موثر در مشروطیت نیز به زودی با بیرون راندن سید ضیا كه او را از عوام و غیر خودی میانگاشتند و با كوتاه آمدن در برابر رضاخان سردار سپه كه زورشان به او نمیرسید، به این واقعیت تن دادند و مجلس رنگی برگزیده دولتی و فرمایشی به خود گرفت. اما وظایف یك مجلس دموكراتیك یعنی قانونگذاری و تصویب بودجه و تفریغ بودجه را به خوبی انجام میداد. قدم نخست برای نیل به دموكراسی قانونمداری است. مجلس فرمایشی ایران توانست در دوران آغازین قدرت یافتن سردار سپه و رضاشاه بعدی مجموعه قوانین خوب و مدرنی تنظیم كند و در ایران تشكیلات بروكراتیك مالی و گمركی و ارتش و ژاندارمری و نظامی تحلیلی از دبستان تا دانشگاه و دادگستری مدرن و گسترده ایران شكل گرفت. اما قانونمداری فقط در بستر فرهنگی میتواند به دموكراسی برسد. از این رو تحول فرهنگی بعد از كودتای سوم اسفند را میتوان بزرگترین دستاورد دانست كه تا رسیدن به نتیجه یا هدف كه درك و نیل به دموكراسی بود فاصله بسیار داشت. تبدیل دیكتاتوری قانونمند به استبداد نسبی در تحول فرهنگی مبتنی بر عقاید ملی گرایانه تاثیری نگذاشت. اما با بركناری رضاشاه و آزاد شدن فشار انباشته بار دیگر توهم دموكراسی را در جامعهای زنده كرد كه تازه نسبت بیسوادی آن از ٩٠ درصد به ٧٥ درصد كاهش یافته بود و بار دیگر منجر به اغتشاش و هرج و مرج سیاسی شد. گروه بزرگی از جوانان شهری عدالتخواه و رنجیده از استعمار به عقاید اجتماعی و ماركسیستی روی آوردند. در این دوران موضوع حاكمیت ایران بر منابع نفتیاش كه تنها منبع درآمد امیدبخش ملی بود، توانست موج بزرگ ملیگرایی تازهای برانگیزد كه هرچند حزب توده در برابر آن مزاحمت ایجاد میكرد و آن حركت را مانع توسعه و اقتدار خود میپنداشت، اما دولت مصدق كه نفت را با موفقیت ملی كرده و به چهرهای بسیار محبوب بدل شده بود و حتی فرماندهی كل قوا را از شاه گرفته بود، نتوانست در مورد بهرهبرداری از نفت به توافقی بینالمللی دست یابد. حزب توده به حمایت از مصدق روی آورد. شاید مصدق فكر میكرد كه حمایت حزب توده موج جلب حمایت از دولت ناسیونالیست و غیركمونیست او بشود، اما بیشتر موجب واهمه غرب و نظامیان و محافل بازاری و مذهبی شد. طبیعتا رعایا نیز تابع خوانین و پدرسالاران بودند. حمایت روشنفكران در برابر مقاومت مخالفان نمیتوانست تاب بیاورد. سقوط مصدق دورانی از كشمكش سیاسی همراه با توسعه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی پدید آورد. در این دوران میزان سواد نسبی افزایش یافت. تحولات اقتصادی و صنعتی موجب مهاجرت میلیونها روستایی به شهرها و پدیداری توده بزرگی از جوامع نسبتا ناپدید دیروزی در شهرها شد كه فرزندانشان نیز بر دانشگاهها سلطه یافتند. دوگانگی اجتماعی ایران تشدید شد. اكثریتی كه قبلا به حساب نمیآمد و بیش از هر چیز و هركس مجهز به آرمانها و اعتقادات مذهبی بود خواهان پیاده كردن معیارهای خود شد. مرحله جدید موجب پیروزی انقلاب اسلامی و گریزاندن بسیاری از كسانی شد كه پیش از آن الیت یا نخبگان شهری ایران را تشكیل میدادند و به صورت موافق یا مخالف طبقه حاكمه سنتی را تشكیل میداند. پیروزی انقلاب كه با درگرفتن جنگ و مشاركت جنگی نسل تازهای از همان اكثریت دیرین گسترش و انسجام بیشتری یافته بود آغازگر نظام اجتماعی جدیدی شد كه نسبت به الیت گذشته از توسعه و شباهت فرهنگی بیشتری برخوردار است. توسعه سوادآموزی توانست میزان باسوادان كشور را به بالاتر از ٩٠ درصد برساند. برخلاف تصوراتی كه از محافظهكار شدن جامعه ایران میرفت، جامعه جدید دختران را به مدرسه گذاشت تا جایی كه ٦٠ درصد دانشجویان را دختران تشكیل میدهند و اكنون در خدمات روزنامهنگاری و نشر، معلمی، بیمارستانی و بانكی و بیمه و بسیاری از امور شركتها و خدمات مشارك بسیار و حتی بیشتر از مردان دارند. تحولات و تاثیرات جنگ و تحولات جامعه شهری ایران كه اكنون ٧٥ درصد جمعیت ایران را تشكیل میدهد و بقیه نیز با دستیابی به برق و تلویزیون و ماهواره و اینترنت عملا شهری و حتی جهانی محسوب میشوند، تحول نوظهوری است كه جامعه بزرگی را كه ریشههای روستایی داشت به سرعت به جامعهای با نیازها و مطالبان مدنی بدل كرده است. اكنون به جای بیش از ٩٠ درصد بیسواد، بیش از ٩٠ درصد باسواد هستیم. مردم عادی از تلفنهای هوشمند برای امور گوناگون خود استفاده میكنند كه نسلهای فرهیخته قدیمی نیز در طرز كار آن ماندهاند. این تحول است كه باید در محاسبات سیاسی آینده به حساب آید. نسل پیشینی كه با ریشه بیشتر روستایی انقلابی را به ثمر رساند، باید بپذیرد كه تدریجاً باید امور را تحویل فرزندانی دهد كه با آن نسل تفاوتهای بسیار دارد. دیدگاههای، آگاهیهای، شناخت جهانی و نیازهای مادی و معنوی متفاوتی دارند كه الزاما برای نسل دیرین قابل درك نیست. میان اینان با نسل مسلط بر آنها شكاف فرهنگی بزرگی پدید آمده است كه نادیده گرفتنش میتواند به انسجام جامعه آسیب رساند.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید