1396/1/23 ۰۹:۴۰
تربیت هر چند موضوع عام و فراگیر و مهمی است اما متاسفانه كمتر به تناسب این اهمیت مورد توجه قرار میگیرد؛ كم توجهیای كه هزینهها و تبعات فراوانی را بهدنبال داشته و دارد
تربیت هر چند موضوع عام و فراگیر و مهمی است اما متاسفانه كمتر به تناسب این اهمیت مورد توجه قرار میگیرد؛ كم توجهیای كه هزینهها و تبعات فراوانی را بهدنبال داشته و دارد؛ بسیاری از آسیبهای اجتماعی ریشه در دوران كودكی و نوجوانی دارد كه فرد آسیب دیده یا در شرایط نامناسب تربیتی قرار داشته یا در معرض روشهای نامناسب تربیتی بوده است لذا اگر مسائل و مشكلات را در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بخواهیم بررسی كنیم به یك نقطه مشترك میرسیم و آن نقطه این است كه ریشه همه مشكلات در شرایط و روشهای تربیتی نامناسب نهفته است. چندی است كنشگران عرصه تربیت بر آن شدند تا در راستای ریشهیابی و دستیابی به راهكار مناسب برای مسائل پرشمار نظام آموزشی و تربیتی سراغ صاحبنظران و اندیشمندان بروند و از آنها در این مسیر یاری بجویند یا بهعبارتی، آنها را هم وارد گود این مسائل كنند. مصطفی ملكیان یكی از این افراد است كه مدتی به بهانه دیدارهایی كه با علاقهمندان و كنشگران این حوزه دارد نظراتی را ابراز كرده است؛ او با تبیین ابعاد موضوع و تشریح زوایای مختلف تلاش دارد تا افق روشنی را در پیش پای این فعالان قراردهد.
*****
رفع مشكلات بیرونی و درونی لازمه یك زندگی خوب
برای داشتن یك زندگی مطلوب (اینجا كمال مطلوب و آرمانی را نمیگویم)، نیاز به رفع بعضی مشكلات بیرونی و بعضی مشكلات درونی داریم. آموزش و پرورش میخواهد به دومی بپردازد. مقصودم نهاد آموزش و پرورش است كه شامل وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رادیو، تلویزیون، مطبوعات، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، خطبا، سخنرانان، ائمه جمعه و همه كسانی كه آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته ما را آموزش و پرورش میدهند و روی ذهن و ضمیر مخاطبان تاثیر میگذارند، میشود. برای داشتن یك زندگی مطلوب ولو نه كمال مطلوب و آرمانی، ولی لااقل خوب و خوش، ما دو دسته مشكل را باید برطرف كنیم. یك دسته مشكلات بیرونی یعنی بیرون ذهن و ضمیر و جان و روان مخاطب و یك دسته مشكلات درونی كه درون جان و روان و ذهن و ضمیر اوست.
آموزش و پرورش به معنای عام خودش و از جمله وزارت آموزش و پرورش و معلم كارش پرداختن به مشكلات درونی است. مشكلات درونی رفعش به عهده شماست؛ مشكلات بیرونی متصدی دیگری دارد. مثلا مشكلات خانوادگی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، دینی و مذهبی. بخشی از مشكلات كه اگر مرتفع شوند شرط لازم یك زندگی خوب و خوش هستند و درونی هستند، به عهده آموزش و پرورش گذاشته شده است، چه مربی مهدكودك باشد، چه استاد فوق دكترا در این مورد فرق ندارند.
مشكلات آموزشی، پرورشی و پژوهشی
مشكلات درونی كه با آن مواجه میشویم را میتوان تحت سه عنوان مشخص كرد:
مشكلات آموزشی، پرورشی و پژوهشی.
یعنی به دانشآموز آموزش میدهیم و او را پرورش میدهیم و پژوهش یادش میدهیم. اگر ما واقعا بخواهیم كار تعلیم و تربیت را خوب انجام دهیم باید به چند نكته توجه كنیم.
اول باید بازشناسی كنیم كه چه مشكلاتی در درون، جلوی زندگی خوب و خوش آنها را گرفته است. رفع مشكلات بیرونی را دیگران باید انجام دهند. شما مشكلات سابجكتیو را در برابر مشكلات آبجكتیو بر عهده گرفتیداما باید توجه كنیم كه مشكلات درونی دانشآموزی را میخواهیم برطرف كنیم كه تحت تاثیر سه عامل دیگر غیر من معلم و مربیاش هم هست اگر فقط تحت اختیار ما بود كار آسانتر بود. سه عامل غیر من معلم روی مشكلات او و تغییر آنها موثر است در واقع من باید دو كار كنم یكی اینكه با تاثیرات نامناسب آن سه عامل مبارزه كنم و یكی اینكه كار خود را پیش ببرم یعنی چیزهایی كه میخواهم در ذهن و ضمیرش پدید آورم، پدید آورم.
دو عامل مزاحم تعلیم و تربیت
آن دو عامل مزاحم تعلیم و تربیت موفق چیست؟
١- وضع معیشتی دانشآموزان (فقر اقتصادی، عقب ماندگی اقتصادی): حد نصابی از رفاه اقتصادی برای تغییرات و موفقیت در تعلیم و تربیت لازم است؛ وضع اقتصادی كل جامعه كه به اصطلاح جامعهشناسی رفاه اجتماعی گفته میشود، میتواند سد راه موفقیت در تعلیم و تربیت شود، حد نصابی از رفاه اجتماعی را نیاز دارید.
٢- رقیب دوم چیزهایی است كه از فضای عمومی جهانی دریافت میشود (ارتباطات و فضای مجازی) كه در دوستان و همنسلان دانشآموز نفوذ بسیار دارد خیلی وقتها این آموزشها از بیخ و بن فاسد است مثل ماتریالیسم اخلاقی كه از غرب میآید و برای بچه از اول پولدار شدن ارزش میشود مثلا تمام سلبریتیهایی كه در دنیای مجازی هستند نخستین ویژگی شان ثروت است از دید بچهها اینها بزرگند و از دید آنها جهان لقمهای است كه میخواهند قسمت بزرگش نصیب آنها شود گاهی هم این آموزشها از بیخ و بن فاسد نیست ولی سرریزش فاسد است كه به بچه میرسد مثلا «روابط جنسی» در غرب آنچنان كه هست خودش فی حد نفسه ایراد ندارد ولی جنبه سكس و فیزیولوژیكش سر ریز شده به این طرف میرسد؛ با اینها هم باید مبارزه كرد. من عامل خانواده را نگفتم زیرا ممكن است خانوادهای فرهیختگیاش به قدری باشد كه به معلم كمك هم بكند ولی اگر خانوادهای مشكل داشته باشد آن هم عامل چهارم مزاحم برای تعلیم و تربیت موفق است.
سه فاكتور در تغییرات درونی مورد توجه معلم
بحث رقبا و رقابت با آنها را البته از سر ناچاری رها میكنم و به كار خودمان یعنی آنچه باید در مخاطبان خود ایجاد كنیم، میپردازم اگر روی كار معلمی و تغییر درونی كه میخواهیم در دانشآموز، متعلم و متربی ایجاد كنیم، تمركز كنیم با سه كار روبه رو میشویم:
١- باورهایی را در ذهن او پدید آوریم یا نابود كنیم.
٢- احساسات و عواطف و هیجانی را پدید آوریم یا نابود كنیم.
٣- خواستههایی را ایجاد كنیم یا نابود كنیم.
ممكن است به نظر بیاید كه چیزهای دیگری هم هست ولی اگر دقت كنید، میبینید كه غیر این سه تا، چیز دیگری نیست. ما یا با باورها سر و كار داریم یا با احساس و عاطفه و هیجان یا با خواستهها.
ملاك و معیار خوبی و بدی در این سه مورد با یكدیگر یكسان نیستند.
باورها در حالت آرمانی مثبت و منفی بودنشان به صادق یا كاذب بودنشان است، باید باورهای كاذب را بگیریم و باورهای صادق به آنها بدهیم اما ما انسانها همیشه با حالت آرمانی سر و كار نداریم بنابراین در این مورد گفتهاند دو رتبه پایینتر هم قبول كنید اگر به صدق و كذب باور دسترسی نداریم باورهای موجه را در اختیار مخاطب بگذاریم یعنی باورهای بادلیل و باورهای ناموجه و بدون دلیل را از او بگیریم اگر در بعضی موارد این هم نشد میخواهیم حداقل باورهای معقول reasonable در مقابل باورهای نامعقول به بچهها بدهیم. در مورد مثبت و منفی بودن احساسات و عواطف و هیجانات، بجا در مقابل نابجا مطرح است، مثبت و منفی خواستهها هم به معقول و نامعقول تقسیم میشوند. (معقول و نامعقول در اینجا با معقول و نامعقول كه در رتبه سوم باورها گفتم اشتراك لفظی دارند) هر كدام از این سه مورد گفته شده (باور، احساس و عاطفه و هیجان، خواسته)، خود به چهار دسته تقسیم میشوند: رابطه با خدا، با خود، با انسانهای دیگر و با جهان پیرامون.
دو نكته را اینجا باید تذكر دهم یكی اینكه ممكن است بگویید با این حرف شما انگار وجود خدا را فرض گرفتهاید اگر شما به خدا قایل نباشید به عدم وجود خدا باور دارید متعلق این باور هم باز خداست این هم ارتباطی است كه با موجود علیالادعایی است كه یكی وجود آن را قبول دارد و یكی قبول ندارد نفی هم یك نوع ارتباط عقیدتی است شش نوع ارتباط باوری با یك موجود داریم یك وقت قبول و رد نسبت به موجودی داریم، یك وقت اثبات و نفی، یك وقت تایید و انكار، یك وقت جرح و تعدیل و یك وقت حك و اصلاح، گاهی هم اعتنا و بیاعتنایی به باوری داریم.
نكته دوم چرا این ارتباطها را به این ترتیب گفتم چون نوع ارتباط با خدا علت میشود برای خود و دومی علت میشود برای ارتباط با انسانهای دیگر و بعد این علت است برای ارتباط با طبیعت پیرامون. شما به عنوان معلم میخواهید دانشآموز نسبت به خدا و خودش و نسبت به دیگران و جهان، باورهای صادق در ذهن و ضمیرش نقش بندد و احساسات و عواطف بجا و خواستههای معقول در او ایجاد شود. گفتار و كردار یا رفتار متعلمان در گرو نقش معلمان و مربیان در تغییر باورها، احساسات و خواستههای آنان است.اگر در این سه دسته موفق شوید چون این سه دسته علت برای گفتار و كردار هستند به صورت خودكار رفتار كه جمع گفتار و كردار است، درست میشود نادرستی گفتار و كردار ناشی از منفی بودن آن سه تا است منفی و مثبت گفتار و كردار درستی یا نادرستی آنهاست، درست بودن یعنی عقلانی و اخلاقی (وجدانی) باشند. اگر گفتار و كردار درست میخواهیم باید باور صادق و احساس و عاطفه و هیجان بجا و خواسته معقول بپروریم. این گفتار و كردار مناسبات اجتماعی را سامان میدهد چه مناسبات نهاد اقتصاد، چه سیاست و چه خانواده و چه هر نهاد دیگر، تمام روابط اجتماعی بر اساس گفتار و كردار است.
سامان دادن جامعه نیازمند ساماندهی ذهن و رفتار
حالا اگر به آن سهتای درونی (باور، احساس، عاطفه و هیجان، خواسته) ذهن و به گفتار و كردار رفتار بگوییم پس ما معلمان سراغ ذهن میرویم تا رفتار را درست كنیم و از طریق رفتار جامعه را درست كنیم. ذهن كه بسامان شود رفتار بسامان میشود و بعد از طریق آن جامعه سالم میشود حالا باید ببینیم كه چگونه باورهای صادق و احساسات و عواطف و هیجانات بجا و خواستههای معقول را القا كنیم قصدم این است كه نقشه كلی را مطرح كنم و وارد جزییات هركدام از این موارد نمیشوم توجه داشته باشید كار شما بر كار دو دسته دیگر در جامعه رجحان دارد.
نیروی باوراننده، انگیزاننده و وادارنده
وقتی در جامعه پدر، مادر یا رجل سیاسی میخواهند شهروندان را به سوی كار خاصی سوق دهند و از كار خاص دیگری عدول دهند با توسل به سه دسته نیرو میتوانند این كار را انجام دهند. نیروی اول نیروی باوراننده، دوم انگیزاننده و سوم وادارنده است كه شما كار نیروی اول را انجام میدهید مثلا حكومت تصمیم میگیرد كه مردم رفتار خاصی انجام دهند یا ندهند یكی از راهها این است كه از نیروهای باوراننده استفاده كند و با استدلال نشان دهد كه این رفتار درست یا نادرست است یعنی با توسل به قوه اقناع بتواند به شهروندان انجام یا عدم انجام را بباوراند اینجا امكان دارد كه هشتاد درصد شهروندان همانگونه كه حكومت یا پدر و مادر خواسته است رفتار كنند ولی بیست درصد سر به راه نمیآورند بعد به نیروهای انگیزاننده متوسل میشوند؛ انگیزاننده یعنی پاداشدهنده و به زبان ساده تطمیع، یعنی به طمع میاندازند پاداش از مدرسه به نام جایزه شروع میشود و این جایزهها در سطح زندگی اجتماعی ادامه دارد اما دستهای با این هم سر به راه نمیآورند و نوبت به نیروهای بازدارنده كه تهدیدكننده هستند، میرسد.
تقدم آموزش و پرورش اقناعی
پس اقناع به عهده معلم و مربی است با این وجود ممكن است حتی كارتان را اگر درست هم انجام دهید صد در صد موفق نشوید البته همیشه آموزش و پرورش كه نیروی اقناعی ایجاد میكند مقدم است گفتم سه تای درونی، علت دو تای بیرونی (رفتار) هستند كه در روانشناسی تحت عنوان نظام انگیزشی از آن یاد میكنند. چه میشود كه انسانی به گفتار یا كردار خاصی انگیخته میشود. نظریهای كه بعد از ویلیام جیمز یعنی تقریبا از صد و بیست سال پیش به این طرف مورد اتفاق است، این است كه نظام انگیزشی، باور- میل است. یعنی باورها و میلها خواسته را عوض میكنند و خواسته رفتار را عوض میكند. باور beliefو میل desire است كه در جمع گاهی بیزایر میگویند. تغییر باور و میل علت میشود برای تغییر خواستهها، آنگاه رو به رفتار خاص میآوریم. رفتار خاص یعنی یك میل به اضافه چند باور، خواسته ما را تغییر میدهد. برای مثال احساس تشنگی رنجآور است احساس الم میكنم (ساختار جسمانی، روانی و ذهنی ما اینگونه است). برای رفع تشنگی در من میلی پدید میآید و باورهایی نیز همراهش میآید. باور به اینكه محتوای لیوان آب است و باور اینكه آب رافع عطش است و باور اینكه من قدرت دارم آب را به دهان خودم برسانم و باور اینكه اذن هم دارم و باورهای دیگر. خلاصه امكان ندارد دست به عملی بزنیم بدون پدید آمدن یك میل و چندین باور. باورها تعدادشان بیشتر از آن هست كه در نگاه نخست به نظر میآیند ولی میل یكی است. نظام انگیزشی میل باور است كه ما را به گفتار و كردار خاصی وا میدارد.
ناخشنودی متعلمان خود را جابهجا كنیم
حالا سراغ چیزی میرویم كه لُب آموزش و پرورش و مخ آموزش و پرورش است؛ آن این است كه وقتی میل به رفع عطش میكردم به خاطر بیزاری و رنج از عطشناكی بود یا اگر برای رفع گرما كاری میكردم چون از احساس گرما رضایت نداشتم و بیزار بودم و رنج میبردم در واقع هر عملی نشاندهنده یك نارضایتی و ناخشنودی از جهان است. عدم رضایت خاستگاه عمل است یعنی من از جهانی راضیام كه تشنگی من در آن نباشد یا احساس گرما نداشته باشم به تعداد گفتار و كردار آدم از جهان نارضایتی دارد البته ممكن است خیلی وقتها هم چون باورهای خاصی داریم دست به عمل نمیزنیم با اینكه ناراضی هستیم مثلا از تشنگی ناراضیام ولی آب نمینوشم چون باور دارم كه آن آب، از آن من نیست اگر انسانی كاملا از جهان راضی باشد دست به عمل نمیزند. در واقع ما میخواهیم ناخشنودی متعلمان خود را جابهجا كنیم تا گفتار و كردار دیگری داشته باشند متعلم و متربی به دست معلم و مربی، ناخشنودیهایش جابهجا میشود شاعر كه میگوید « ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول زین هواهای عفن وین آبهای ناگوار» میگوید هوایت عفن است و آبهای ناگوار مینوشی! تعجب میكنم چطور ناراضی نیستی میخواهم ناراضی بشوی و دست به عمل بزنی. عمل یعنی دگرگونی در جهان ایجاد كردن با اینكه عمل و دگرگونی دو مفهوم هستند ولی یك مصداق دارند و هر عملی در جهان دگرگونی ایجاد میكند و هرچه در جهان دگرگونی ایجاد كند از سنخ عمل است. اگر از وضعی خشنود هستید و میخواهید مثلا خنكی ادامه پیدا كند اینجا هم عملی كه برای استمرار آن انجام میدهید ناشی از ناخشنودی از عدم استمرار وضع كنونی است و قابل احاله است.
ضرورت فهم روابط ذهن و رفتار و باور و احساسات در امر تعلیم و تربیت
آخرین نكته این است كه رفتار معلول ذهن است. پس اینجا یك رابطه علی و معلولی یك طرفه وجود دارد. رفتار علت برای ذهن نیست در آن سه تا كه ذهن نامیده شده باور و احساس، علت یك طرفه برای خواسته است حالا سوال این است رابطه باور و احساس چگونه است و كدام علت دیگری است؟ چهار نظر در این مورد داده شده است:
- این دو رابطه علی و معلولی ندارند، دیوید هیوم به این رای قایل بود.
- باور برای احساس علت است ولی نه برعكس یعنی
علیت یك طرفه باور برای احساس.
- احساس برای باور علت است و آن هم علیت یك طرفه.
این سه تا تقریبا امروز طرفدار ندارند و چهارمین نظر این است كه این دو رابطه دیالكتیكی دارند باور و احساس رابطه علی و معلولی دارند و هر كدام برای یكدیگر علت میشوند جریان عمده روانشناسی امروز بر نظریه چهارم است، ولی در همین قول یك نزاعی است كه هنوز فیصله یافته نیست و آن نزاع این است كه بین این دو وزن كدام بیشتر است؟
اینجا سه قول وجود دارد:
- همان مقدار كه باور علت برای احساس میشود احساس هم همین مقدار علت برای باور است و هم عِدل و هم ترازو هستند این قول كمتر طرفدار نسبت به دو قول دیگر دارد.
- قول دیگر این است كه باورها قویتر از احساسات هستند و باورها بیشتر علت میشوند برای احساسات. این قول در تاریخ باعث ادبار شده است.
- قول آخر قول ویلیام جیمز است و من هم به این قایلم. میگوید احساسات و عواطف از باورها قوت بیشتری دارند و بیشتر علت میشوند برای باورها.
این قوی بودن باور یا احساس از این جهت مهم است كه مشخص میكند كه جوهره شخصیت و منش هر فرد كجاست؛ هسته مركزی شخصیت هر فرد كجاست. ویلیام جیمز هسته اصلی را احساس و عاطفه میداند درحالی كه با قول ارسطویی، باورها هسته اصلی شخصیت را تشكیل میدهند. عرفا طرفدار ویلیام جیمزند. «هر چیز كه در جستن آنی، آنی» یا به گفته علی بن ابیطالب «قیمه كل امریء ما یحسنه» ارزش هر كسی به اندازه آن چیزی است كه آن را دوست دارد. چه چیزی را دوست دارید اگر ثروت را دوست دارید به اندازه ثروت ارزش دارید، اگر معرفت را دوست دارید ارزش آن را دارید. وزن تو را احساس و عاطفهات مشخص میكند. ببین احساس و عاطفهات مجذوب و مقهور چه چیز است. عرفای ما میگفتند لُب آدمی، طلب آدمی است. بگو در بازار دنیا طالب چه هستی تا بگویم چقدر قیمت داری، جستوجوگری و احساس و عاطفه تو مهم است. در كلام و الهیات ما از صدر ظهور ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) اهمیت باورها نسبت به احساسات از ارسطو پذیرفته شد. اگر از متكلم مسلمان، مسیحی یا یهودی بپرسید كه خط فاصل مومنان از كافران كجاست، میگویند عقایدشان است. اگر گفته شود كسی هزار نیكی كرده است باز آنها در مورد عقایدش در مورد او قضاوت میكنند، میپرسند آیا به وجود خدا و زندگی پس از مرگ معتقد هست یا نیست. ایشان دو سخن را چه درست چه نادرست از ارسطو پذیرفتند؛ یكی اینكه میگفت انسان حیوان ناطق است بنابراین آن چیزی كه خط تمایز بین انسان و سایر حیوانات است تفكر است كه به ساحت باورها مربوط میشود. سخن دومش این بود كه هر باوری ارزشمند نیست. باور مستدل و استدلالی ارزشمند است. این دو سخنش در كلام پذیرفته شد، گفتند كه اول چیزی كه خط مومن و كافر را جدا میكند عقاید است با اینكه قرآن این را نمیگوید اگر دقت كنید یكجا نگفته است كه خط مومن از كافر با عقاید جدا میشود. میگوید «الا ان اولیاءالله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» یعنی آنچه ولی خدا را از غیر ولی خدا جدا میكند این است كه خوف ندارد. یا میگوید «ایتها النفس المطمئنه» ای جان آرام ارجعی الی ربك، یعنی تو را به آرامشت میشناسد كه جزو احساسات ٨٥ گانهای است كه داریم.
اگر از متون مقدس سه دین ابراهیمی بپرسید كه وزن آدمها را چطور بشناسیم، میگویند كه ببینید كه این آدمها از چه شاد و از چه غمگین میشوند به چه امید بستند و از چه قطع امید كردند و چه چیزی به آنها آرامش و چه چیزی اضطراب میدهد. البته فقط كتب مقدس را میگویم كه در آنها احساسات مانند امید و شادی و آرامش سبب تمییز میشود. قرآن میگوید عقیده را كه همه دارند «افیالله شك فاطر السموات و الارض» این استفهام انكاری است یعنی همه میدانند كه خدا وجود دارد «لئن سالتهم من خلق السماوات والارض و سخر الشمس و القمر لیقولنالله» حتی اگر از مشركان و كافران هم بپرسی كه چه كسی زمین و آسمان را آفریده است، میگویند خدا. بنابراین عقیده به وجود خدا تمییز بین مشرك و كافر و مومن، ایجاد نمیكند بلكه آنچه مهم است این است كه به خدا دلبستگی داری یا نداری یا به غیر خدا دلبستگی داری. قبلا گفتهام كه تمام مولفههایی كه در قرآن، مومنان و كافران و منافقان را بازشناسی میكند بدون استثنا از مقوله احساس و عاطفه و هیجان است. اهمیت باورها سبب شد كه در طول تاریخ باور پرسی و تفتیش عقاید رایج شود. نمیپرسیدند كه با چه چیزهایی دلت آرام میگیرد و با چه چیزهایی دلت خوش است. از چه چیزهایی ناامید و به چه چیزهایی امیدوار هستی. اگر كلام ما طبق متون مقدس با آن سیاق بود، باید احساسات پرسی راه میافتاد كه مثلا میپرسیدند از چه میترسید و از چه شاد میشوید. متكلمان و به تبع آنها فقها تمییز نیكی و بدی را باورها میدانند نه احساسات و عواطف، بگذریم از اینكه باور هم به گزارههای محفوظ در حافظه تقلیل یافت.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید