1395/12/11 ۰۸:۱۶
انسان امروز از انفراد میگریزد؛ گریز از خود به هر بهایی. از مدوسای منجمدشده در چشمهایش میگریزد كه او را به دیالوگی خاموش با خود و از نگریستن بیعمل به خود وامیدارد؛ انسان امروز از اندیشیدن میگریزد.
زیستن با دیگران و آمیختن با امنیت تثبیتشده، حقیقت همگانی عدم مسوولیت را برملا میكند. ویژگی اصلی اندیشیدن، آنگونه كه آرنت تاكید میورزد، ترك عمل و ترك فعالیتهای عادی از هرگونه است؛ زندگی رهاشده از «ضرورت»ها.
و انسان هیچوقت به اندازه وقتی كه اهل عمل نیست، «عمل» نمیكند... اندیشیدن به مثابه عملكردن؛ عمل بیحاصل!
اندیشنده از این حیث ضروریات زندگی را پشت سر مینهد و حتی با آن بیگانه است. هرچند كه انتظارات انبوه، پیگیر حاصلخیزی و سودجویی باشند!
آنچه مقوم دیالوگ خاموش است، درگیرشدن من با «دیگری» است. دیگری به مثابه وجدان، آگاهی از مسوولیت، ...؛ دیگریای كه در هیات امری ناپیدا و غایب، ساحل امن نااندیشگی را به مخاطره میاندازد؛ چراكه «توفان اندیشه» نظم آرمیدن را برمیآشوبد؛ و زخمزدن اندیشه انسان را از امنیت آنچه او را محافظت میكرده، «میرهاند» و آویختن به هرچه گریز از این گفتوگو را ممكن میكند، مُهر تضمینی بر حفظ و تداوم آن نظم خواهد بود. به بیان آرنت «آنچه اندیشیده نشود، فراموش خواهد شد.»
آرنت در توصیف روزمرّگی و ابتذال شر از آیشمن سخن میگوید؛ از انسانی معمولی كه مامور و معذور بوده و از كشتن دیگران پشیمان نیست.
او بدون انگیزه «بدی» كرده و «كارمندانه» و نامسوولانه به اجرای دستورات آری گفته است. ضرورتیافتن نگاه دیگری و «دایورتكردن» بار مسوولیت خویش بر دوش او. دیگریای در مقام آنكه پیشاپیش تصمیمها را گرفته و به جای «مهره»ها اندیشیده است؛ حركت هر مهره را از خانهای به خانه دیگر پیشگویی كرده و راه «شدن» را بر «بودن» بسته است.
«خود-رو»ها در «خط- باید»های مستقیم تعریفشده میرانند و هر تصادفی به ضرورتی ترجمهشده میانجامد كه پیشاپیش در «خط-باید»ی دیگر مندرج بوده است، تا مسوولیت از شانه مجری بر شانه مجرا جای گیرد.
آیشمن از مهرهبودنش سخن میگوید؛ از اینكه مامور بوده است و معذور و دادگاه این توجیه را نمیپذیرد و او را به عنوان «فرد» محاكمه میكند؛ محاكمه «فرد» تاكید بر مسوولیتی است همبسته «فرد». «فرد»ی كه با «انتخاب» بیمسوولیتی، خود را از عواقب آنچه میكند، مصون داشته است. توفان و اژدرماهی هر دو مظاهر آنچه را پیش از خود بوده از بین میبرند.
آنچه تجربه میشود، زینپس، دیگر آن مأمن گرمونرم و پناهدهنده نیست. نظم آرمیدن برآشفته است و در نظم (موقت) نوین، پدیدهها در نوری جدید پدیدار میشوند و فرصت ظهور مییابند. آنچه پیش از توفان بدیهی بود، اكنون غریبگی خود را مینمایاند.
با فروپاشی هنجارها، امر بیسابقه شكل میگیرد و همزمان دوراهی (از یكسو) آویختن به امنیت آنچه در شُرُف ناپدیدشدن است و (از سوی دیگر) پذیرفتن «دیگری» و آریگفتن به آنچه در آغاز دهشتناك و پیشبینیناپذیر پدیدار شده است. آیشمن میگوید اصول ارادهاش باید بتواند به اصول «قوانین كلی» بدل شود. و «چیزی كه مردم به آن خو میگیرند... داشتن قواعدی است كه بتوان موارد خاص را تابع آن كرد.» او در پیام خداحافظیاش میگوید هر آنچه به مردم من سود میرساند، برای من «نظم» و «قانونی» «مقدس» بهشمار میرود.
تثبیتشدههای انتقادناپذیر و كنسروهای انقضاناپذیر را هالهای احاطه كرده كه پیشاپیش «مصرفكننده» را از ضرورت تصمیمگیری معاف كرده است. حال آنكه آنچه «اخلاقی (éthique) زیستن» را ممكن میكند، پذیرفتن مسوولیت است.
گسترش شر در جهان نه حاصل كار نیروهای اهریمنی، بلكه نتیجه «كاركرد» انسانهایی معمولی است كه كارمندانه از بار تصمیم، از «دشواری وظیفه» شانه خالی كردهاند...
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید