1395/12/9 ۰۹:۴۲
"کیفیت زندگی" حوزۀ بسیار وسیعی است که همواره از منظرهای بسیار گستردهای به آن پرداخته شده است.
"کیفیت زندگی" حوزۀ بسیار وسیعی است که همواره از منظرهای بسیار گستردهای به آن پرداخته شده است. در عصر حاضر نیز روان شناسان، اقتصاددانان و جامعهشناسان همچنان در جستجوی مناسبترین شاخص برای کیفیت زندگی هستند. این مقاله با بررسی دیدگاه های گوناگون، "امید" را شاخص درجۀ اول کیفیت زندگی تلقی كرده و در نهایت ضمن بیان آراء متفکران دوره های مختلف در این زمینه آن را فضیلتی ضروری برای حفظ محوریت فرد و نیز همچنین ملت معرفی می کند. همچنین استدلال می شود که امید با تکیه ای که بر تبحر، دلبستگی و بقا دارد خواهد توانست از طریق باورها و تمرینات معنوی مراتب مختلفی بیابد.
***
مقدمه
" انگارۀ چرخ روزگار، در سده های میانی انگاره ای محبوب شمرده می شود ... اگر بر حاشیۀ چرخ گردون سوار باشید، یا در بالای آن هستید که فرو می افتید، یا در زیر آن هستید که بالا میروید. اما چنانچه در مرکز آن باشید، همواره در مکانی ثابت ..... یعنی مرکز باقی خواهید ماند."
جوزف کمبل، قدرت اسطوره
"کیفیت زندگی" (Quality of life) حوزۀ مفهومی وسیعی را فرا می گیرد. دو هزار سال پیش، در یونان باستان بحث بر سر آن بود که معنای"خیر" چیست. افلاطون هماهنگی میان سه بعد نفس را ضروری می دانست. بنا به تلقی او، زندگیِ توأم با کیفت آمیزۀ مناسبی از تعقل، شور و هیجان و اراده است. در اخلاق نیکوماخوس، ارسطو "حدوسط زرین" را ابداع کرد و آدمی را از رذیلتهای ناکارآمدی و زیادهروی [تفریط و افراط] بر حذر داشت. سنکا و سایر فلاسفۀ رواقی حیاتی دارای آرامش عقلی را ستودند که شور و هیجانات غیرقابلکنترل مانند خشم و ترس آن را آشفته نمیساخت.
در قرن بیست ویکم، دانشمندان، مدیران و رهبران سیاسی همچنان با این مسئله دستبه گریبانند. گستردگی منظرها و موضوعات در این حوزه گواهی بر لزوم ادامه یافتن جستجوی مناسبترین "شاخصهای" کیفیت زندگی (QOL) است. اقتصاددانان فرصتهای شغلی و تحصیلی و نیز وجود سرپناه و غذای کافی را زیر نظر دارند. مقامات بهداشتی مسائل مربوط به کنترل بیماری و کیفیت زندگی در افراد بیمار و ناتوان را کانون توجه قرار می دهند. جامعهشناسان کیفیت زندگی خانوادگی و وجود "اشتراک" را ارزیابی میکنند.
روان شناسان معمولا با فاصله گرفتن از جستجوی شاخصهای "اجتماعی" و "اقتصادی"، بر "بهروزی درونی" یا "خوشی" تأکید می ورزند. دینر و سلیگمن (2004) گامی جلوتر نهاده و بیان کردهاند که چه بسا امروزه حتی شاخصهای روانشناختی نسبت به شاخصهای اقتصادی با کیفیت زندگی (QOL) ارتباط بیشتری داشته باشند. از منظر آنها، متغیرهای اقتصادی زمانی بسیار برجسته هستند که منابع عمومی ناکافی باشند. در مقابل، زمانی که کمبود جز در موارد استثنا معمول نباشد، "معیارهای بهروزی عمومی" مربوط به خوشی یا رضایت از زندگی ممکن است مهم ترین شاخصهای کیفیت زندگی (QOL) به حساب آیند. دینر و سلیگمن، در تأیید "نظریۀ رضایت" خودشان، به نشانههای "افت" آن اشاره میکنند. نشانههایی مانند افزایش سطح افسردگی، بیاعتمادی و احساس بیگانگی میان ساکنان کشورهایی که شاخصهای اقتصادی در آنها افزایش می یابد.
درحقیقت، این جهان یک "مکان" نیست. باوجود اینکه باور دارم که آنها در مورد این درجۀ "فراوانی افزایشی" مبالغه میکنند، تصور آنها از "افت" صحیح است. رنج و دلسردی گستردهای در میان تودۀ مردم وجود دارد. فشارهای سیاسی اجتماعی رو به افزایش بوده و خطر اعمال فاجعهآمیز تروریستی هیچگاه تا این اندازه بالا نبوده است. درواقع، مجموع این مصیبتهاست که این عصر را به طور استثنایی به "دورهای متلاطم" مبدل می سازد.
با تأمل بیشتر بر نظریۀ دنیر و سلیگمن، دریافتم که با این نظریه هم موافقم و هم مخالف. شرح کامل کیفیت زندگی (QOL) قطعا باید دربرگیرندۀ عناصر درونی آن باشد. چندین دهه مطالعات تجربی نشان داده است که متغیرهای جمعیتشناختی پیشبینیکنندۀ ضعیف پیامدهایی مانند "خوشی" یا "بهروزی درونی" هستند. اما، من تا حدی در انتخاب "امید" به عنوان شاخص درجۀ اول کیفیت زندگی (QOL) درونی از دنیر و سلیگمن فاصله میگیرم.
اهمیت امید
امید یکی از فضایل برجسته است. امید اجداد نئاندرتال ما را وادار به آن کرد که قبرهای درگذشتگانشان را به لوازم ضروری حیات پس از مرگ مزین سازند. یونانیان باستان اطمینان داشتند که امید در جعبۀ پاندورا که حاوی بدبختیهای زمینی است باقی ماندهاست. در سنت یهودی‒ مسیحی، از دیرباز امید به دلیل قدرتهای خاص خود مورد قبول بوده است. پولس قدیس امید را همردیف ایمان و عشق قرار داد. "درحال حاضر بهطور مبهمی در آینه میبینیم، اما لحظهای دیگر رو در رو... بنابراین ایمان، امید، عشق، این سه، پابرجا میمانند." اگر انجیل را از ابتدا تا به انتها بخوانید، درمی یابید که کلمۀ امید افزون بر 180 بار یا تقریبا در هر 7 صفحه یکبار تکرار شدهاست. اما، مسیحیان، تنها کسانی نیستند که امید حافظ آنها بوده است. بوداییها، هندوها، یهودیان و پیروان محمد (ص)، پیروان ایفا (Ifa) در آفریقا، بومیان آمریکا و استرالیا "نور معنوی" خود را از نظام های باور امیدمحور اخذ می کنند.
متفکران هر عصر از ارسطو تا مارسل امید را گرامی داشتهاند. اندیشمندان معنوی و نیز همچنین ملحدترین فیلسوفان و دانشمندان به توصیۀ امید پرداخته اند. شفاگران با هر نوع روش شفابخشی امید را تجویز کردهاند. از نظر محققان امروزی مانند اریکسون، فرانک و مارسل یاوری بزرگ تر از امید وجود ندارد. اریکسون (1950) امید را اولین فضیلت کودکی و یأس را بزرگ ترین چالش دوران پیری توصیف کرد. 25 سال رواندرمانگری جروم فرانک (1968) که در جستجوی عامل درمانی مشترکی سپری شده بود به امید منتهی شد. مارسل (1962) بر این باور بود که افراد در حال احتضاری که امید خود را از دست نمیدهند، "در عمق وجود خود... به رهایی و نیرویی آرامش بخش دست مییابند."
بیش از یک دهه است که اسنایدر (2004، 1991) رویکردی "امید محور" را در کارکرد روان شناسانۀ مثبت ترویج داده است. وایلانت (2002) استدلال کرد که امید، بهویژه امیدی که طبیعت معنوی داشته باشد، عنصری ضروری برای داشتن دوران "کهنسالی خوب" است. کار (2004) "امید و خوشبینی" را در میان مهم ترین هیجانات زیربنایی "بهروزی درونی" جای می دهد.
هنگام مواجهه با تنش و مصیبت امید اهمیت ویژهای مییابد. یکی از ابتدایی ترین تعاریف امید در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد این است: "جزیرهای امن در برهوت". ویلیام کوپر، شاعر قرن هجدهم، آن را اینگونه توصیف میکند: "لنگری مطمئن و استوار، (که) کشتی مسیحیان را محکم نگاه میدارد و توفان را ناچیز میشمارد." در اصطلاحات روانشناسی، امید را میتوان تا حدی گرایش ادراکی مثبتی تعریف کرد که کشف و حفظ پیامدهای مطلوب را در آینده تسهیل میکند. [شلومو برزنیتز (1986)، محقق در زمینۀ تنش، تحت عنوان "نقش امید" به این موضوع اشاره میکند] شواهد عمل محافظتی امید در آینده، حاصل کار جیمز آوریل (1990) روانشناس است که با کمک روشهای غیررسمی گوناگون"تحلیل عاملی" "استعارههای مربوط به امید" را برگزید. این فرآیند متضمن غربالکردن هزاران نقلقول و ضربالمثل برجسته و نیز اصطلاحات روزمره دربارۀ امید بود. تلاش او این بود که هستۀ پدیدارشناسانۀ امید روشن شود. آوریل، در سازگاری با مشاهدات پیشین، دریافت که عمومی ترین تجربۀ امید افراد به صورت "پلزدن" (به مکانی بهتر) و نیز همچنین برخورداری از "ناحیهای حفاظتشده" است.
طبیعت امید
امید بیش از همه هیجانی ساختۀ دست اجتماع تلقی میشود. بر اساس رویکرد آوریل (1997) به نظریهپردازی، امید نظامی چند سطحی متصور میشود که در درجۀ اول با اصول سازماندهی اجتماعی پدید میآید. برای به دستآوردن طیف افکار، احساسات و رفتارهای مربوط به امید، مفروض گرفتن پنج سطح ضروری است (جدول زیر را مشاهده کنید).
امید به عنوان نظامی با سطوح چندگانه
سطح 1: انگیزههای امید
بنیان امید در اولین مرتبۀ خود متشکل از نظامهای انگیزشی زیستیِ مرتبط با تبحر، دلبستگی و بقاست. آنها نقشۀ اصلی ژنتیکی برای امیدند که از بدو تولد وجود دارند. انتظار برای فردایی بهتر، جستجوی پیوندی همیشگی و یافتن پناهگاهی امن همه جزء طبیعت انسان است. این مؤلفه ها انگیزههایی پیچیدهاند و مانند بیشتر رفتارهای انسان در نواحی متعددی از مغز به وجود می آیند. درعینحال، شواهد چشم گیری مبنی بر وجود شبکههای عصبی مشخصی وجود دارد که اساساً برای حمایت از نظامهای انگیزشی خاص طراحی شدهاند. از آن جهت که بحث جامع دربارۀ این عناصر فراتر از این مقاله است، میتوان به مروری کوتاه بسنده کرد.
زیرساخت تبحر شامل قسمت قدامی (قوۀ ابتکار و برنامهریزی) و هیپوکامپ7 (حافظه مربوط به هدف) و نیز تشکیلات مشبک8 (برانگیختگی عمومی) و انواع گوناگونی از ناقلین عصبی9 تحریککننده (برانگیختگی اختصاصی) است. نظام دلبستگی سهمی اساسی را در شبکهای واقع در ناحیۀ قدامی چپ مغز دارد که تشخیص حالات چهره و آهنگ گفتار هیجانی10 دیگران را تسهیل میکند. سایر عناصر شامل هورمون اکسیتوسین11 است که به دلیل نقشداشتن در گسترش رفتارهای اجتماعی مانند آشیانسازی، محافظت از کوچک ترها و پذیرابودن، مادۀ شیمیایی نوازش لقب گرفته است. مؤلفههای بقا شامل سیستم ایمنی پیچیده و نیز واکنشهای غیرارادی برای اجتناب از خطرات ناگهانی است. اجزای بادامه یا آمیگدال12 با تسهیل تشخیص محرکهای زیانبخش زیرساختی را برای ترس و اضطراب فراهم میکنند. پاسخهای زمان تنش تضمین میکنند که در برخوردهای تنشی کوتاه مدت فعالیت ناقلین عصبی افزایش یابند و همچنین منبعی ذخیره برای آزادسازی هورمون در زمان درگیریهای طولانیمدت وجود داشته باشد. برای آرامنمودن موجود زنده در طی کشمکشهای زیانبخش و ممانعت از هوشیاری و ترس بیش از حد، گاما آمینو بوتیریک اسید13 (GABA) ترشح میشود و با ایجاد وضعیتی آرامبخش، رنج کاهش مییابد.
سطح 2: استعدادهای طبیعی و حمایتها
انگیزههای زیربنایی امید تضمین کنندۀ ایجاد زمینه برای رشد بیشتر انسان در رابطه با دلبستگی، تبحر و بقا هستند. برخی افراد کمابیش این قابلیتها را دارند. اما علی رغم این استعدادهای طبیعی، آنها برای درک استعداد بالقوۀ خود در دستیابی به هدف، رابطۀ صمیمانه و ساماندادن خود نیازمند راهنمایی و حمایت هستند. خانواده، فرهنگ و باورهای معنوی همه نقش بسیار مهمی را در این روند ایفا میکنند.
تبحر نیازمند اراده و دستی هدایتگر است. در جهان غرب به نیاز برای دورۀ شاگردی رسمی و ارشاد معنوی توجه بسیار کمی شده است. در مقابل، پیروان مذهب هندو در جستجوی راهنمای روحانی شخصی هستند تا از موفقیت خود هم در قلمرو مادی و هم معنوی اطمینان حاصل کنند. به همین ترتیب، ایفاهای آفریقا معتقد به برگزاری مجموعه مراسم مفصلی برای بلوغ هستند. نوجوانان در مراسمی شرکت میکنند که بهطور نمادین با والدین خود رشتههای الفت و محبت ایجاد میکنند و از آنها جدا میشوند. این مراسم با آزمون شجاعت، رهنمودهایی از بزرگان قبیله و بالاخره آشنایی با روشهای یاریگرفتن از نیروهای مختلف طبیعت دنبال میشود.
دلبستگی مرتبط با امید از اعتماد و صداقت ناشی میشود. این دو ابزار رشد معنوی درهم تنیده شده اند و لازم و ملزوم هم هستند. بدون صداقت، راه اعتماد بسته است. فقدان اعتماد مانع صداقت میشود. گابریل مارسل، فیلسوف وجودگرا، نوشت که صداقت "به امید اجازه گستردن میدهد" که "میوهها و نشانههای" اعتماد و پذیرش بیشتری را به همراه دارد. با وجود آنکه به نظر میرسد انسان زمینۀ صداقت و اعتماد را دارد، کیفیت توجه و مراقبتی که در اوایل زندگی دریافت میکند عاملی اصلی در تداوم رشد این قابلیتهاست.
توانایی بقا نیز از اوایل زندگی وجود دارد. یکی از اولین واکنش هایی که نوزاد انسان توانایی بروز آن را دارد نشاندادن انزجار در صورت مواجهه با طعمی ترش یا بویی متعفن است. اگر چیزی شیرین برای مزهکردن به آنها بدهید، لبخند میزنند. ، نوزاد انسان از بدو تولد دارای 70 عکسالعمل طبیعی است، مانند عکسالعمل مکیدن که او را قادر به تغذیه میکند و عکسالعملهای از جاپریدن و درجا گام برداشتن. کودک طبیعی، در حدود 6 ماهگی، هنگام احساس صدمه و ترس در حضور خطر ناراحتی خود را نشان میدهد. انسان نیز مانند تمام حیوانات اجتماعی، با عضویت در گروه از مصونیت بیشتری برخوردار میشود.
انسان افزون بر خود و جامعه، از طریق باورهای مذهبی و معنوی نیز در جستجوی امید بوده است. این باورها و تمرینات معنوی مراتب مختلفی از امید را ایجاد میکنند که بر تبحر، دلبستگی یا بقا تکیه دارد و بازتاب تنوع انگیزشی چشمگیری است. برای مثال، هندوها با دستیابی به "آتمن14 درونی" به توانمندی معنوی میرسند. ناواهو15 و لاکوتا16 با رسوم قبیلهای و میراثی مشترک به هم پیوند خوردهاند. بوداییان رستگاری را در نوید حیات پس از مرگ مییابند که عاری از رنج و آرزوست.
سطح 3: ویژگیهای امید (" هستۀ امیدبخش")
"هستۀ امیدبخش" متشکل از سه دسته ویژگی شخصیتیاست. دستۀ اول از عناصر تبحر و دلبستگی ساخته شده و شامل امیدطلبی، اعتماد مرتبط با هدف و قدرت متمرکزند. "امیدطلبی" بنیادیتر از قدرتطلبی (نیچه) یا لذتطلبی (فروید) است. در این باب چند ایده توسط معتقدین به اصالت وجود و انسانگراها ارائه شده است مانند تصور مازلو دربارۀ تجربیات اوج و تأکید اریکسون بر "من همانم که اراده میکنم". امیدطلبی دربردارندۀ "نگرش رشد محوری" که کارل راجرز و آنتونی سوتیچ (1969) دربارۀ آن سخن گفتهاند و نیز تأکید مارسل بر آمادگی، صداقت و دردسترس بودن است. امیدطلبی همچنین با تعریف کلینگر (1977) از زندگی معنادار در ارتباط است. زندگی معناداری که در چهارچوب ارتباط هدفمند با این جهان قرار دارد.
اعتماد مرتبط با هدف بر خود و دیگران استوار است. در غرب معمولا بیشتر در مسائل مرتبط با هدف، فرد با اعتماد به خود پیش می رود حال آنکه در شرق بیشتر تکیه بر حمایت بیرونیاست. برای مثال، هندوها اعتماد فوقالعادهای به گوروها دارند. در زبان سانسکریت کلمۀ "گورو" هم به معنی "معلم" و هم به معنی "سنگین" است. معنی دوم نمایانگر "درجۀ" اهمیتی است که هندوها برای راهنمایان معنوی خود قائل هستند.
امید از تبحر در "موضع میانه17"، یعنی تجربۀ تقسیم قدرت و نظارت استنتاج می شود که از پیوندی ژرف با نیرو یا وجودی بزرگ تر (هم با ماهیتی معنوی و هم غیرمعنوی) پدیدار میشود. به بیانی دیگر، نگرشی امیدبخش از دوگانگی سنتی نظارت درونی درمقابل نظارت بیرونی فراتر میرود. پیامدهای مبتنی بر امید حاصل روابط توانمند کننده اند.
مفهوم قدرت متمرکز هزاران سال است که در روان انسان ماندگار شده است. سوفوکل نوشت، "ملکوت به انسانی که فعلی انجام ندهد کمکی نمیکند." قدیس پولس نیز اظهار کرد، "به واسطۀ مسیح که به من نیرو میبخشد قادر به انجام هر کاری هستم." در شرق، "گفتارهای حکیمانه" ای از راهبان تبتی وجود دارد که برای مدتهای طولانی بصیرت پیروان را به همراه داشتهاست: "انسان... با اتکا به بزرگان، میتواند شکوفا شود؛ قطرۀ آب ناچیز است، اما اگر به دریاچه بپیوندد آیا خشک خواهد شد؟" نیایشی در قرآن به درگاه خداوند استغاثه میکند که، "پشتم را به او محکم کن18 و او را در کار من شریک گردان19". ویلیام جیمز (1961) تأثیر "امر برتر20" را در تجارب دینی مورد بحث قرار داد، حس پیوند با نیرویی ماورایی که هم زمان به عنوان جزئی از خود احساس میشود. پل پرویسر (Paul Pruyser) روانشناس، و همچنین ویلیام لینچ (William Lynch) فیلسوف، به نحوی ثمربخش استدلال کردند که این حس نظارت باواسطه یا تقسیمشده، وجه تمایز میان "امید" (با معنویت بیشتر) و "خوشبینی" (با خودمحوری بیشتر) است.
دستۀ دوم ویژگیهای امید از انگیزۀ دلبستگی استنتاج میشود. داشتن اعتماد در روابط، مبتنی بر صداقت و شفافسازی و همچنین شناخت کامل و قدرانی است. افراد امیدوار به در دسترسبودنِ فردی ارزشمند یا موجودی متعال اطمینان دارند. آنها به رویهای صادقانه نسبت به هدف مورد اعتماد معتقدند و میکوشند که بیش از پیش به سطوح عمیقتر شناخت دست یابند. پاداش آنها داشتن پشتیبانی همیشگیاست، مانند "شبان" مسیحیان، "خدای درونی" هندوها یا "روح هدایتگر" بومیان آمریکا.
امید همچنین با احساس "حضور مداوم21" زنده نگاه داشته می شود. پیوستن "خود" به دیگرانی ارزشمند در درونیترین ذرات ذهن ذخیره شده است. نظریهپردازان دلبستگی مانند کوهات (1971) این پیوست روانی را "خود مرکزی22" لقب دادهاند. با پیوستن ناآگاهانه به نیرویی قویتر این "خودِ" تازه شکلگرفته تقویت میشود. در برخی اشکال، این روند در تمام طول زندگی ادامه مییابد.
سومین دسته از ویژگیهای امید به بقا مربوط میشود. این ویژگیها شامل اعتماد بقامحور، قابلیت مدیریت وحشت و حس فناناپذیری نمادین است. همۀ این ویژگیها در کنار هم، راهی را برای پرداختن به چالشهای بزرگ انسان، یعنی ترس، رنج، ضرر و مرگ فراهم میکند.
اعتماد بقامحور تضمین کنندۀ آن است که بهروزی فرد برای شخص، گروه یا نیرویی بزرگ تر اهمیت دارد. باوری تزلزلناپذیر مبنی بر اینکه هرگاه نیاز باشد حمایت وجود دارد، و شخص در انزوا و سختی به حال خود رها نمیشود. این تصور به زیبایی در این دعای خیر معروف ایرلندی به تصویر کشیده شده است که اینگونه آغاز میشود، "باشد که راه برای پیشواز تو از جا برخیزد" و با این کلمات پایان میگیرد "باشد که خداوند تو را در میان دستان خود نگاه دارد."
ظرفیت مدیریت وحشت دلالت بر این دارد که ترس و اضطراب فرد را متوقف نمی سازند. فرد امیدوار درحالی که کاملا به ناملایمات زندگی واقف است، منظری وسیع و ابدی تر را جایگزین انکار و توهم میکند. ترس جای خود را به احساس آرامش و حتی این معرفت تسلیبخش میدهد که قدرت مافوق مهربان و حمایتگری وجود دارد. گوته، شاعر آلمانی، در فهرستی از "نُه پیشنیاز برای یک زندگی خوب"، "امید را برای برداشتن تمام ترسهای اضطرابآور کافی دانسته است".
فناناپذیری نمادین با صَرف تواناییهای فرد ("امیدهای" فرد) بر جنبههایی از واقعیت به دست میآید که ماندگارترند. در واقع، رابرت لیفتون پنج راه مختلف را برای "رفتن به ماورای مرگ" شناسایی کرد که به این قرارند، از طریق اعقاب فرد، خلق چیزی با ارزش و ماندگار، پیوند با چرخههای ابدی طبیعت، جستجوی رستگاری در باورهای دینی یا معنوی، درک "لحظاتی از فناناپذیری" از طریق تمرینات مراقبهای.
محققان دینی و غیر دینی اتفاق نظر دارند که با تمرکز بر جنبههای ماندگارتر "خود" در ارتباط با عالم هستی، فرد میتواند به حس انسجام معنوی دست یابد، یعنی به احساس یکپارچگی و پیوستگی که علی رغم بروز مشکلات عاطفی یا جسمانی از بین نمی رود.
سطح 4: نظام ایمانی
ایمان محصول اعتماد، قدرت متمرکز و سایر چیزهایی است که "خود" با آنها پیوند دارد. ایمان نشان میدهد که آیا فرد از امیدطلبی و نیز همچنین صداقت و اعتماد کافی برخوردار است یا نه. ایمان شاخصی برای ظرفیت های مدیریت وحشت به حساب می آید و نشانگر وجود یا عدموجود یکپارچگی معنوی و فناناپذیری نمادین است. ایمان سنگ بنای خصلت امید است. خلیل جبران آن را "واحهای در قلب" نامید. مری مکلئود بیتون (Mary McLeod Bethune)، دختری از نسل بردگان سابق که معلم، فعال سیاسی و مشاور ریاست جمهوری بود، نوشت، "بدون آن چیزی ممکن نیست. با آن، چیزی غیرممکن نیست."
چه بسا فرد امید خود را با مدد گرفتن از مبادی بیشتری حفظ کند. این موضوع نشانی دیگر برای تأثیر متقابل نظامهای انگیزشی است که زیربنای امید را تشکیل میدهند. ممکن است فرد با تبحر و دلبستگی، دلبستگی و بقا یا داشتن هرسۀ این انگیزه ها ایمان خود را زیاد کند. در راستای خط سیر فاولر (1996)، این منابع ایمانی را میتوان به عنوان "مراکز ارزشها" فهمید (به عنوان توضیح، بدون توجه به اینکه چه انگیزههایی زیربنای "تجربۀ امید" فرد را تشکیل میدهد، اگر این انگیزهها برای حس فرد نسبت به "خود" "مرکزی" محسوب شوند، امید "معنویشده" حاصل می شود.)
سطح 5: تظاهرات امید
امید بیش از انتظاری صِرف است. امید همچنین متضمن تعهد به عمل و وضعیت احساسی عمیق پیوستهای است که مشخصۀ "شناخت هیجانی23" محسوب می شود. شلومو برزنیتز (1986 Shlomo Breznitz, ) به "نقش امید" در مدیریت برخوردهای تنشزا اشاره می کند. اریکسون (1950) از "سطح و عمق" آن سخن می گوید، حال آنکه امیلی دیکنسون به تقدیر از "نغمۀ بی کلام امیدبخش" می پردازد.
"تبحر مبتنی بر امید" شامل باورها و احساسات مربوط به توانمندسازی و نیز ایجاد و دنبالکردن اهداف متعالی است. "دلبستگی مبتنی بر امید" حس حضور مداوم و اعتماد بین الاشخاصی و گشودگی ایجاد میکند. بقای مبتنی بر امید از باور به عالمی مهربان، فیزیولوژی منظم و مراقبت احیاگر سرچشمه میگیرد.
بهطور خلاصه، گو اینکه خوشبینی در آثار علمی و نیز همچنین رسانه های عمومی بیشترین توجه را به خود اختصاص میدهد، این امید است که موضوع روایات و اسطوره های جاودان (پرومتئوس24 و پاندورا) است. این امید و نه خوشبینی بود که "گتسبی بزرگ"25 را در اشتیاق نوری در دور دست باقی گذاشت.
امید و کیفیت زندگی
موثرترین نشانگرهای کیفیت زندگی آنهایی هستند که بر بهروزی روانشناختی، اجتماعی و جسمانی فرد تأثیر میگذارند. برای مثال، یک اقتصاددان ممکن است فرصتهای شغلی را پیشبینی کنندهای قدرتمند برای بهروزی درونی بداند که هم زمان با بهبود وضعیت سلامت، میتواند تنشهای اجتماعی را کاهش دهد. یک جامعهشناس ممکن است فواید روانشناختی، اجتماعی و جسمانی واحدهای خانوادگی باثبات و اعتماد مداوم در سایر نهادهای قدیمی را برجسته قلمداد کند. در سطح روانشناختی یا درونی، امید به دلیل تأثیر بر عملکرد روانی، اجتماعی و جسمانی افراد متغیری نیرومند برای کیفیت زندگی است.
برای تهیۀ این مقاله، من "کیفیت زندگی" را در سه پایگاه اطلاعاتی مدلاین26، سایکاینفو27 و سایکولوژیکال ابسترکت28 جستجو کردم. در مجموع، حدود 60000 مقاله با محتوای "کیفیت زندگی" در حوزۀ "درون" یافتم. علاوه بر این، زمانی که به جستجوی"امید و کیفیت زندگی" پرداختم این مقدار به 679 مورد یا تقریبا یک مقاله به ازای هر 100 مقاله کاهش یافت. همچنین، در میان بیش از 200 سخنرانی از این آثار، تنها سه مورد آن به امید پرداخته بودند. اگر امید به واقع چنین "حامی" قدرتمندی برای "انسان" است پس چرا منابع آن در آثار کیفیت زندگی تا این اندازه کم است؟ من براین باورم که قسمتی از این مشکل به دلیل ضعف در تجسم امید به عنوان هیجانی آمیخته با مؤلفههای شناختی، اجتماعی و معنوی است. بحث جدیدی در حوزۀ رو به رشد "روانشناسی مثبتگرا" شرح خوبی از امید به دست می دهد.
اسنایدر (2004) قائل بود به اینکه امید مهمترین فضیلت، یعنی سرچشمهای برای رشد سایر خصوصیات مثبت است. سلیگمن (2002)، تا حدی در توافق با اسنایدر، درنظر داشت که امید یکی از سه مولفۀ اصلی برای "خوشی واقعی" است. علاوه بر این، پارک و همکاران (2004) فرضیۀ امید اسنایدر را از طریق همبستهکردن 24 خصوصیت شخصیتی به آزمونی شناختهشده برای بهروزی درونی29(38SWLS؛ دینر و همکاران، 1985) سنجیدند. اگرچه امید جزء قویترین پیشبینیکنندهها بود، بهطور محسوس از سایر فضایل بیشتر نبود.
این "کاهش" را به ویژه باتوجه به رویکرد هدفمحور اسنایدر و همکارانش (1990) به امید می توان فهمید. رویکرد اسنایدر به امید تا اندازۀ زیادی در مسیر نظریههای "انتظار" شناختی30 قرار دارد. این نظریهها شامل نظریۀ امید استوتلند (1969)، تدوین دوبارۀ ویژگیهای درماندگی آبرامسون و همکاران (1989) و رویکرد شیر و کارور (1987) به خوشبینی هستند. درحالیکه "انتظارات هدفنگر31" بخشی مهم از ساختار امید را شکل میدهند، همانطور که پیشتر دربارۀ آن صحبت کردیم، این انتظارات به هیچ عنوان "کل داستان" نیستند.
شفافیت مفهومی در خصوص امید بهخودیخود امر مهمی است. در غیر این صورت کل تحقیقات مربوط به امید میتواند مخدوش شود. علاوه بر این، منظر جامعتری دربارۀ امید که شامل جنبههای معنوی و اجتماعیاست وجه مشترک مفهومی بسیار غنیتری برای ارتباط با نشانگرهای مختلف بیرونی کیفیت زندگی (QOL) به دست می دهد. در واقع مضحک است که پارک و همکارانش فرضیۀ "امیدمحور" اسنایدر را با توسل به فضایل "پشتکار" (متغیر تبحر)، "عشق" (متغیر دلبستگی) و "تعادل در مواجهه با ضربه های روحی و جسمی " (متغیری برای بقا) به چالش بکشند.
در مفهومی ساختن کیفیت زندگی (QOL) چه عواملی باید درونی درنظر گرفته شود؟ دینر و همکارانش تمرکز خود را بر "رضایت از زندگی" قرار دادهاند. پارک و همکارانش به "لذت"، "مشغولیت" و "معنا" اشاره کردند. ریف(1995) مدلی شش لایه32 برای بهروزی روانشناختی ارائه کرد که شامل استقلال، احاطهداشتن بر محیط اطراف، داشتن روابط مثبت با دیگران، داشتن هدف در زندگی، پذیرش خود و رشد فردی است. دو گرایش برجسته در مطالعات روانشناختی کیفیت زندگی وجود دارد: حرکت به سوی مدلهای چندبعدی و درنظرگرفتن جنبههای برتر وجود مانند "مشغولیت"، "هدف" و "بهروزی معنوی".
موضوع امید
دلیل من برای "امید" به مثابۀ کانون تمرکز اولیه در کیفیت زندگی درونی برپایۀ شش مشاهده قرار دارد. اول، رویکردی منسجم به امید که دربردارندۀ تبحر، دلبستگی و بقا باشد بسیاری از متغیرهای دیگر "بهروزی " را که نظریههای دیگر از آنها نام برده است (مانند پشتکار، مشغولیت، هدف، عشق و روابط مثبت و غیره) در خود جای میدهد.
دوم، "امید" بسیاری از "فضایل" برجستۀ رشتۀ رو به رشدِ "روانشناسی مثبتگرا" را با هم پیوند میدهد، از جمله عشق و نیز همچنین شجاعت و پشتکار (تبحر)، همبستگی (دلبستگی)، و نظارت بر خود انطباقی (بقا و مدیریت وحشت).
سوم، دغدغه در باب دلبستگی، تبحر، و بقا هم اکنون نیز کانون توجه اصلی محققان کیفیت زندگیاست. در میان این اقدامات میتوان پژوهشهایی را دربارۀ "اعتماد"، "بیسامانی اجتماعی" و "بدبینی33 سیاسی" یافت. مطالعاتی درباب "اخلاق کاری"، "رویای آمریکایی34" و "توانمندسازی" وجود دارد. مسائل مربوط به بقا در پژوهشهایی مربوط به "کیفیت خدمات درمانی"،"سازگاری مهاجر" و "آسیبپذیری" ظاهر میشوند. به همین ترتیب، چندین نسخۀ آخر بررسی شاخصهای اجتماعی حاوی مقالاتی است درباب "صمیمیت" و "تنهایی"، "اعتماد به نفس" و "فعالیتهای ثمربخش"، "انعطافپذیری" و "امنیت".
چهارم، همانطور که پیشتر اشاره کردم، امید نوعا تجربهای معنویاست. فرد بدون درنظر گرفتن باورهای دینی و معنوی نمیتواند تحلیل کاملی از کیفیت زندگی ارائه دهد. با نگاهی به آغاز تمدن بشر، میبینیم که چنین باورهایی بیشترین احساس "بهروزی " را، در شرایط خوب و بد روزگار، در اختیار اکثریت جمعیت جهان قرار داده است.
پنجم، "مرکزیت معنوی" یک ملت را میتوان براساس میزان امیدی ارزیابی کرد که برای شهروندان فراهم میشود. آیا یک حکومت احساس تبحر جمعی را به شهروندان خود داده است؟ آیا موجب اعتماد شده و جهانبینی اطمینانبخشی را به ملت خود منتقل کرده است؟ اگر پاسخ به هر سه پرسش مثبت است، میتوان چنین کشوری را به عنوان کشوری با "شاخص امید ملی" بسیار بالا برگزید.
در مقابل، آفریقا را در نظر بگیرید. امید در هیچ قارهای تا این اندازه "چالشبرانگیز" نیست. سیصدمیلیون نفر از ساکنان آن در فقر کامل زندگی میکنند. بیش از 33 میلیون نفر به ویروس ایدز/HIV مبتلا هستند. در نتیجه ایدز، بیش از 12 میلیون کودک یتیم وجود دارد. در میان تمام کشورهای آفریقایی، لیبریا کشوریاست که پایینترین کیفیت زندگی را دارد. این کشور سه میلیون نفری در بیش از یک دهه جنگ داخلی به ویرانی کشیده شده است. بیش از 50000 کشته و افراد بی شماری شکنجه یا معلول شدهاند. قسمتهای زیادی از کشور برای چندین دهه است که برق و آب لولهکشی ندارند. از منظر یک فرد خارجی این کشور "آشکارترین نمونۀ یک کشور منهدمشده" است. بر روی دیواری، نوشتۀ غلطدار کودکی مستأصل همه چیز را بیان میکند، "ما سله میخاهیم" (ما صلح میخواهیم).
ششم، امیدی منسجم و ناشی از معنویت فصل مشترکی غنی برای بررسی پیوندهای میان سطوح مختلف کارکردهای فردی (روانشناختی، اجتماعی و بدنی) و شاخصهای بیرونی چندگانۀ کیفیت زندگی به دست میدهد. "امید" را میتوان هم به عنوان عاملی علّی و هم پیامدی بررسی کرد که به طور بالقوه با عواملی مانند "اخلاق کاری" و "سازندگی"، کیفیت مسکن و بهداشت عمومی و نیز افزایش یا کاهش نهادهای مذهبی، اجتماعی و سیاسی در ارتباط است.
امید در عصر اضطراب
ارتباط خاص فضیلت امید با این عصر اضطراب نیز مطالب پیشین ما را تقویت می کند. از آنجایی که امید ریشه در ایمان دارد و از آن رنگ و بوی معنوی میگیرد، میتواند موجب شود که فرد و نیز یک "ملت" در بدترین شرایط محوریت خود را حفظ کنند. در توضیح این نکته، استفاده از مفهوم زیستی واژۀ "آلوستازی35" میتواند مفید واقع شود. واژۀ "هموستاز36" بیانگر شرایطیاست که موجود زنده بتواند خود را در محدودهای مطلوب از عملکرد زیستی نگاه دارد. اگر همین موجود زنده با استرس مواجه شود، ممکن است سطوحی از یک یا تعداد بیشتری از شاخصهای زیستی (برای مثال، دما، میزان مایعات یا الکترولیتها) بهطور چشمگیری در او دچار تغییر شوند. در نتیجه برای بازیابی هماهنگی زیستی باید انرژی صرف شود. عبارت "بار آلوستازی37" بیانکنندۀ این است که فرسودگی موجود زنده "دستخوش امواجشده" و بازگرداندن آن به حالت پایا نیازمند صرف منابع است.
امید کیفیت زندگی درونی را در شرایط متلاطم تعریف میکند چرا که انحراف معنوی و زیستی، معادل هیجانی "بار آلوستازی"، را کاهش میدهد. بهویژه، دلبستگی امیدمحور، که ریشه در اعتماد و صداقت دارد، میتواند وزنهای را برای متعادلکردن تکانههای ناشی از بدبینی و انزوا فراهم کند که درطی کشمکشهای بینالمللی و دشواریهای اقتصادی ایجاد میشود. تبحر امیدمحور، که از اتحاد با "مراکز ارزشی" بزرگ تر سربرآورده است، ایمنی دربرابر وضعیتهای درماندگی و نومیدی را تضمین میکند. بقاء امیدمحور، که از "درونفکنیهای38 آرامش بخش" (برای مثال، از پرستاران ابتدایی یا قدرتی بالاتر) و نیز باورهای معنوی گوناگون مشتق شده باشد چیزی را میبخشد که لیفتون آن را "حس فناناپذیری نمادین"، عاملی مهم در پیشگیری از کشتار جمعی، میخواند.
این مقاله ترجمه ای است از:
Hope and Spirituality in the Age of Anxiety, Keene State College ,ANTHONY SCIOLI.
پی نوشت ها
1. Goal-related trust // 2. Mediated power // 3. Survival-oriented trust // 4. Terror-management capacity // 5. Symbolic immortality // 6. Recruiting care // 7. Hippocampus // 8. Reticular formation // 9. Neurotransmitter // 10. Emotional intonation // 11. Oxycotin // 12. Amygdala // 13. Gamma Amino Butyric Acid.
14. Atman: (مترجم) خود حقیقی انسان براساس مذهب هندو // 15. Navaho: از ادیان بومیان آمریکا // 16. Lakota: از ادیان بومیان آمریکا.
17. Middle ground.
18. آیه 31 سورۀ طاها // 19. آیۀ 32 سورۀ طاها.
20. The more // 21. Continued presence // 22. Self-object // 23. Hot cognition // 24. Prometheus.
25. Great Gatsby’s: رمانی مشهور از نویسندۀ آمریکایی اف. اسکات فیتز جرالد.
26. Medline // 27. Psychinfo // 28. Sociological Abstracts // 29. Satisfaction With Life Scale // 30. Expectancy theories // 31. Goal expectations // 32. six-fold model // 33. Cynicism // 34. American dream // 35. Allostasis // 36. Homeostasis // 37. Allostatic load.
38. Introject: نوع شدید همانندسازی که در آن فرد ارزشها و ویژگیهای فرد و یا گروه دیگر را جذب ساختار خود میکند (مترجم).
منبع: اطلاعات حکمت و معرفت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید