اعوانی: کربن تحول عظیمی در شیعه شناسی به وجود آورد

1395/12/1 ۱۲:۱۰

اعوانی: کربن تحول عظیمی در شیعه شناسی به وجود آورد

اولین روز از همایش هانری کربن عصر روز گذشته با حضور اساتید برجسته فلسفه در سالن دکتر شهیدی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.

 

اولین روز از همایش هانری کربن عصر روز گذشته با حضور اساتید برجسته فلسفه در سالن دکتر شهیدی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.

اعوانی، چهره ماندگار فلسفه گفت: کربن یک تنه تمام معادلات را بر هم زد و تحول عظیمی در شیعه شناسی، اسلام شناسی، ایران شناسی و مطالعه حکمت اسلامی بوجود آورد.

اولین سخنران این مراسم غلامرضا اعوانی چهره ماندگار فلسفه بود. وی گفت: هانری کربن استادی است که در همین دانشکده ادبیات هم تدریس می کرده و حق بزرگی بر گردن مطالعات این دانشگاه دارد.برای اینکه به اهمیت او پی ببریم لازم است که این سئوال را مطرح کنیم که وضعیت اسلام  شناسی، ایران شناسی و شیعه شناسی قبل از کربن چه بوده و کربن در آن چه نقشی داشته است. بنده در پاسخ به این سئوال سه نکته را یادآوری می کنم.اول اینکه اسلام شناسان قبل از کربن، شیعه را یک گرایش سیاسی – افراطی می دانستند نه یک مکتب فکری. نکته دوم اینکه اسلام شناسان بیشتر به علوم نقلی توجه داشتند نه علوم عقلی. نکته سوم هم اینکه اسلام شناسان تا قبل از کربن جز در موارد استثنا خیلی به ایران توجه نداشتند و بیشتر به عرب ها توجه می کردند.

اعوانی افزود: تا آن زمان کلام از دید معتزله و اشاعره بررسی می شد و شیعه جایگاهی نداشت. علاوه بر اینکه به حکمت اسلامی هم توجهی نمی شد. از طرف دیگر هر چند مطالعات وسیعی در حوزه ایران باستان صورت می گرفت ولی به حکمت ایران باستان و شیعه و امامان شیعه عنایتی نمی شد و کتاب عمیقی درباره شیعه وجود نداشت. در این وضعیت، کربن یک تنه تمام معادلات را بر هم زد و تحول عظیمی در شیعه شناسی، اسلام شناسی، ایران شناسی و مطالعه حکمت اسلامی بوجود آورد.

چهره ماندگار فلسفه ادامه داد: هانری کربن یک فیلسوف به معنای دقیق کلمه و با همه گرایش های فلسفه زمان خودش آشنا بود. ژیلسون بزرگترین محقق قرن بیستم که به تبیین فلسفه قرون وسطی پرداخته و در تصحیح متون لاتین کار کرده و به فلسفه اسلامی علاقه داشته یکی از استادان کربن بوده است. کربن در بهار ۱۹۳۶ میلادی با هایدگر آشنا می‌شود و به طوری با او و آثارش آشنا می‌شود که سارتر می گوید من از طریق ترجمه کربن با هایدگر آشنا شدم. کربن ترم های پائیزه به ایران و بهار به دانشگاه سوربن می رفته است. او بخش ایران شناسی را در این دانشگاه بنام فرانسه پایه گذاری کرده است. هانری کربن وقتی به یاران می آمد جلساتی را در قم و خانه ذوالمجد می رفته و از حضور اساتیدی چون شهید مطهری، داریوش شایگان و سید حسین نصر استفاده می کرده است. از کربن ۴۲ کتاب منتشر شده که در این آثار اساتیدی چون سیدجلال آشتیانی، مرحوم دکتر معین و سیدحسین نصر به او کمک کرده اند.

رئیس سابق موسسه حکمت و فلسفه اضافه کرد: هانری کربن همچنین بحث بسیار عمیقی درباره شیعه را وارد جریان غرب کرده است و در باب مسئله ولایت مقالات و کتابهای بسیاری منتشر کرده است. بنده در سفری که چند سال پیش به فرانسه داشتم از او مقالات چاپ نشده ای را دیدم که در دانشگاه سوربن بود. مسئله امامت، بحث درباره حکمت و حکمت نبوی از دیگر موضوعاتی است که کربن به آن پرداخته است به طوری که در تاریخ فلسفه او یک فصل کامل به تاریخ شیعه اختصاص داده شده است. همچنین او دیدگاه غربیان را درباره زمان آغاز فلسفه حقیقی و اینکه فلسفه عربی بوده تغییر داده است و اثبات کرده که فلسفه حقیقی از ابن رشد شروع می‌شود.

اعوانی سخن خود را باطرح یک پرسش به پایان برد و گفت: تدریس کتب اسلامی در سوربن، توجه به مکتب های مختلف مثل مکتب اصفهان، شیراز، تهران و تحول در حوزه پدیدارشناسی از دیگر اقدامات کربن بوده است. سئوال من که هیچ وقت نشد از او بپرسم این است که آیا او در هایدگر هم تاثیر داشته یا خیر؟

 

محمد منصور هاشمی:کربن با تاریخ و تاریخمندی دشمن است

محمد منصور هاشمی نویسنده و پژوهشگر فلسفه یکی  از سخنرانان این همایش بود. وی گفت: کربن یک شرق شناس معمولی نیست او یک استثنا است که یک موضع فلسفی خاص دارد و از موضع اش پائین هم نمی آید. کربن درباره تاریخ یک موضع خاص دارد و نوعی لحن مهاجمی نیز دارد ولی تمام موضع گیری هایش بنیان فلسفی دارد. او با اینکه روی تاریخ اندیشه ها کار کرده ولی رویکردش رویکرد تاریخی نبوده و دشمن تاریخ است. کربن با مفهوم تاریخ مندی هم دشمن و روش او مقابل سایر روش ها است. او یک روش پدیدارشناسی و هرمنوتیک دارد. موضع کربن این است که پدیدارشناسی یعنی کشف المحجوب و کاری که همه عرفا می کنند. او برای هرمنوتیک معنای تاویل را به کار می برد.

هاشمی افزود: فلسفه کربن مفاهیمی مثل فراتاریخ و تاریخ قدسی می سازد. برای او فلسفه تطبیقی جنبه مقایسه ای ندارد بلکه معنای تطبیقی می دهد یعنی اینکه چه تشابهات و تطابقاتی در عالم اندیشه بشری وجود دارد. علاوه براین کربن تحت تاثیر هیچ کدام از فیلسوفان نیست. اینکه او سنت ما را برده و به سایر کشورها وافراد معروف معرفی کرده مدیون روابطی است که با افراد مختلف داشته است و از این جهت ما مدیون او هستیم. می توان گفت کربن تنها شرق شناسی است که تاریخ و اندیشه ایرانی را وارد جریان عمومی در اروپا کرده است. فلسفه تطبیقی به معنایی که کربن برای آن قائل است مقابل تاریخ قرار دارد حتی وقتی مسیحیت کاتولیک را نقد می کند نقدش جنبه تاریخی ندارد.

این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: کربن در  گروه جریان نوافلاطونی قرار دارد و در همه جا بدنبال نوافلاطونی ها می گردد و به شباهت های آنها با دیگران اشاره می کند و کاری هم با تاثیر و تاثرات ندارد. درست است که کربن از فرانسه  قرن بیستم اندیشه هایی را به ایرانی ها درس می دهد و کتابهایی را می نویسند اما الان که فکر می کنیم می بینیم بعضی از مفاهیم مثل روشنفکری دینی و تاریخی دیدن دین بعد از انقلاب اسلامی که کربن از دنیا رفته مطرح می‌شود. بنابراین به نظر می رسد به رغم تصور کربن ما موجودات تاریخی هستیم و فلسفه تاریخ دارد، تاریخ مند است و به اینجا و اکنون ربط دارد. تصور کربن این بود که تشیع مذهبی است که در تاریخ قدسی ماجرای خودش را دنبال می کند و خودش را آلوده به تاریخ نمی کند اما دقیقا در همان سال انقلاب اسلامی ایران فرایندی رقم می خورد که برخلاف گفته کربن است. لذا معلوم می‌شود تلقی کربن نادرست بوده و ما چیزی به نام تاریخ مندی داریم.

هاشمی در پایان اضافه کرد: کنار گذاشتن نگاه تاریخی ما را با مشکلاتی مواجه می کند. کربن با اینکه از شیعه زیاد حرف زده ولی با متکلمان شیعه مثل شیخ طوسی، علامه حلی و خواجه نصیر کاری ندارد و این از کاستی های دیدگاه اوست البته من بااین کاستی مشکلی ندارم چون نگاه همه ما نوعی کاستی دارد.  نکته آخر اینکه کربن نمی تواند اولین فیلسوف معاصر من ایرانی باشد در حالیکه فردید برای ما یک درک تاریخ مندی در تفکر را آورده است.

 

انشاالله رحمتی: کربن تاریخ ستیز نیست/ از نظر کربن امام با نبی یکی است

رحمتی، مترجم آثار کربن در ایران گفت: کربن تاریخ‌ستیز نیست و این را در آثار خود صراحتاً اعلام می‌کند. به عقیده کربن، تاریخ کافی نیست و نمی‌تواند همه چیز ما باشد.

انشاءالله رحمتی در این همایش با اشاره به صحبت‌های محمد منصور هاشمی گفت: به عقیده من، کربن تاریخ‌ستیز نیست و این را در آثار خود صراحتاً اعلام می‌کند. به عقیده کربن، تاریخ کافی نیست و نمی‌تواند همه چیز ما باشد، به همین دلیل او دنبال فراتاریخ است.

وی افزود: ما پدیده‌ای داریم به نام شیعه‌تراشی؛ به این معنا که سعی می‌شود همه را شیعه معرفی کنیم. در این پدیده، این حقیقت دیده می‌شود که روح تفکر ایرانی، شیعی است؛ چیزی که در آثار کربن هم وجود دارد. جاذبه کربن به خاطر شخصیت او نیست، بلکه به خاطر این است که ما اگر بخواهیم از سنت خودمان بهره‌برداری کنیم، نیاز به نظریه و رویکرد داریم. کربن نظریه‌پرداز است نه یک شرق‌شناس.

رحمتی ادامه داد: ما نباید در خود کربن متوقف بشویم. در زمانه کربن، وضعیت جامعه طوری نبوده که حرف‌های او فهمیده شود. البته در جامعه ایرانی، روشنفکرانی بوده‌اند که کربن را فهم می‌کردند ولی موج‌هایی مثل مارکسیست‌ها اجازه نمی‌دادند، نظریات او فهم شود. کربن پاسخ سؤال‌هایش را از متون ما و گفتگو با افرادی چون علامه طباطبایی و سید جلال آشتیانی می‌گرفته است.

سردبیر مجله حکمت و معرفت اضافه کرد: شروع تفکر فلسفی در تشیع با اسماعیلیه است، بنابراین آثار اولیه کربن متمرکز بر اسماعیلیه است. از نظر کربن، امام با نبی یکی است. ما دو نوع نبوت داریم؛ نبوت ظاهری و نبوت باطنی. امام، وجه ولایی نبوت است. همچنین برای کربن بحث شناخت خداوند بسیار اهمیت دارد.

 

عبدالکریمی:فلسفه تطبیقی کربن تلاشی است برای گسستن نهیلیسم بشر در دوره جدید

عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه گفت: فلسفه تطبیقی کربن تلاشی است برای گسستن نهیلیسم بشر در دوره جدید. نهیلیسم یک حادثه نیست. یک رویداد تاریخی است که با ظهور متافیزیک آغاز می‌شود.

بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی دومین سخنران این همایش بود. وی در ابتدا با اشاره به اینکه همه ما خیلی به هانری کربن مدیون هستیم، گفت: من فکر می کنم یکی از بحران های انسان امروز این است که نمی توانیم به پرسش چیستی و کیستی پاسخ دهیم. ما نمی دانیم که مفاهیمی مثل من مسلمانم، من ایرانیم و من شیعه ام چه معنایی می تواند داشته باشد. پاسخی که کربن به این سئوال ها می دهد پاسخ اصیلی است. او ایرانی و ایرانیت را به منزله یک سنت تاریخی می شناسد و با اینکه سالهاست از دنیا رفته خیلی از جریانات و دانشگاههای ما جلوتر است. ما نمی توانیم و نمی دانیم که چگونه می توانیم تاریخ مفهومی خود را بنویسیم البته این اواخر افرادی مثل علامه طباطبایی به این موضوع پی برده اند که ما چگونه می توانیم تاریخ خود را تقلیل پذیر بنویسیم.

وی افزود: به اعتقاد من فهم کربن درباره ایران فهم بسیار اصیلی است. سخن من این است که خیلی ها هانری کربن و «ایزوتسو را به منزله مورخ که در یک حوزه خاص پژوهش هایی داشته و کوشیده مطالعات نسخه شناسانه داشته باشد، می شناسند اما من فکر می کنم تلاش های کربن تا سطح تفکر فلسفی ارتقا پیدا کرده است. آنچه که این دو نفر مطرح کرده اند نوعی تلاش برای چارچوب مشترک و واحد است. سئوالی که پیش می آید این است که چرا چهره هایی مثل کربن و ایزوتسو دنبال ایده فلسفه تطبیقی هستند و چه ضرورتی وجود دارد که کربن به طرح فلسفه تطبیقی بپردازد. آیا فلسفه تطبیقی با نحوه زیست ما ارتباط دارد یا ناشی از یک نوع کنجکاوی است. پاسخ ما این گونه است طرح فلسفه تطبیقی مبتنی بر ضرورت های فلسفی و نظری است و بدون درک این ضرورت هیچ کس نمی تواند به فلسفه تطبیقی بپردازد. اکثر ما فکر می کنیم فلسفه تطبیقی یعنی پاره ای از مقایسه ها در حالی که این گونه نیست و فلسفه تطبیقی نوعی تلاش عمیق فلسفی است.

عبدالکریمی در ادامه با طرح این سئوال که چرا کربن فلسفه تطبیقی را مطرح کرد، ادامه داد: در روزگار کنونی بعد از مدرنیته، تمدن غرب جهانی شد و عقلانیت مدرن همه جای دنیا و شرق در محاق غرب قرار گرفته است و چیزی از شرق جز در موزه ها باقی نمانده حتی در ملل شرقی هم از شرق خبری نیست. با دنیای مدرن زیست جهان جدیدی گشوده شده است. ماکیاولی خودش را به کریستف کلمب تشبیه می کند و می گوید من در حوزه سیاست و اخلاق قاره جدیدی کشف کردم. سئوال او این است که آیا سرزمین جدید زیستگاه مناسبی برای حیات بشری است یا نه. کسی می تواند به فلسفه تطبیقی بپردازد که انگیزه داشته باشد و نسبت خود را با جهان کنونی بداند. فلسفه تطبیقی گمشده ای است که نسبت به زیست جهان کنونی خرسند نیست. کربن و ایزتسو هم این گونه بودند که سراغ فلسفه تطبیقی رفتند. آنها می خواهند به بحران جهان کنونی مثل بحران معنا و نهیلیسم جواب بدهند. کسی که نگاه آگوست کنتی دارد نیازی ندارد به گذشته رجوع کند اما کسی که به گذشته رجوع می کند کسی است که می خواهد به فلسفه تطبیقی توجه داشته باشد. فلسفه تطبیقی می خواهد از آزادی انسان دفاع کند. هایدگر در کتاب پرسش از تکنولوژی خود می گوید خطری زیانبارتر از انفجار سلاح های هسته ای انسان را تهدید می کند و آن اینکه بشر شیوه های دیگر تفکر را از بین می برد و فقط یک گونه می اندیشد و با هیچ تفکر دیگری آشنا نیست.

این استاد فلسفه اضافه کرد: کسی که به فلسفه تطبیقی توجه می کند می خواهد عقلانیت جدید و متافیزیکی را بشناسد و دنبال روزنه ای باشد تا در سنن تاریخی ماقبل مدرن عناصری پیدا کند که به زیستن او بتواند کمک کند. فلسفه تطبیقی کربن تلاشی است برای گسستن نهیلیسم بشر در دوره جدید. نهیلیسم یک حادثه نیست. یک رویداد تاریخی است که با ظهور متافیزیک آغاز می‌شود.

عبدالکریمی در پایان گفت: به عقیده کربن سنن حکمی یگانه پادزهر روزگار نهیلیسم و حکمت ایران یکی از زیبانترین حکمت ها است اما افسوس که به جای روی آوردن به این حکمت به تئولوژی، سیاست و چیزهای دیگر توجه کرده ایم.

 

قائمی نیا:هانری کربن هم مثل هایدگر دنبال زیست جهان معنوی بود

قائمی نیا، عضو هئیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه گفت: هایدگر فقط می خواست مسائل را حل کند، چیزی که کربن هم دنبال آن بود. کربن هم مانند هایدگر دنبال زیست جهان معنوی بود.

علیرضا قائمی نیا در این همایش گفت: به نظر من پیش از هر چیزی لازم است که به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که معنا و مفهوم کربن برای ما چیست؟ و مهمتر آنکه باید او را تحلیل کنیم و بدانیم که برای ما چه پیامدی دارد. کربن شخصی است که بر شانه هایدگر ایستاده و با علامه طباطبایی دوستی نزدیک داشته است به همین جهت برای ما بسیار اهمیت دارد. من موافق نیستم که او را به یک فیلسوف تطبیقی کاهش دهیم.

وی افزود: هانری کربن پاسخ سئوال های خود را در فلسفه اسلامی می یافت. به بیان دیگر او مسائل خود را در هایدگر و فلسفه غرب نتوانست حل کند به همین خاطر سراغ ایران آمد. ما باید کربن را پدیدارشناسی کنیم. او صرفا دنبال یک کار آکادمی نبود و یک فیلسوف استثنا بود و این همان چیزی است که فلسفه امروز ما به آن احتیاج دارد.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: کربن از روش هایدگر در «هستی و زمان» استفاده می کند و سراغ فلسفه اسلامی می رود. به عبارتی او با دیدی که از هایدگر گرفت فلسفه را از آسمان هفتم به زمین کشید. کربن ظاهرا فلسفه اسلامی را می گیرد اما با ظاهر و آرا فلسفه کاری ندارد. او بیشتر دنبال بن و بنیاد است. به همین دلیل هم می توان گفت کربن یک فیلسوف اسلامی است چون از ظاهر جریان فلسفه اسلامی گذر کرده است البته این سخنان من به معنای طرفداری از کربن و ستایش بی پایان او نیست و نقدهایی هم به آراء او وارد است اما کربن کسی است که از ظاهر جریانات فلسفی به باطن گذر می کند، فلسفه ای که او بدنبال آن است فلسفه شیعی است نه تطبیقی.

وی اضافه کرد: هایدگر دنبال کار آکادمیک نبود و فقط می خواست مسائل را حل کند، چیزی که کربن هم دنبال آن بود. کربن هم مانند هایدگر دنبال زیست جهان معنوی بود. برای او منش علامه طباطبایی بسیار مهم  و از نظرش ساحت غیب در علامه باز شده بود. تاریخیتی هم که  کربن نفی می کرد به این معنا بود که انسان را نمی توان یک بسته بندی تاریخی دید. به عبارتی او تاریخیت مطلق را نمی پذیرفت و  برروی اندیشه امامت هم از این جهت تاکید می کرد امامت جایی است که به روی انسان باز می‌شود. به عقیده او انسان را نمی توان تماما به تاریخ کاهش داد. کربن تا حد زیادی از مباحث هستی و زمان متاثر است.

وی اضافه کرد: به عقیده کربن شرق چیزی دارد که غرب ندارد و رخ دادن حضور وجود در فلسفه های شرقی حل شده است البته او نسبت به همه فلسفه های شرقی هم خوشبین نیست لذا علیرغم پدیده جهانی شدن معتقد است که شرق حقایقی دارد که هنوز دست نخورده و این نگاه قدرت خواهد گرفت. مفهوم امامت در بحث دین شناسی کربن بسیار مفهوم کلیدی است. او تا آنجایی که توانسته تلاش خود را کرده ولی جلو نرفته است. به عبارتی هنوز در فلسفه شیعی خودش را آن گونه که باید خودش را نشان نداده است به همین دلیل می توان گفت تحلیل کربن از امامت کفایت نمی کند. ما باید تمام اضلاع تفکر شیعی را لحاظ کنیم تا به زیست جهان شیعه برسیم.

قائمی نیا در پایان گفت: اگر کربن می گفت وجودی که دنبالش هستیم در مقام ارتباط وجودی با امام گشوده می‌شود بحثش هایدگری می شد اما این حرف را نزده به همین دلیل هم می توان گفت او تا جایی باید هایدگری می شده، نشده و به اعماق تفکر شیعی نرسیده است. با این حال من معتقدم کربن هنوز آنطور که باید شناخته نشده است و شخصیت او نه فقط برای حوزوی ها بلکه برای هایدگری ها هم آموزنده است.

 

الکساندر واسیلینف:هانری کربن از مردان خدا و اهل فتوت بوده است

واسیلینف، پژوهشگر بلغاری گفت: اصل هستی، اصل محبت است و دین جز محبت نیست. کربن یکی از مردان خدا و اهل فتوت بوده است.

الکساندر واسیلینف فیلسوف و پژوهشگر بلغاری که چند سالی است مسلمان شده و نامش به شمس الدین تغییر پیدا کرده آخرین سخنران این همایش بود.

وی در ابتدا با خواندن یک شعر از مولانا سخنان خود را آغاز کرد و گفت: بزرگی کربن به خاطر این بوده که اهل محبت بوده و حرفی که او به ما می زند از بابت حق و یقین است. به عقیده من یکی از شاهکارهای کربن کتاب «اسلام در ایران» است. اصل هستی، اصل محبت است و دین جز محبت نیست. کربن یکی از مردان خدا و اهل فتوت بوده است. اگر بخواهیم بدانیم که او چه شخصیتی داشته بهتر است که ببینیم درباره خودش چه گفته است. او درباره خودش گفته که افلاطونی بوده است و افلاطونی بودن یعنی اهل محبت، عشق و زیبایی. کربن از وفاداران محبت و عشق  و همیشه در راه بوده است چون سالک واقعی هیچ وقت در راه نمی ماند.

وی افزود: کربن علاوه بر عرفان و فلسفه اسلامی، فلسفه و عرفان غرب هم می دانست. بنابراین نباید گمان کنیم که او فقط فلسفه اشراق و ملاصدرا می دانسته او حتی عرفان های یهودی هم مطالعه می کرده است.

این پژوهشگر تازه مسلمان شده اضافه کرد: یکی از جذاب ترین موضوعاتی که در مباحث کربن وجود دارد تحلیل او درباره زمان است، زمانی که ما درگیر او هستیم. به عقیده او باید یک نوع سنخیت زمانی بین علم، عالم و معلوم وجود داشته باشد. ماهیت و چیستی زمان از قدیم معلوم شده است ولی آنهایی که اهل محبت و توحیدند می دانند که زمان از یک نقطه شروع می‌شود و به یک شروع بر می گردد. در  ازل  زمان و مکان مطلق است و حقیقت انسان با ازل یکی می شود. امام ازلی چهره خدا و همه اضداد در این امام ازلی و آدم حقیقی تعیین پیدا کرده است.

واسیلینف در پایان گفت: مسئله کشف ارتباط زمان ازلی با انسان بسیار مهم است و بدون انسان حرف ما درباره زمان معنا ندارد. بزرگی کربن به این است که بسیار خوانده و بسیار کشف کرده است.

 

منبع: مهر

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: