1395/11/30 ۰۷:۵۷
دیوید هیوم در عداد ناخواندنیترین و البته ناسرراستترین فلاسفه غرب جدید برای ایرانیان و حتی خود اروپاییان است. متفکری مجهز به دستگاه فکری سرد که به کلی خالی از تمام شئون مشهور روحیه دکارتی غالب در اروپاست. هیوم با به میان نهادن تجربه به مثابه محک و میزان امر، نهتنها خودش را در قامت اولین و البته مطرحترین متفکر تجربهگرای غرب جدید مطرح میکند، بلکه اصل اساسی علیت را زیر سوال میبرد و درنهایت آن را نفی میکند.
نگاهی به جایگاه دیوید هیوم در فلسفه غربی حامد زارع : دیوید هیوم در عداد ناخواندنیترین و البته ناسرراستترین فلاسفه غرب جدید برای ایرانیان و حتی خود اروپاییان است. متفکری مجهز به دستگاه فکری سرد که به کلی خالی از تمام شئون مشهور روحیه دکارتی غالب در اروپاست. هیوم با به میان نهادن تجربه به مثابه محک و میزان امر، نهتنها خودش را در قامت اولین و البته مطرحترین متفکر تجربهگرای غرب جدید مطرح میکند، بلکه اصل اساسی علیت را زیر سوال میبرد و درنهایت آن را نفی میکند. اگر چه نفی علیت به بهانه نابرخورداری از بنیادی تجربی دستاوردی کماهمیت و حتی مناقشه برانگیز است، اما شکاکیت مستتر در آن باعث میشود که فیلسوف بزرگی همانند ایمانوئل کانت از خواب جزمی خویش برخیزد و با ذهن و ضمیری روشن و بیدار، بنیادی نو و محکم برای فلسفه مدرن بنا کند. البته این بنیاد با خراب کردن انگارههای هیوم شکل میگیرد. به عبارت بهتر کانت با بهره بردنانگیزشی از تفکری که تاریخ انقضایش گذشته است، تاریخسازی میکند. این نکته یکی از لطیفههای تاریخ اندیشه مغرب زمین است که دیوید هیوم و نظام فکری او خیلی زود به تاریخ میپیوندد اما ایمانوئل کانت با تکیه بر هیوم تاریخی نو برای فلسفه غربی مینویسد، تاریخی که تا به امروز تداوم دارد. این تاریخ با شعار عقلگرایانه «من میاندیشم پس هستم» رنه دکارت آغاز شد، با تعریض دیوید هیوم ناظر بر اینکه «من چیزی جز یک شکاک نیستم» به سمت مسیری تجربهگرایانه رفت و با شعار دلیرانه «جرات فهمیدن داشته باش» ایمانوئل کانت به راه اصیل خرد بازگشت. در واقع اگر دکارت اوج عقلگرایی را در فرانسه به نمایش گذاشت و پس از او هیوم قله تجربهگرایی را در بریتانیا فتح کرد، این کانت بود که در آلمان به مثابه سرزمین فلسفه توانست با بهرهگیری از عقل و حس، پایهگذار راه نو خرد غربی شود. اما نقش هیوم تجربهگرا در میانه دکارت و کانت عقلگرا چیست؟ آیا میتوان از او بهعنوان یک دوربرگردان در مسیر تاریخ اندیشه غرب سخن گفت؟ آیا نظام فکری شکمحور او را میتوان یک ارجاع به تفکرپیشاسقراطیان ارزیابی کرد؟ واقعیت این است که اصالت تجربهای که توسط دیوید هیوم بسط داده میشود واکنشی در برابر بسط اصالت عقل توسط دکارت و پیروان او است. اما این واکنش به جای کانالیزه شدن و در مسیر دیالکتیک قرار گرفتن، بسیار سریع به مقصد شکاکیت میرسد و با حذف علیت کار هیوم از منظر دینی به الحاد و از منظر فکری به شکاکیت یونان باستان باز میگردد. البته خود هیوم از بنبستی که در آن گرفتار آمده است آگاهی کامل دارد و حتی در پی لاپوشانی کفر خود نیز برنمیآید و علنا میپذیرد که بهگونهای اندیشیده است که به الحاد رسیده است. اما این بنبست با ظهور کانت شکسته میشود و مساله از دوگانگی علم و فلسفه و حس و عقل ارتقا داده میشود. البته ایمانوئل کانت اشتراکات زیادی با دیوید هیوم دارد و همانند او معتقد است که راه ورودی معرفت انسان به جز از مجاری حس و تجربه نمیتواند باشد. کانت در نخستین کتاب خود با اقتدا به هیوم نمیتواند برای ارتباط ذهن با عالم خارج راهی به جز راه او پیدا کند. البته کانت بر آن نیست که هر آنچه در ذهن وجود دارد، باید به انطباعات حسی برگردد. زیرا کانت معرفت را ترکیبی از ماده خارجی و صورتهای ذهنی میداند و دچار تضادها و در نهایت بنبستهای هیوم نمیشود. هر چند برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفه غرب خود بر آن است که فلسفه هیوم به معنای واقعی ما را به بنبست میکشاند و مسائل و سوالاتی که هیوم مطرح کرده هنوز هم بدون پاسخ باقی ماندهاند. اما توجه به آثار دیوید هیوم که معمولا اهمیتش در فلسفه مدرن زیر سایه اسم سترگ «رنه دکارت» و «ایمانوئل کانت» قرار دارد، یکی از هیجانات بازار نشر آثار علوم انسانی این روزهای کشور است. انتشارات ققنوس رسالهای از هیوم را با ترجمه جلال پیکانی منتشر کرده که اولین بار 300 سال پیش در اروپا بدون نام نویسنده منتشر شده است. هیوم «رسالهای درباره طبیعت آدمی» را در عنفوان جوانی و با مضمون انسان و طبیعت انسانی نوشت و اقبالی هم در مورد توجه قرار گرفتن نداشت. اما کتابی که نشر این مرکز از هیوم منتشر کرده در عداد شاخصترین منشورات فلسفه جدید غربی است که در آن به بحث مشهور علیت میپردازد. مترجم «کاوشی درخصوص فهم بشری» که معتقد است این کتاب هیوم با تاملات دکارت و نقد اول کانت همرده است و نثر انگلیسی قدمایی هیوم را با زبان فارسی قابل دفاعی ترجمه کرده است. بدون تردید ترجمه کاوه لاجوردی بسیار خوشخوانتر، جدیتر و معقولتر از ترجمه مرتضی مردیها از کتاب «کاوش در مبانی اخلاق» دیوید هیوم است که انتشارات مینوی خرد آن را منتشر کرده و پیش از آن با عنوان «جستاری در باب اصول اخلاق» با ترجمه مجید داودی روانه بازار نشر کشور شده بود.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید