1395/11/27 ۰۸:۴۴
هر روز بارها این جمله را میشنویم که «فلان کار/آدم «غیراخلاقی» است». طرفه آنکه این جمله «نادرست» است و احتمالا منظور دقیق گوینده این است که: «فلان کار/ آدم، از لحاظ اخلاقی، ناروا/ نادرست است». از این گذشته، کارهایی را که اخیرا «غیراخلاقی» دانستهاند در ذهنتان مرور کنید.
بهبهانه 15 فوریه زادروز جِرِمی بنتم
هر روز بارها این جمله را میشنویم که «فلان کار/آدم «غیراخلاقی» است». طرفه آنکه این جمله «نادرست» است و احتمالا منظور دقیق گوینده این است که: «فلان کار/ آدم، از لحاظ اخلاقی، ناروا/ نادرست است». از این گذشته، کارهایی را که اخیرا «غیراخلاقی» دانستهاند در ذهنتان مرور کنید. فصل مشترکشان چیست؟ اصلا از گوینده بپرسید ملاک شما برای تشخیص «روایی»، «ناروایی» و «اخلاقی» کارها چیست؟
در بسیاری از موارد، معنای واقعی جمله «فلان کار/ آدم غیراخلاقی است» چیزی جز «از فلان کار/ آدم بدم میآید» نیست! این گستره بسیار گسترده است و هرچیزی را که گوینده از آن خوشش نیاید در بر میگیرد! از نمره، جزوه و پول ندادن گرفته تا اظهارنظر منفی درباره باور، یاور و خودِ فرد! بنابراین، چندان این جمله را جدی نگیرید!
«فلان کار/ آدم غیراخلاقی است»، در بسیاری از موارد، گزارهای عاطفی است که گویای حالتی روانی در گوینده (مانند خشم، خجالت، اندوه) است. بسیاری از پندارها، گفتارها و حتی کردارهای ما ممکن است برای دیگران «برخورنده» و «رنجاننده» باشند، اما به صرف اینکه خاطر عاطر کسی از آنها رنجیده شده است نمیتوان آنها را از لحاظ اخلاقی «ناروا» دانست. اگر قرار باشد هر کاری را که به خاطر عاطر کسی برمیخورد «ناروا» بدانیم دیگر باید در گوشهای بنشینیم و حتی با صدای بلند نفس هم نکشیم؛ که نکند خاطر کسی آزرده شود. از سوی دیگر، هر فرد یا گروهی در جامعه، بهراحتی، به خود حق میدهد گریبان فرد یا افرادی را بگیرد؛ که شما با انجام فلان کار یا گفتن فلان چیز باعث پدید آمدن حالتی ناخوشایند در من/ ما شدهاید و در نتیجه کارتان غیراخلاقی/ نادرست است.
آیا ممکن است کاری «رنجاننده» باشد اما از لحاظ اخلاقی «ناروا» نباشد؟ پاسخ جرمی بنتم به این پرسش مثبت است. بنتم یک مصلح اجتماعی و دغدغه اصلی او ایجاد اصلاحات در جامعه، از طریق تغییر قوانین، بود. بنتم برای تغییر قوانین، نخست، تلاش فلسفی سترگی کرد و به یک نقطه ثابت ارشمیدسی (اصل فایده) رسید و سپس آن را چون سنگ محکی برای تصحیح و تعدیل قوانین به کار گرفت.
او احساس میکرد مردم، غالباً به برخی از اعمال واکنشهایی ـ مانند لذت یا تنفر ـ نشان میدهند که بههیچوجه از لحاظ اخلاقی، مهم نیستند و میگفت «تنفر» از یک کار یعنی کاری که خودمان، بهدلایل مختلف، از آن متنفریم اما دیگران از انجام آن لذت میبرند دلیلی کافی برای غیرقانونی کردن آن نیست. از نظر بنتم، موقعیتهایی که باعث پیدایش چنین تنفری شدهاند باید واکاوی شوند. یکی از آن موقعیتها تنفر جسمی یا همان چِندِش است. ممکن است کاری برای کسی که به انجام آن فکر میکند ـ و حتی فکر کردن به آن برایش چندشآور و حالبههمزن است ـ زشتترین و مشمئزکنندهترین کار باشد؛ نه برای کسی که آن کار را انجام میدهد، زیرا او واقعا از انجام آن کار لذت میبرد.
از این رو، بنتم شرط لازم برای «ناروا» دانستن یک کار را «آزار» (نه رنجش!) رساندن به دیگران میداند و به باور او اگر کاری آزار فردی در پی نباشد اصلا نمیتوان از «ناروایی اخلاقی» آن سخن گفت. بنتم با همین مبنا سراغ قوانین رفت. از نظر بنتم، قانون فقط در صورتی میتواند کاری را منع کند که به کسی «آزار» برساند و اگر کاری «آزار» کساش در پی نباشد قانون حق دخالت در آن را ندارد.
بنتم سپس میگوید مردم مایلند تنفر جسمیشان را دستاویزی کنند برای تبدیل به تنفر اخلاقی (یعنی هرکاری را که برایشان چندشآور و حالبههمزن است، از لحاظ اخلاقی، بد و ناروا بدانند!) و در نتیجه اشتیاق برای مجازات افرادی که پندارها، گفتارها یا کردارهای آنها با مذاقشان سازگار نیستند. بنتم، بهدلایل مختلف، این کار را نامعقول میداند. یکی از آن دلایل این است که مجازات کسی برای انجام کاری که با مذاقمان سازگار نیست، یا براساس تعصب، از مجازاتهای لجامگسیخته و بیدرو پیکری سر در میآورد که دیگر «هرگز نمیتوان نقطه پایانی برای آن در نظر گرفت.»
تعصبِ مورد بحث را میتوان با نشان دادن «بیپایه و اساس بودن» آن بررسی کرد. این کار باعث کاهش تنفر نسبت به عمل موردنظر میشود. از نظر بنتم، اگر بتوان بهروشنی نشان داد که یک درد براساس باورهای نادرست ایجاد شده است، میتوان آن را تغییر یا دستکم «تسکین و کاهش» داد.
نگرش بنتم در فلسفه اخلاق هم با رویکرد کانتی به ارزیابی اخلاقی فرسنگها فاصله دارد و هم با رویکردهای مبتنیبر قانون طبیعی. نگرش بنتم در فلسفه سیاست و سیاستهای اجتماعی نیز جالب و عجیب است. بنتم قانون را انعطافناپذیر و تغییرناپذیر نمیداند. از نظر بنتم، نتایج هر سیاستی ممکن است تغییر کند؛ در نتیجه ارزش اخلاقی آن سیاست نیز میتواند دستخوش تغییر شود. از این رو، نَنسی رُزِنبلام تاکید میکند که از نظر بنتم قوانین نمیتوانند همیشگی باشند: «باید قانونگذاری را فرآیندی همیشگی دانست در پاسخ به امیال گوناگون و متغیر آدمی که مستلزم تطبیق و تصویب قوانین جدیدند». ممکن است قانونی که در برههای از زمان خوب است و در برههای دیگر از زمان بد باشد. بنابراین، قانونگذاران باید نسبت به موقعیتهای اجتماعی متغیر، حساس باشند.
*هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه بین المللی
امام خمینی(ره)
منبع: روزنامه فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید