1395/11/23 ۱۱:۲۰
مردم سراسر خراسان بزرگ، از بخارا تا افغانستان، از دیرباز به خاندان نبوت، ارادت و احترام خاصى داشتهاند و گروههاى کثیرى از علویان و نوادگان پیامبر بزرگوار(ص) به سرزمینهاى بخارا، سمرقند، خوارزم، ترمذ، بلخ، قندز، هرات و غزنین آمده، رحل اقامت افکندند و از مقام و منزلتى والا برخوردار بودهاند.
مردم سراسر خراسان بزرگ، از بخارا تا افغانستان، از دیرباز به خاندان نبوت، ارادت و احترام خاصى داشتهاند و گروههاى کثیرى از علویان و نوادگان پیامبر بزرگوار(ص) به سرزمینهاى بخارا، سمرقند، خوارزم، ترمذ، بلخ، قندز، هرات و غزنین آمده، رحل اقامت افکندند و از مقام و منزلتى والا برخوردار بودهاند. به طوری که در سدۀ چهارم هجرى، شیخ صدوق کتاب «من لایحضره الفقیه» را در بلخ نوشت. اینک ادامه سخن:
در همان عصر در بلخ فقیهى بود که به «ابوحنیفۀ صغیر» شهرت یافته بود. او ابوجعفر محمد هندوانى بود. از او نقل کردهاند که در آغاز اشتغال به درس و تعلیم، از ناتوانى در فهم مسائل در رنج بود، تا شبى امیرالمؤمنین(ع) را در خواب دید که دو انگشت مبارک در دهان او نهاد و تا به کام رسانید و آنگاه دعا گفت. ابوجعفر مىگفت که بر این رؤیا سالى تمام نگذشت که «تمّ لی ما تمّ».۱۰ شاگرد فقیه هندوانى، ابولیث سمرقندى ـ فقیه حنفى و عالم کثیرالتألیف که او نیز در بلخ مىزیست ـ در تألیفات خویش مکرر به روایت احادیث و ادعیه از ائمه و ذکر سجایاى امیرالمؤمنین(ع) و دیگر ائمه بخصوص امام حسن(ع)، امام على بن حسین(ع) و امام صادق(ع) پرداخته و ارادت مخلصانۀ خویش را به آن بزرگواران اظهار داشته است. نمونههایى از این مقتبسات را مىتوان مخصوصا در دو کتاب «تنبیه الغافلین» و «بستان العارفین» او دید.۱۱
محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشّى (صاحب رجال معروف) و محمد بن مسعود عیاشى (فقیه و مفسر صاحب تفسیر معروف عیاشى)، هر دو از عالمان بزرگ امامیه در سده چهارم هجرى و از پرورشیافتگان سمرقند بودند.۱۲
علویان در روزگار غزنویان و سلاجقه
در روزگار غزنویان و سلاجقه نیز علویان خراسان و صدور و نقبای آنان جاه و جلال خاص و نفوذ فراوان و دست گشاده داشتهاند. غزنویان در حالى که مىکوشیدند تا خلفاى عباسى را از خود راضى و خشنود نگه دارند، در عین حال نمىخواستند علویان و پیروان امامیۀ خراسان را که رعایاى ایشان بودند، آزرده خاطر سازند. در سال۴۰۳ق هنگامى که تاهرتى رسول الحکیم ـ خلیفه فاطمى مصر ـ به دربار سلطان محمود آمد، به روایت گردیزى، سلطان «مر آن رسول را پیش خود نگذاشت و بفرمود تا او را به حسن بن طاهر بن مسلم علوى سپردند و حسن تاهرتى را به دست خویش گردن زد».۱۳
آرامگاه یحیى بن زید در سرپل خراسان
بناى آرامگاه و کتیبۀ مرقد یحیى بن زید بن على بن حسین(ع) که در ۱۲۵ق به شهادت رسید، در شهر «سرپل» در شمال افغانستان واقع و از ابنیۀ روزگار غزنویان است. بر کتیبۀ این آرامگاه نام جمعى از شیعیان دیده مىشود و به دنبال مسلم و نصر بن سیار و ولید عبارت «لعن …» آمده است. به قول مرحوم استاد عبدالحى حبیبى: با آنکه این آرامگاه در کانون حنفیان بلخ واقع شده بود و تلعین امویان در بین حنفیان جواز نداشت، ولى بنا بر احترام این شخصیت مظلوم آل محمد(ص)، کتیبه تا کنون بر همان حالت قدیم باقى مانده است.۱۴
از غزنى تا مشهد مقدس
نمونۀ دیگرى از تولاى رجال دربار غزنه به دودمان پیامبر(ص)، وصیت عراقى دبیر است. ابوالحسن عراقى دبیر که از درباریان عالیرتبۀ دربار غزنه بود و در ۴۲۹ق در غزنه درگذشت، با وجود بعد مسافت و دشواریهاى موجود در آن زمان، وصیت کرد که تابوتش را به مشهد نقل بدهند. او کاریز مشهد مقدس را که خشک شده بود، بازسازى و روان کرد و کاروانسرایى برآورد و دیهى سبُک خراج بر کاروانسرا و کاریز وقف کرده بود.۱۵
مداحان آل پیمبر(ص) در سده چهارم
کسائى مروزى ـ شاعر والامقام سده چهارم ـ زیباترین و سوزناکترین مرثیههاى سیدالشهدا را از آن روزگار به یادگار گذاشته است. او در قصیدۀ بلند بالایى مىگوید:
دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفى را، فرزند مرتضى را
مقتول کربلا را، تازه کنم تولا
آن نازش محمد، پیغمبر مؤبّد
آن سید ممجّد، شمع و چراغ دنیا
آن میر سر بریده، در خاک خوابنیده
از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا۱۶
اکنون که از سخنسراى مرو یاد کردیم، بیجا نیست که از فرزند فرغانه، شاعر حنفى مذهب سدۀ هفتم هجرى، سیف فرغانى هم سخنى بگوییم؛ سیف فرغانى در قصیدۀ دلنشینى در مرثیۀ شهیدان کربلا مىگوید:
اى قوم، در این عزا بگریید بـر کشـتۀ کـربلا بگریـید
با این دل مرده خنده تا چند؟ امروز در این عـزا بگریید
فرزنـد رسـول را بکشتند از بهر خـداى را بگـریید
از خون جگر سرشک سازید بهر دل مصطفى بگریید…۱۷
ادیب صابر ترمذى (منسوب به ترمذ بر کرانۀ آمو)، شاعر والامقام سدۀ ششم هجرى، قصاید متعددى در مدح صدر اجل تاج المعالى سید مجدالدین ابوالقاسم على بن جعفر موسوى علوى رئیس خراسان گفته است که در دیوان او درج و موجود است. قصاید موجود ادیب صابر ترمذى در ستایش این صدر سادات و علوى رفیع مقدار چندین برابر مدایح او در حق سلطان بزرگ روزگارش ـ سنجر ـ است. از مدایح ادیب صابر درمىیابیم که چگونه رئیس علویان خراسان در مقام و منزلت و داد و دهش با سنجر برابرى مىکرده و گاه از او فراتر مىرفته است. صابر در قصیدهاى این سید علوى را چنین میستاید:
… اسلام رابه مرتبت فتح مکهاى
انصاف را به منزلت روز محشرى
گر شرق و غرب ملک شهنشاه سنجر است
زین ملک، اختیار شهنشاه سنجرى
هر چند نیست لشکر سلطان عددپذیر
تو میزبان و معطى سلطان و لشکرى…
گر عنصرى ز نعمت محمود نام یافت
آن یافتم ز تو که ز محمود عنصرى…۱۸
در قصیدۀ دیگرى میگوید:
سبط رسول، سید مشرق که ذات او
فهرست فخر آدم و حوا شود همى۱۹
در قصیده دیگرى گفته است:
سفینه نوح، آل مصطفایند تو صدر و بدر آن فرخنده آلى
یا:
وارث جعفر صادق، علی بن جعفر
آن که صد شاه سزد نائب یک جعفر او
آن خداوند که حیدر دل و زهرا نسب است
شیعت حیدر و زهرا همه خدمتگر او
در معالى و معانى چه طمع دارى از آنک؟
على و فاطمه باشد پدر و مادر او
دیگر شاعران آن روزگار از جمله انورى، معزى و مسعود سعد نیز این خانواده را مدح گفتهاند. این مدحها نشاندهندۀ عزت و احترام علویان و پیروان امامیه در خراسان است.
در روزگار تیمورى
اقبال تیموریان و رجال دربار هرات به علویان و تولّی و ارادتشان به دودمان پیامبر بزرگوار(ص)، بسیار روشن و مستغنى از شرح و تفصیل است. دانشمندانى چون امیر جمالالدین عطاءالله حسینى و چند تن دیگر از خاندان او در خراسان از نفوذ فوقالعادهاى برخوردار بودهاند. اشعار مولانا نورالدین عبدالرحمن جامى (۸۹۸ق) در مدح امام على(ع) و اولاد و احفاد آن حضرت، از زیباترین نمونههاى مناقب ائمۀ امامیه است. جامى قصیدۀ بلندبالایى در ستایش امیرالمؤمنین(ع) دارد، با این مطلع:
أصبحتُ زائرا لک یا شحنه النّجف
بهر نثار مقدم تو، نقد جان به کف
مردم سراسر خراسان بزرگ، از بخارا تا افغانستان، از دیرباز به خاندان نبوت، ارادت و احترام خاصى داشتهاند و گروههاى کثیرى از علویان و نوادگان پیامبر بزرگوار(ص) به سرزمینهاى بخارا، سمرقند، خوارزم، ترمذ، بلخ، قندز، هرات و غزنین آمده، رحل اقامت افکندند و از مقام و منزلتى والا برخوردار بودهاند. به طوری که اشعار مولانا نورالدین عبدالرحمن جامى (۸۹۸ق) در مدح امام على(ع) و اولاد و احفاد آن حضرت، از زیباترین نمونههاى مناقب ائمۀ امامیه است. جامى قصیدۀ بلندبالایى در ستایش امیرالمؤمنین(ع) دارد، با این مطلع:
و از زیارت مرقد مطهّر سیدالشهدا(ع) چنین یاد مىکند:
کردم ز دیده، پاى سوى مرقد حسین
هست این سفر به مذهب عشاق، فرض عین
خدّام مرقدش به سرم گر نهند پاى
حقا که بگذرد سرم از فرقِ فرقدین
از قاف تا به قاف پُر است از کرامتش
آن بهْ که فتنهجوى کند ترک شید و شین…
قصیدۀ جامى در مدح امام رضا(ع) نیز بسیار دلنشین است:
سلامٌ على آلطاها و یاسین
سلامٌ على آل خیر النبیّین
سلامٌ على روضه حلّ فیها
امامٌ یُباهی به المُلکُ و الدّین
امام بحق، شاه مطلق که آمد
حریم درش قبلهگاه سلاطین
علىّ بن موسى الرضا، کز خدایش
رضا شد لقب، چون رضا بودش آیین
پى عطر، روبند حوران جنّت
غبار درش را به گیسوى مشکین
اگر خواهى آرى به کف دامن او
برو دامن از هر چه جز اوست، برچین…۲۰
نیز در ستایش امام سجاد(ع) و مناظره فرزدق با هشام بن عبدالملک اموى در مثنوى با مطلع:
پور عبدالملک به نام هشام در حرم بود با اهالى شام
داد سخن داده است. او در این مثنوى، در ستایش امام زین العابدین و معرفت مقام حضرت میگوید:
آن کس است این که مکه و بطحا
زمزم و بوقبیس و خیف و منا
حرم و حلّ و بیت و رکن و حطیم
ناودان و مقام ابراهیم
مروه، مسعى، صفا، حجر، عرفات
طیبه، کوفه، کربلا و فرات
هر یک آمد به قدر او واقف
به علوّ مقام او عارف
قُرّهالعین سید الشّهداست
غنچۀ شاخ دوحۀ زهراست
میوۀ باغ احمد مختار
لالۀ راغ حیدر کرّار
جامى در آخر این داستان مىگوید:
مـادح اهل بیت در معـنى مدحت خویشتن کند، یعنى:
مؤمنم، موقنم، خداىشناس وز خدایم بود امید و هراس…
دوسـتدار رسـول و آل ویم دشمن خصم بدخصال ویم…
این مثنوى و داستان، طولانى است که بیتى چند ازآن بر طریق اشارت نقل شد.۲۱
اصطلاح روضه خوانی
جالب است که مىبینیم اصطلاح «روضهخوانی»، پیش از روزگار صفویان و در هرات، در روزگار سلطان حسین بایقرا به میان آمد. ملا حسین واعظ کاشفى سبزوارى کتاب «روضهالشهداء» را در بیان وقایع عاشورا تألیف کرد. این کتاب را در مجالس مىخواندند و استماع مىکردند و بر مظلومیت شهیدان کربلا اشک مىریختند و این طریقت مذهب خاصى نبود، بلکه مجالس عام بود. همین مجالس را «روضهخوانى» نامیدند؛ یعنی مجلس خواندن کتاب روضه الشهدا، و این اصطلاح بهدریج عمومیت یافت.۲۲ آوردهاند که سلطان حسین بایقرا (م۹۱۲ق) پادشاه تیمورى خراسان گرایش خاصّى به ائمّه و اهل بیت(ع) داشت؛ چنان که به سیدعلى بن عابد ـ واعظ قاینى مقیم هرات ـ دستور داد که نامهاى ائمه امامیه را در خطبه یاد کند.۲۳
شیخ مهذب الدین احمد بن عبدالرضاى بصرى ـ عالم امامى که تألیفات متعدّدى در کلام، اصول، رجال، حدیث و فقه دارد ـ کتاب «عمده الاعتماد فی کیفیه الاجتهاد» را در ۱۰۸۰ق در کابل و «التحفه النجفیه» را در قندهار تألیف کرده و در مقدمۀ «عمده الاعتماد» یاد کرده که آن کتاب را به خواهش بعضى از مردمان کابل تالیف کرده است.۲۴
زائران امیرالمؤمنین(ع) در بلخ
در عصر حاضر، همچون قرون ماضیه، تربت منتسب به شیر یزدان، سخى، شاه مردان، امام على(ع) در مزار شریف، مرکز امالبلاد بلخ، از جلال و شکوه خاصى برخوردار و زیارتگاه و مطاف و ملجأ و دارالشفاى خاص و عام است و شاهد صادقى است بر محبت و ارادت مسلمانان این بوم و بر به آن بزرگوار. زائران مزار شریف نه تنها مردمان داخل کشورند، بلکه از ماوراءالنّهر، هند و دیگر کشورها نیز به آن حریم محترم روى مىآورند. جامى در حدود شش قرن پیش در باب مزار شریف فرموده است:
گویند که: مرتضى على در نجف است
در بلخ بیا ببین که بیتالشرف است
جامى! نه عدن گوى، نه بین الجبلین
خورشید یکى و نور آن هر طرف است
و این ابیات ابوالمعانى عبدالقادر بیدل زبانزد اهل حال و صاحبدلان و معرفت آشنایان آن دیار است:
کدامین شیر یزدان؟ مرتضى آن سرور کامل
که مىخوانند مردان حقیقت، شاه مردانش
لب بُت، گر به تصدیق ولایش «یا على» گوید
به نورى آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش
عَلَم مبارک این مزار فیض آثار، بر طبق سنت دیرینه، هر سال در روز نوروز در صحن مزار برافراشته مىشود و تا چهل روز برافراشته است و هر روز هزاران مشتاق مخلص و بیمار و نیازمند به آن درگاه مىشتابند و هر سال گروهى بیمار شفا مىیابند و بسا نیازمندان که به مقصد مىرسند. نظیر همین مراسم در مزار سخى در کابل، مزار یحیى بن زید در سرپل، مزار امام صاحب در قندز، مزار سید جعفر مجرد در اوپیان شریف (یا هوفیان) پروان، مزار سیدناصر علوى (ناصر خسرو) در یمگان بدخشان و چند جاى دیگر برگزار مىگردد. مزارات امامزاده عبدالله بن جعفر طیار و قاسم بن جعفر صادق(ع) و عبدالواحد حسنى شهید، والد امامزاده عبدالعظیم، در هرات داراى ابنیۀ باشکوه باستانى و زیارتگاه خراسانیان است.
در پایان این مقال مختصر، که اندکى از بسیار به عرض رسید، خاطرنشان مىگردد که مسلمانان سرزمینهاى مشرق اسلامى که امروز کشورهاى افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و جز آنها را در بر میگیرد، به هر مذهب و طریقتى که پابند بودهاند، محبت و دوستى دودمان و خاندان رسولالله(ص) را همیشه با خود داشتهاند و همه مذاهب و طرایق این سرزمینها در کمال یگانگى و اخوت با هم مىزیستهاند و اگر گاهى خللى پیش آمده و مشکلى و نفاقى در میان افکنده شده و آتشى برافروخته گشته، از جانب دشمنان و به دست عوامل اجانب و استعمار و در جهت تضعیف این ملتها بوده است. در چنین موارد هم غالبا الفت و یگانگى این مردمان دست بالا را داشته که خاک حسرت بر دیده دشمنان افکندهاند و این نداى مقدس به فریادشان رسیده است که: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا».
پینوشتها:
۱۰. فضایل بلخ،۳۶۳.
۱۱. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ذیل «ابولیث سمرقندى»؛ بستان العارفین و تنبیه الغافلین، صفحات مختلف.
۱۲. رجال النجاشی، ۳۵۰، ۳۷۲؛ هزارۀ شیخ طوسى،۸۶.
۱۳. زین الأخبار، ۱۸۱.
۱۴. مقالۀ استاد عبدالحى حبیبى در «هزارۀ شیخ طوسى».
۱۵. تاریخ بیهقى، چاپ خلیل رهبر، ۸۷۰.
۱۶. کسائى مروزى، زندگى و اندیشه او، ۵۹-۶۷.
۱۷. دیوان سیف فرغانى، ۱۷۶-۱۷۷.
۱۸. دیوان ادیب صابر ترمذى، ۱۱۴-۱۱۶.
۱۹. همان، ۷۲-۷۳.
۲۰. دیوان جامى.
۲۱. هفت اورنگ، سلسله الذهب ۱۴۱-۱۴۵.
۲۲. روضه الشهداء مکرر چاپ شده؛ نیز نگاه کنید به الذریعه، ذیل روضه الشهداء.
۲۳. بهارستان آیتى، ۲۲۰؛ الذّریعه، ذیل دیوان واعظ قاینى.
۲۴. الذّریعه، ذیل «عمده الاعتماد» و چند کتاب دیگر؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ذیل «احمد بن عبدالرضا» به قلم نگارنده.
بخش اول مقاله را اینجا بخوانید.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید