1395/10/27 ۰۸:۲۷
گفتوگو با دکتر سیدهمریم عاملی رضایی درباره دگرگونیهای اجتماعی زندگی زنان در میانههای دوره قاجار
گفتوگو با دکتر سیدهمریم عاملی رضایی درباره دگرگونیهای اجتماعی زندگی زنان در میانههای دوره قاجار روایت اعتمادالسلطنه از دگرگونیهای زندگی زنان «مضمون میگفتند، خندهها میکردند ... خیلی از این فقره بدم آمد» چه عواملی در دگرگونی نگرش جامعه به زن در میانههای عصر قاجار تاثیر گذاشت
مهدی یساولی: بسیاری از پژوهشگر ان حوزه تاریخ زنان برآناند که میانههای روزگار حکومت قاجار، یعنی دوره حکومت ناصرالدین، برههای مهم در سیر حرکت زندگی زنان در ایران به شمار میآید. دکتر سیدهمریم عاملی رضایی، در زمره معتقدان به این اندیشه است. او این دوره را آغاز دگرگونیهایی در شیوه زیست اجتماعی زنان ایرانی برمیشمرد و برآن است که زن ایرانی دوره ناصرالدین شاه به همسان خویش در دورههای پیشتر یعنی فتحعلی شاه و محمد شاه، تفاوتهایی بنیادین دارد؛ گرچه سیر دگرگونیها را در این حوزه تدریجی میداند. عاملی رضایی، دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شهید بهشتی تهران دارد. او اکنون عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. این پژوهشگر و نویسنده در زمینه مطالعات میانرشتهای تاریخ و ادبیات با موضوعهای مرتبط به زنان، بسیار پژوهیده و مقالههایی منتشر کرده است. اثر مهم او اما در قالب کتاب تنظیم یافته است؛ «سفر دانه به گل، بررسي سير تحول جايگاه زن در نثر دوره قاجار». این کتاب به بررسی جايگاه زن در نثر دوره قاجار اختصاص دارد. او به گونهای ویژه درباره دگرگونیهای حوزه زنان در دوره قاجار با تمرکز بر زندگی روزمره این طبقه مهم جامعه پژوهش کرده است. چندی پیش با این استاد دانشگاه درباره زندگی روزمره زنان در نیمه نخست دوره قاجار گفتوگو کردیم که به جایگاه سنتی زنان در آن دوره اشاره داشت. گفتوگوی پیش رو اما دگرگونیهای حوزه زندگی زنان را دوره ناصری توصیف و تحلیل میکند.
سرکار خانم دکتر عاملی رضایی! گفتوگویی که چندی پیش با شما درباره وضعیت زندگی روزمره زنان در اوایل دوره قاجار داشتیم، ما را به دوره ناصرالدین شاه رساند؛ زمانهای که به تعبیر شما، آغاز دگرگونیهایی تدریجی اما مهم در زندگی زنان ایرانی به شمار میآید. این دگرگونیها در چه حوزههای رخ داد؟ حرمسرای قاجار پس از دورههای فتحعلی شاه و محمد شاه، در زمانه ناصرالدین قاجار نشانههایی از تغییر و دگرگونی را در حوزه زنان به نمایش میگذارد. چگونگی زندگی زنان با دگرگونیهایی همراه میشود که البته تدریجی رخ داده است. نشانههایش در این دوره وجود دارد. یکی از تغییرها به عنوان نمونه اینگونه است؛ برخلاف دورههای فتحعلی شاه و محمد شاه که نام زنان در کتابها و تذکرههای تاریخی اصلا برده نمیشد و آنها را با تخلصهای عام مانند مهد علیا، ستر کبرا، والده شاه، مستوره و مخفی خطاب قرار میدهند اما نام همین زنها در تاریخ عضدی که در دوره ناصرالدین شاه نوشته شده است به طور کامل برده میشود؛ مثلا گُلبَدن باجی، بیگمجان خانوم، خیرالنسا، دلبر، خطایی و مروارید. آنچه در حرمخانه ناصری به چشم میخورد، آمیزهای از دوگانه سنت- تجدد و رویارویی کهنه و نو است که در شناخت دگرگونیهای حوزه زنان در دوره قاجار اهمیت فراوان دارد. از نخستین دگرگونیها در این دوره، حضور تاثیرگذار زنهای حرمسرای ناصرالدین شاه در عرصه سیاسی است. این دقیقا برخلاف دوره فتحعلی شاه است که زنان بیشتر شاعر، نویسنده یا خوشنویس بودند. زنان حرمسرای ناصری به شکلی جدی به عرصه سیاست وارد شدند. مهد علیا مادر ناصرالدین شاه یکی از مهمترین و معروفترین نمونهها است. او پس از درگذشت محمد شاه، تا زمانی که ناصرالدین میرزای ولیعهد از تبریز به پایتخت برسد، زمام امور مملکتی را به دست میگیرد. دیگر حضور تاثیرگذار این زن قدرتمند در عرصه سیاست عصر ناصری، اختلاف با امیرکبیر است که همه از آن آگاهایم. مهد علیا در واقع ریاست حرمخانه شاه را برعهده داشت. او افزون بر آن دستگاهی جداگانه هم در اختیار داشت که نامهها و فرمانهایش را به زمامداران و ماموران حکومتی اعلام میکرد.
آن سلسلهمراتب سنتی که در حرمخانه دربار وجود داشت، آیا از این دگرگونیها تاثیر پذیرفت؟ زنهای عقدی از خاندان قاجار یا بزرگان دولتی همچون دورههای فتحعلی شاه و محمد شاه، در این دوره باز هم در اولویتاند اما میل و رغبت ناصرالدین شاه بیشتر به جانب زنان صیغهای است. نکته جالب این که او میکوشد سلسله مراتب سنتی حرمخانه سلطنتی را از میان ببرد. مثلا جیران در ابتدای حکومت ناصرالدین شاه دختری دهاتی از اهالی تجریش بود، که در آغاز اول برای رقص و آواز به خدمت مهد علیا آمد اما بعد کمکم سوگلی حرم شد. این دختر جسور، اهل سواری و شکار بود و ناصرالدین شاه چنان شیفتهاش آمد که برآن شد با پشت پا زدن به سنتهای قاجار پسر جیران، ملکقاسم میرزا را به عنوان ولیعهد برگزیند؛ اقدامی که برخلاف همه رسوم سلطنتی بود. این رخداد، تقدم تمایلات فردی بر سنتهای جمعی و تبدیل آنها به قوانین جدید را در حرمسرای ناصری میرساند که البته نشاندهنده رویارویی میان سنت و تجدد است. پسران جیران، نخست ملکقاسم میرزا و بعد پسر دیگرش که او هم ولیعهد شد، از میان رفتند و نیز خود جیران هم ناگهانی درگذشت. اینها موجب شد مهد علیا تا اندازهای مورد ظن قرار گیرد که آنها را از میان برده باشد؛ گرچه چیزی اثبات نشد، اینها اما نشان میداد در واقع ناصرالدین شاه آن سلسله مراتب سنتی را گاهی بیاهمیت نشان میداده است. پس از جیران، انیسالدوله در میانههای حکومت ناصرالدین شاه مورد علاقه و احترام شاه واقع شد و جلال و شوکتی زیاد یافت. او خدمتکار جیران و زنی از طبقات پایین اجتماع بود. نفوذ سیاسی این زن در دربار تا اندازهای بود که گفتهاند مخالفتاش با میرزا حسین خان سپهسالار، صدراعظم وقت، که او را از سفر به فرنگ محروم کرد و بازگرداند، نقشی عمده در کنارهگیری صدراعظم از مقاماش داشت. امینه اقدس هم در همین دوران، خزانهدار حرم و مورد اعتماد شاه بود. ملیجک برادرزاده او نزد ناصرالدین شاه محبوبیتی فراوان داشت. امینه اقدس با امینالسلطان وزیر دربار همدست بود و نقشی ویژه در دربار بازی میکرد. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدین شاه نیز در کتاب خاطراتی که منسوب به او برجای مانده است، از زندگی سیاسیاش پرده برمیدارد. زنان تاثیرگذار در عرصه سیاسی در دوره ناصرالدین شاه بنابراین مطرح و دارای اهمیتاند.
حضور زنان در مجامع عمومی چگونه بود؟ زنهای طبقههای متوسط معمولا برای خرید بیرون میرفتند. بازار رفتن، گونهای سرگرمی برای آنها به شمار میآمد. شرکت در مراسم عزاداری، روضهخوانی و زیارت مقبره امامزادگان، از دیگر موارد حضور اجتماعی زنها بود؛ تفکیک مرد از زن در حوزههای عمومی البته همواره رعایت میشد. جشنهایی نیز درون دربار و اندرونی برپا میشد؛ مراسم آشپزان وجود داشت که حتی خود ناصرالدین شاه هم در آن شرکت میکرد. همه زنها در اینگونه مراسم حضور مییافتند.
نوشتهها و رسالههایی از زنان این دوره داریم که گسترش آگاهی را در میان این قشر بیانگر است. آیا اینها دستاورد یک فرآیند مشخص در حوزه آموزش به شمار میآید یا تنها کوششهایی پراکنده بوده است؟ آموزش زنان جامعه، جز برخی زنان درباری، در روزگار پیش از ناصرالدین شاه، شرایطی نامناسب داشت. باید توجه داشته باشیم که عموم جامعه ایران در آن دوره بیسواد بودند؛ به ویژه زنان از سواد بهرهای نداشتند، خرافات به مقداری زیاد میان مردم رواج داشت و از آنجا که شغل اصلی زن، ازدواج بود، معمولا سواد را برای زنان لازم نمیشمردند. پس از آن البته در دورههای ناصرالدین شاه و مشروطه کوششهایی زیاد برای آموزش زنان صورت گرفت. اکنون با این وصف و شرایطی که زنها داشتند، میبینیم که زنها قشری آسیبپذیر در جامعه بودند. از آنجا که خب زنها هیچ قانونی برای حمایت از حقوقشان در داخل خانواده و اجتماع وجود نداشت، خطر تعرض به زنان معمولا در جنگها، ناامنیها و هجومها وجود داشت؛ این خطر حتی از سوی حکمرانان و اربابان هم وجود داشت؛ همراهان موکب همایونی در شکارهای گوناگون اگر زنی زیبا در روستاها میدیدند، او را برای شاه میبردند. افزون بر آن هر مرد در خانهاش ارباب مطلق بود و سلوک او با زن، تنها به اخلاقیات و رفتارش بستگی داشت. رسالهای به نام معایبالرجال از زنی به نام بیبی خانم استرآبادی از این دوره برجای مانده که در پاسخ به رساله تادیبالنسوان نگاشته شده است. این رساله سه فصل دارد. در فصل سوم که شرح زنداری مردها به شمار میآید، بیبی خانم مسایل زندگی خانوادگی آن دوره را بیان کرده است. این مشکلات را از نظر بیبی خانم فهرست کردهام که عبارتاند از نپرداختن مهریه از سوی مرد، طلاق دادن زنان بدون دلیل موجه و تنها به علت هوسرانی، تعدد زوجات و رعایت نکردن مساوات میان زوجات، تندخویی مردان و کتک زدن زنان و نپرداختن نفقه، گرفتن مال زنان به زور یا با حیله از جانب مرد بدون توجه به دستورات اسلام، معاشرت با زنان در کمال درشتی و سختی با رفتاری متکبرانه و امیرانه. نویسنده سپس یک نمونه را از زندگی خانوادگی خود بیان میکند. وی چنین روایت کرده است؛ من در سی و شش سالگی پس از نه سال زندگی مشترک و به دنیا آوردن شش فرزند فکر کردم برای این که کمکی به کار منزل داشته باشم خدمتکاری بیاورم و او را صیغه آقا کنم. بیبی خانم سپس میگوید خانه و خانمی از من و او جیرهخوار و خدمه است «خود از همه جهت آسوده میشوم و دل شوی را هم به دست آرم و از خود راضی گردانم». این نشان میدهد زنهای طبقات متوسط در آن زمان مساله صیغه و ازدواج مجدد همسر را به عنوان علاجی هرچند تلخ برای کمک به خودشان در کار خانه میپذیرفتند. اما خب ماجرا به گونهای دیگر برای بیبی خانم استرآبادی رخ میدهد؛ وقتی این خانم صیغهای میآید، آقا با خانم اصلی بد میشود و خانم ناگزیر از خانه خود بیرون میبرود، یعنی آقا او را بیرون میکند و این خانم چند ماه در خانه داییاش میماند تا این که شوهرش بعدا از زن صیغهای دلسرد میشود و او به زندگی خودش بازمیگردد. این تجربه شخصی نگارنده کتاب معایبالرجال، ناامنی زنان را چه برای آن زن صیغهای چه زن اصلی در خانواده نشان میدهد.
برخی منابع تاریخی به ویژه خاطرهنگاریها تصویری جذاب از نگرش سنتی جامعه در برابر حضور اجتماعی زنان به نمایش میگذارند. در کتابهای خاطرات و شرح حال بزرگان از دوره ناصرالدین شاه به بعد، به تغییرهایی اشاره شده که در حرمخانه سلطنتی پدید آمده است. این تغییرات معمولا نارضایتی و اعتراض را در پی میآورد اما به هرروی نشان میدهد در سطح اشراف جامعه بعضی از ارکان قدیمی در حال حرکت و تغییر است. مثلا مراوده و صحبت زنهای درباری با مردان و حضور اهالی حرمخانه مانند انیسالدوله، شوکت و باغبانباشی در مسجد سپهسالار و گفتوگو و اختلاط آنان با نایبالسلطنه و صدراعظم و دیگر اعضای دولت. این رخداد آخر اعتراض اعتمادالسلطنه را برمیانگیزد، به گونهای که مینویسد «کجاست آن اوقاتی که شهپر جبراییل قادر به ساییده شدن سراپرده حرم نبود، گذشت آن ایام، مثل این است که همه چیز ایرانی تمام شد؛ تفو به تو ای چرخ گردون تفو!». دیدار امینه اقدس با مردی به نام نریمان خان نیز در همین محدوده جای میگیرد. هنگامی که آن به حرمسرا مرد میآید، اعتمادالسلطنه در شرح دیدار وی با امینه اقدس مینویسد «از خواجهها تحقیق کردم، برای من نقل کردند که امینه اقدس روزی که نریمان خان را پذیرفته بود، لباده ترمهای پوشیده بود، روی صندلی نشسته بود، چادرنماز ترمه هم سرش انداخته، روی چادر جواهر زده بود، یک میز بلندی هم جلوی او گذاشته بودند، شیرینی و میوهجات چیده بودند. سبحانالله که وضع دنیا چه شده است». مورد دیگر، رعایت نکردن حجاب و پوشش مناسب زنان است که البته به نظر میرسد حجاب مورد نظر، بیشتر پوشش صورت بوده است. اعتمادالسلطنه در جایی مینویسد «منزل رسیدیم، از دمِ سراپرده باید گذشت، تمام زنهای حرمخانه پیدا بودند، طوری که ابروی آنان پیدا بود و من خیلی از این فقره بدم آمد». او باز در جای دیگر چنین روایت میکند «وقتی از دمِ خانه بِکمَز حکیمباشی شاه عبور میکردم، جمعی زنها با چادرنماز اطلس و غیره، روی باز به خیابان از بالاخانه بکمز نگاه میکردند. معلوم شد زن بکمز امروز زن امینالدوله را مهمان کرده بود. این خواتین آنها بودند که از بالاخانه به خیابان محل عبور سی هزار نفر است تماشا میکردند». نشستن زنهای اشراف کنار پنجره و تماشای خیابان که گاهی با شوخی و خنده آنها هم همراه بوده، در منظومه رایج فکری آن زمانه، رخدادی تازه و عجیب به شمار میآمده که شگفتی همراه با تاسف اعتمادالسلطنه را برمیانگیخته است. این تاریخنگار عصر ناصری روایتهای جذاب در اینباره دارد. او در جایی دیگر مینویسد «عصر به باغ میرفتم بالاخانههای باغ سپهسالار مرحوم که رو به خیابان است چند نفر زن نشسته بودند. هر کس از خیابان میگذشت مضمون میگفتند، خندهها میکردند، منجمله به من هم گفتند شلوارت چرا اینقدر گشاد است. گفتم به شما چه دخلی دارد و گذشتم. پرسیدم اینها کی هستند؟ گفتند دختر حضرت ولیعهدکه عروس عزتالدوله است و دختر عزتالدوله و غیره میباشند. تعجب کردم و حیرت نمودم». اعتمادالسلطنه در تایید دگرگونیهای حرمسرا از زبان ناصرالدین شاه مینویسد «مادر محمد شاه به قدری مقید بود که موال نمیرفت اما والده من برخلاف، که عیش کرد و خوش گذراند». این نشانههایی از تغییر روشهای زندگی زنان در این دوره برشمرده میشود. برخی عکسهایی آن دوره نیز بر همین دگرگونیهای گواهاند. به عنوان نمونه یک عکس زنهای حرمخانه را نشان میدهد که برای تفریح به بیرون شهر رفتهاند.
این دگرگونیها آیا کافی به نظر میرسید تا زنان بتوانند نقشی تاثیرگذار در جامعه برعهده گیرند؟ نشانههای تغییر در دوره ناصرالدین شاه به اندازهای در جامعه گسترده نبود که بتوان به آن به عنوان یک دگرگونی بزرگ اشاره کرد. رخداد مشروطیت اما توانست نهالی را که در آن دوره کاشته شده بود، پرورش دهد.
زنان در دوره ناصری آیا میتوانستند تنها به سفر بروند؟ سفرهای زنان این دوره یا به قصد زیارت یا گاه با هدف همراهی عروس بوده است. دو سفرنامه از زنان این دوره برجای مانده است؛ نخستین سفرنامه، از خاور بیبی شادلو، خواهر یارمحمدخان ایلخانی شادلو، سردار بجنورد است که برادرزاده خود را به عنوان عروس برای همسری سیفالسلطنه از بجنورد به تهران برد. سفرنامه دوم، نوشته وقارالدوله سکینهسلطان بوده که برادرزاده عینالدوله را به عنوان عروس برای ملکمنصور میرزا پسر مظفرالدین شاه و حاکم فارس، از تهران به فارس همراهی کرده است. با بهرهگیری از این سفرنامهها میتوانیم چگونگی و جزییات سفرهای زنان را در میانههای دوره قاجار دریابیم. زنان البته پیش از شروع سفر به زیارت میرفتند. آداب و رسوم سفر زنان معمولا اینگونه بوده که با کالسکهای روبسته انجام میشده است. خاور بیبی که از زنان ایلیاتی است در سفرنامهاش یادآور میشود در زمانهایی که راه ناهموار بوده خودش از کالسکه پیاده و سوار اسب شده است اما وقارالدوله سکینهسلطان که از زنهای درباری بوده کالسکه و کجاوه خود را ترک کرده است حتی اگر راه ناهموار بوده باشد. خواجهسرایان و نزدیکان تا یک منزل مسافران را بدرقه میکردند. پیش از رسیدن کاروان وقارالدوله که از زنان درباری بوده است گروهی از خدمتکاران به عنوان پیشخانه به آنجا میرفتند و منازلی را که در راه قرار بوده شبانه مستقر شوند، مرتب و خوراک آماده میکردند. زنها در سفرها اساسا ارتباطی رودررو با مردان نداشتند، حتی وقارالدوله از احوال شوهرش که کاروان را همراهی میکرده، با نامه آگاه میشده است. چنانکه از سفرنامهها برمیآید، زنان عادی مشتاق دیدار زنهای اشراف و درباری بودند و به بهانههای گوناگون مانند آوردن تعارف به دیدنشان میآمدند. این ارتباطها گاه به انگیزه تقدیم عریضه یا رفع تظلم و گاه تنها برای کنجکاوی انجام میشده است. از دیگر نکتههایی که در سفرنامههای زنان به چشم میآید، نرخ اقلام مصرفی است. خاور بیبی در سفرنامهاش اشاره کرده که هرچه به تهران نزدیکتر آمده، نرخ اقلام مصرفی گرانتر شده است. نامها و لقبهای زنها در این دوره به روشنی در سفرنامهها بیان میشود؛ همچنین به حمامرفتن و زیارتکردن که گونهای تفریح و کار جمعی بوده اشاره شده است. سفرنامهنامهنویسان زن به بانوان درباری و اشراف اشاره کردهاند که صاحب املاک و مستقلاتی از خودشان بودهاند. شرح مراسم عروسی در هر دو سفرنامه زنان به تفصیل بیان شده است. از این توصیفها مشخص میشود که مراسم ازدواج در آن دوره چند شبانهروز برگزار میشده و آیینهایی همچون آتشبازی، چراغانی، اجرای نمایش، آوردن مطرب زنانه، دادن رونما و هدایا را دربرمیگرفته است. مثلا در وصف مجلس عروسی تَرکان بیبی میخوانیم که دسته مطرب زنانه خانم منور، که از مطربهای معروف تهران بوده، برای یک روز پنجاه تومان مزد میگرفته است. به نشستن خانمها روی نیمکت در عروسی اشاره شده و این که عروس و داماد هم روی صندلی نشستهاند. زنهای فرنگی هم گاه در این مجالس شرکت میکردهاند.
ایستادگیهایی نیز البته در جامعه آن روزگار در برابر دگرگونیهای مربوط به حوزه زنان به چشم میآید؛ مانند نگرشی که نویسنده رساله تادیبالنسوان نسبت به جایگاه زنان در خانواده و جامعه دارد و زن را به اطاعت محض در برابر شوهرش فرامیخواند. ببینید! جریان آگاهیبخشی به گونهای بود که ایستادگی در برابر آن در درازمدت نمیتوانست تاثیرگذار باشد. سفرهای ایرانیان به فرنگ، یک عامل مهم در پیدایش اندیشه ایجاد دگرگونی در جامعه ایران بود. ارتباط ایران با کشورهای دیگر اساسا در این زمینه تاثیر گذارده است، زیرا ایران جامعهای بسته بود. پیدایش و انتشار روزنامهها نیز عاملی مهم در شکلگیری و انجام دگرگونی در سطح زندگی زنان در میانههای عصر قاجار به شمار میآید. این تغییر نگرش البته تدریجی بود؛ فقط نشانههایی، آن هم بیشتر در زنهای طبقه اعیان و اشراف وجود داشت و در سطح جامعه به آن شکل گسترده پدیدار نشده بود. طبقات اعیان و اشراف به دلیل ارتباط با کشورهای دیگر و رفتوآمدی به آنجا برخی دگرگونیهای اجتماعی را پذیرفتند و آرامآرام به دیگر بخشهای جامعه ایران وارد کردند. در سفرنامههایی که البته از دوره محمد شاه نوشته شده، تفاوتهای زندگی زنها در اروپا و ایران مورد توجه قرار گرفته است. به ویژه بر امر آموزش خیلی تاکید شده است؛ مسالهای که بعدها در دوره ناصری و نیز در روزگار مشروطه زمینهساز توجه و اهمیت به آموزش زنها میشود. ایرانیانی که در آن روزگار به فرنگ رفته و سفرنامه نوشتهاند، دو دیدگاه نسبت به زنان فرنگی داشتهاند؛ برخی همچون میرزا صالح شیرازی که مدتی بیشتر در فرنگ ماندند، به ارتباط خوب زن و شوهر در فرنگ اشاره کردهاند؛ آنان معتقد بودند زنها در آنجا با وجود بیحجابی، چون کمالات به دست آورده و سواد آموختهاند، به فساد کشیده نشدهاند. دسته دیگر سفرنامهنویسانِ فرنگرفته اما دیدگاهی کاملا متفاوت داشتهاند. آنها معتقد بودند زنهای فرنگی همه فاسدند و باید حتما جلوی ارتباط میان زنان ایرانی و فرنگی گرفته شود. دیگر نویسندگان ایرانی رسالهها و کتابهای شرح حال در آن دوره همچون نگارنده گمنام کتاب تادیبالنسوان، آنچه را از آداب و رسوم فرنگی پسندیدهاند یاد کرده و مایلاند زنهای ایرانی بدان شیوه تغییر کنند. مثلا یکی از این موارد، توجه به بهداشت و پاکیزگی و شستن دست و صورت پس از بیدار شدن از خواب است. این اشارهها نشان میدهد که آن کار وجود نداشته که در رساله یاد شده است. نمونههایی همچون شستن دستها دستکم روزی یک مرتبه با صابون عطری، کوتاه کردن مو و حفظ بهداشت و نظافت آن، عدم استعمال روغن روی موها، پوشیدن دستکش ابریشمی و استعمال عطریات و پوشیدن لباس پاکیزه و تعویض لباس روزی یک مرتبه. نویسنده تادیبالنسوان سپس مینویسد در همه فرنگستان و اروپا سرخاب و سفیداب و بزک خیلی معمول نیست و مسلما آنچه خدا خلق کرده بهتر از چیز مصنوعی است. او رفتارهایی را که از زنان فرنگی دیده و به نظرش خوب آمده، نقل کرده است. جالب اما این است که در نظام فکری رساله تادیبالنسوان یک تناقض آشکار وجود دارد؛ از یکسو میخواهد زنان ایرانی از نظر ظاهر شبیه زنهای فرنگی بشوند، از سوی دیگر بسیار زنها را تحقیر کرده، آنها را ناقصالعقل میداند و به طور عام نکوهش میکند؛ سپس نتیجه میگیرد که «زن باید فنای محض در اطاعت مرد باشد و چون و چرا نداشته باشد، حتی اگر مرد خواست او را در آتش اندازد آتش را گلستان و باغ و بوستان شمارد و تخلف از فرمان مرد به قدر یک نفس کشیدن جایز نداند زیرا همین که از خود صاحب رای شد و خود را در میانه دید، دیگر نباید از مرد توقع دوستی داشته باشد». نویسنده رساله تادیبالنسوان معتقد است «قدر زن محبت مرد است گرچه زن دختر صاحبدولت باشد و مرد گدا». او رابطه زناشویی را کاملا یکسویه میداند که مرد در آن حق و زن فقط تکلیف دارد و معتقد است که همه چیز در زندگی مشترک از بداخلاقی زن برخاسته میشود، زن اگر شعور داشته باشد آنچه را رضای مرد است طلب میکند و به این ترتیب طرفین را هیچوقت کدورت و ملالی نیست!
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید