1395/10/12 ۰۸:۳۲
تامل و اندیشیدن به دانشگاه به مثابه بنیادیترین نهاد پیش برنده آرمانهای روشنگری، یكی از دغدغههای اساسی و جدی متفكران جدید بوده و هست. مقاله مشهور و اثرگذار نزاع دانشكدهها نوشته ایمانوئل كانت (١٨٠٤- ١٧٢٤)، فیلسوف تجدد یكی از نخستین و اثرگذارترین نمونهها در این زمینه است كه در آن كانت میكوشد با توجه بهدستاوردهایش در فلسفه جدید، طرح آرمانی خود از نظام دانشگاهی را بیان كند كه ضمن آن به انتقادهایی از وضعیت موجود نیز میپردازد.
سخنرانی حسینعلی نوذری درباره ماكس وبر و دانشگاه مدرن
محسن آزموده: تامل و اندیشیدن به دانشگاه به مثابه بنیادیترین نهاد پیش برنده آرمانهای روشنگری، یكی از دغدغههای اساسی و جدی متفكران جدید بوده و هست. مقاله مشهور و اثرگذار نزاع دانشكدهها نوشته ایمانوئل كانت (١٨٠٤- ١٧٢٤)، فیلسوف تجدد یكی از نخستین و اثرگذارترین نمونهها در این زمینه است كه در آن كانت میكوشد با توجه بهدستاوردهایش در فلسفه جدید، طرح آرمانی خود از نظام دانشگاهی را بیان كند كه ضمن آن به انتقادهایی از وضعیت موجود نیز میپردازد. آثار ماكس وبر، حقوقدان، اقتصاددان و فیلسوف اجتماعی آلمانی را نیز در تداوم همین سنت فهمید. وبر كه در مقام متفكری جامع و دغدغهمند نسبت به تحولات اجتماعی زمانهاش حساس بود، از تحولاتی كه در نظام دانشگاهی آلمان در سالهای آغازین سده بیستم رخ داده بود، ناراضی بود و نگرانی خود را در مقالاتش اظهار كرد. حسینعلی نوذری، استاد علم سیاست و پژوهشگر علوم اجتماعی در نشست ماكس وبر و دانشگاه مدرن كه در پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد، به همین مقالات پرداخت. او در این سخنرانی ضمن اشاره به اهم مسائلی كه وبر در مجموعه آثارش مطرح كرده، انتقادهای او از نظام دانشگاهی آلمان را برجسته و نكاتی كه در این زمینه بیان داشته را مطرح كرد. در ادامه گزارشی از این سخنرانی از نظر میگذرد:
وبر درباره دانشگاه
حسینعلی نوذری بحث خود را حول دو مقاله اساسی ماكس وبر یعنی «سیاست به مثابه یك رسالت یا پیشه» و «علم به مثابه یك رسالت یا پیشه» متمركز خواند و گفت: مفهوم vocation در این جا به هر دو معنای رسالت و پیشه به كار میرود. وبر در این مقالات علم و سیاست را از معنای رایج دانشگاهی جدا میكند و آنها را از جنبه كاركردی در نظر میگیرد.
مباحث وبر در حوزه سیاست اعم از بحث دولت، منابع اقتدار، روند تكمیل دولت مدرن و... آشنا هست. اما در زمینه بحث علم به مثابه پیشه یا رسالت موضوع كمی بحث برانگیز است، به خصوص كه وبر با رویكردهای رایج پوزیتیویستی به علم همسو نیست. در مقاله او با تصویر جدیدی از علم روبهرو نیستیم، بلكه تمام تلاش او فراهم كردن مجرایی برای پرداختن به نظام آموزش و پرورش در آلمان است. او با این هدف به مقایسه نظام آموزشی آلمان و امریكا میپردازد. نوذری در ادامه به اهمیت نظام پاتروناژ (نظارت، حمایت و هدایت) دانشگاهها از دید وبر اشاره كرد و گفت: وقتی این نظام به بیراهه میرود، موجب آسیبهایی میشود. وبر در این بحث با رویكردی انتقادی به نظام آلتهوف اشاره میكند. فردریش آلتهوف (Friedrich Althoff) وزیر فرهنگ پروس در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود. او مكانیسمی را در انتصابات در دانشگاهها به كار میبرد كه برای ما آشناست، یعنی مكانیسم پشتیبانی از بالا برای انتصاب افرادی از پایین است كه این افراد از كمترین صلاحیتهای علمی برخوردار هستند. این امر به زعم وبر بزرگترین ضربه را به نظام دانشگاهی آلمان میزند، نظامی كه پیش از آن الگوی نظام دانشگاهی در اروپا و امریكا به حساب میآمد و میراثدار جریانهای فكری-فلسفی و تاریخی چون نظام رانكهای در حوزه مطالعات تاریخی بود. وبر در سالهای ١٩١٧ و ١٩١٨ در دو مقاله مذكور نظام آموزش آلمان و امریكا را مقایسه میكند و نشان میدهد كه در نتیجه آن نظام پاتروناژ آلتهوفی، نظام آموزش آلمان چنان دچار آسیب شد كه حالا آلمانیها ناگزیر شدند، از نظام آموزش امریكا الگو بگیرند.
وبر در كنار ماركس و دوركهیم
نوذری در ادامه به معرفی وبر پرداخت و گفت: اندیشههای كارل امیل ماكسیمیلیان وبر (١٩٢٠- ١٨٦٤) جامعه شناس، فیلسوف، حقوقدان و اقتصاددان سیاسی در حوزههای اقتصاد، جامعهشناس، حقوق، تاریخ و فلسفه پیشرو و تاثیرگذار بود، اگرچه خودش را اقتصاددان و حتی جامعه شناس نمیخواند. از دهه ١٩٦٠ به خصوص در حوزه نظریههای اجتماعی شاهد تاثیر دیدگاههای وبر هستیم. او در كنار دوركهیم و ماركس به عنوان اصحاب ثلاث بنیانگذار علوم اجتماعی شناخته میشود. در حوزه روششناسی نیز با وجود نقدهای جدی به روششناسی پوزیتیویستی، بعضی دستاوردهای این رویكرد از جمله تمایز میان امر واقع و ارزش (fact and value) را با احتیاط میپذیرد. او در حوزه كنش اجتماعی در برابر روشهای تجربهگرایی، میكوشد از طریق رویكردهای تفسیری و تاویلی به فهم كنش اجتماعی بپردازد. غایت او نیز درك معنا و هدف كنش اجتماعی است. این درك معنا پیش از اینكه از طریق تجربه و آزمایش ممكن باشد، از طریق رویكردهای تفسیری و تلاش برای فهم لایههای معنای كنشهای اجتماعی ممكن است. او بر خلاف دوركهیم در تحلیل پدیدهها، به جای رویكردهای تكعلیتی، از رهیافت چند عاملی یا چند علتی بهره میگیرد.
فرآیندهای اساسی تجدد
نوذری در ادامه به سه فرآیند اساسی مدرنیته در اندیشه وبر یعنی عقلانی شدن، عرفی شدن و افسونزدایی اشاره كرد و گفت: درك پدیدههای اجتماعی از دید وبر از طریق ایجاد رابطه بین این سه حوزه است. حتی بحث او درباره ضرورت تحول دانشگاهها، به این سه بستر یا زمینه (عقلانی شدن، عرفی شدن و افسون زدایی) قابل طرح است. به نظر وبر مدرنیته به مثابه یك كانتكست اساسی با این سه فرآیند همراه است. البته چنان كه برایان استرنر در كتاب ماكس وبر و اسلام تاكید میكند، وبر در مطالعاتش درباره جوامع شرقی مثل هند و چین و جوامع اسلامی نشان میدهد این جوامع فرآیند عقلانی شدن را نه به معنای غربی بلكه به معنای خاص تجربه كردهاند. البته وبر در این نكته با برخی نظریهپردازان پیش از خودش به خصوص هگل همعقیده است كه فرآیند عقلانی شدن، به لحاظ خاستگاهی غربی است. این دیدگاهی است كه آنتونی گیدنز در كتاب پیامدهای مدرنیته رد میكند. گیدنز آنجا نشان میدهد كه مدرنیته فرآیندی لزوما غربی نیست و نمیتوان عقلانی شدن را پروژهای اختصاصا غربی بخوانیم. فرآیند مهم دیگر در روند تجدد از دید وبر عرفی شدن است. از دید وبر مكانیسمهایی كه به عرفی شدن انجامیدهاند، اجتنابناپذیر بودهاند. فرآیند بعدی افسونزدایی است كه به معنای زدوده شدن بسیاری از پندارها و باورهایی است كه قابلیتهای خلاقیت یا حتی علمگرایی را میزدایند. وبر این سه فرآیند را در پیوند با ظهور نظام اقتصادی سرمایه داری در نظر میگیرد و آنها را فرآیندهایی تلقی میكند كه زمینه تغییر نگرش انسان به جهان را پدید آوردهاند.
فلسفه دانشگاه
نوذری در ادامه به این پرسش پرداخت كه چرا در نسلی از متفكران مفهوم فلسفه دانشگاه مطرح شد و گفت: فلسفه دانشگاه پاسخ به این پرسشهای اساسی است كه دانشگاه چیست (معرفتشناسی و هستیشناسی دانشگاه) و چرا به وجود آمده است؟ (بحث از كاركردهای دانشگاه) این دانشگاه بر مبنای چه ابزارها و رویههایی بسط و توسعه یافته است؟ بشر جدید معضلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گسترده و پیچیدهای دارد و برای حل این معضلات ناگزیر از مراجعه به دانش است و دانشگاه عمدهترین مكان (توپوس) دانش است. دانشگاه البته در كشورهای اروپایی سابقه طولانی دارد، اما دانشگاه مدرن با پروژه انقلاب صنعتی كلید میخورد و مرز خودش را با دانشگاههای كلاسیك یا پیشامدرن را از طریق تعریف و تعیین رسالتهای مشخصی كه برای خودش تعریف میكند، روشن میكند. وی سپس به فلسفه دانشگاه از دید وبر پرداخت و آن را یكی از پیچیدهترین مباحث این متفكر خواند و گفت: وبر به طور موسع و مفصل درباره مفهوم دانشگاه صحبت نكرده است. او غیر از مقالات مذكور، ٦ مقاله در ١٩٠٨ نگاشته كه در ٢ مقاله نخست آن به نقد نظام آلتهوفی و نظام برنارد پرداخته است. در ٤ مقاله دیگر نیز به ضرورت اصلاح و تغییر نظام دانشگاهی آلمان تاكید كرده است. مشكل نظام دانشگاهی آلمان از دید وبر این است كه این نظام دانشگاهی بخش عمده تلاش خود را معطوف به آموزش كرده است و حتی بسیاری از كشورهای دیگر نیز همین رویكرد را از دانشگاه آلمانی اخذ كردهاند، در حالی كه وبر این مساله را یك نقص یا كاستی اساسی در نظام آموزشی كلاسیك میداند. به نظر او در این نظام همواره فاصلهای میان حوزه پژوهش و حوزه آموزش وجود داشته است و این حوزه آموزش وجه برتر را داشته است. عین این معضل را ما در نظام دانشگاهی خودمان نیز داریم. برای مثال در دوره ریاست آقای شریعتی در دانشگاه علامه بسیاری از استادانی كه با گرایشهای سیاسی و فكری ایشان همراه نبودند، به یك مركز پژوهشی در جنوب تهران تبعید شده بودند. یعنی قدر و جایگاه پژوهش در سطحی بود كه پرداختن به امر پژوهش نوعی آفت محسوب میشد. وبر نیز به این معضل اشاره كرده است و گفته كه عدم توجه به امر تحقیق موجب مسدود شدن خلاقیتها و نوآوریها میشود.
سیطره كمیت بر نظام دانشگاهی
نوذری گفت: به اعتقاد من وبر این امر را به خصوص در حوزه علوم اجتماعی و انسانی ناشی از سیطره تفكر پوزیتیویستی میداند. او میگوید ما در دانشگاه امر نوآوری و خلاقیت را در دانشگاهها، به رشتههای مهندسی و فنی و ریاضیات احاله میدهیم. به زعم او این رشتهها چون معطوف به بازار هستند، در نتیجه این پندار سیطره دارد كه علم یا نوآوری یا خلاقیت در پیوند با رشتههایی است كه حاصل كارشان عینی و ملموس است، در حالی كه در رشتههای علوم انسانی و علوم اجتماعی، با دستاوردهای عینی و قطعی سر و كار نداریم.
وی در ادامه به مقاله علم به مثابه رسالت پرداخت و گفت: وبر در این مقاله به شرایط و اوضاع بیرونی شغل دانشگاهی پرداخته و نشان میدهد كه در دانشگاهها بیش از آنكه به فلسفه وجودیشان توجه داشته باشند، چشمهایشان به آن چه بازار از آنها میطلبد، دوخته شده است. به خصوص نسل جوان وقتی وارد دانشگاه میشود، نخستین دغدغهاش آتیه شغلی است. بنابراین مقتضیات بیرونی است كه مسیر حركت دانشگاه را ترسیم میكند. وبر برای اینكه از این چرخه معیوب خارج شویم، معتقد است باید امر پژوهش اصالت و تقدم یابد.
او تاكید كرد: وبر در این مقاله نشان میدهد كه روند و بسط توسعه علمی و فكری با توجه به فشارهایی كه از چند سو بر آن وارد میشود، امكانپذیر میشود. نخستین فشار از سوی دولت بر دانشگاهها وارد میشود. البته وبر با اینكه دانشگاهها باید از سوی دولت حمایت و هدایت شوند، مشكلی ندارد. اما مخالف شرایطی است كه دانشگاهیان به متخصصان غیرخلاق بدل شوند. او میگوید در چنین شرایطی نوآوری علمی مسدود میشود. این مساله ما را به كانون اندیشه وبر نزدیك میكند. این مساله و مفهوم سرشت و ماهیت شخصیت انسان و نحوه شكلگیری و قالببندی آن به واسطه شرایط نهادینه موجودی است كه انسانها در آن كار میكنند. وبر با طرح مفهوم شخصیت انسان و توجه به ماهیت سرشت بشری، میخواهد از رویكرد تجربی فاصله بگیرد و به رویكرد تفسیری و تفهمی بپردازد. او نه تنها مفاهیم انتزاعی چون قدرت و اقتدار و مشروعیت را در قالب این رویكرد بررسی میكند، بلكه مفاهیم عینی چون ضرورت وجود و تغییر و تحول دانشگاه را نیز با این رویكرد تفهمی مورد بحث قرار میدهد.
آلمان یا امریكا
نوذری گفت: وبر با همین رویكرد تفسیری به مقایسه نظام دانشگاهی در آلمان با امریكا میپردازد. نگاه او به نظام دانشگاهی آلمان منفی و انتقادی است و در مقابل نگاهی مثبت به نظام دانشگاهی امریكا دارد، به خصوص بعد از تحولی كه در برخی دانشگاههای امریكا مثل هاروارد و شیكاگو رخ داده است. او معتقد است در دانشگاههای آلمان با توجه به سیطره رویكرد ابزاری كه حاصل سیطره نگرش مدرن هست، موجب بسط و گسترش رویههای بروكراتیكی میشود كه در نهایت به زوال شخصیت انسان منجر میشود. در سالهای ١٨٩٠ تا ١٩١٢ بخش عمده مباحثی كه وبر درباره نظام دانشگاهی مینویسد متوجه دو مساله عمده است: نخست نظام آلتهوف و دوم تقلید دانشجویان كالجهای تجاری از بدترین وجوه انجمنهای اخوت دانشجویی. البته او در این مباحث به مسائلی چون قدرت عزل و نصب (نظام پاتروناژ) و تلقی از نهادهای آموزشی به منزله كسب منزلت اجتماعی به جای انتقال دانش نیز میپردازد. نوذری در توضیح نظام آلتهوف گفت: آلتهوف تلاش كرده بود افرادی را كه هماهنگی بیشتری با وزارت فرهنگ و مكانیسمهای سیاسی موجود داشتند، متصدی امور دانشگاهها كند. انتقاد وبر نیز متوجه همین اقدام اوست. انتصابهای ارشدی كه در این نظام دانشگاهی صورت میگرفت، مستقل از اراده دانشكدهها و اعضای هیات علمی بود و بنابراین استقلال دانشگاه زیر سوال میرفت. برای مثال در ١٩٠٨ مقالهای در انتقاد انتصاب كارورز جوانی به نام برنارد به توصیه آلتهوف اشاره میكند. از دید وبر این فرد موجب ظهور نهادی شد كه در این نهاد ما با آدمهای كمهوش و مطیع سر و كار داریم. از دید وبر این اقدام موجب ظهور نوع جدیدی از اصحاب دانشگاهی است كه در حال حاضر در برلن تعدادشان بسیار است. از دید وبر پیامد این مساله عبارت است از اینكه از آن جا كه انتصاب كم هوشان و تهی مایگان به پستها و مناصب برجسته آكادمیك به نوبه خود موجب انتصاب كمهوشان و تهیمایگان جدیدتر میشد، در حكم زوال و مرگ برلن به عنوان مركز علم و تحقیق و پژوهش بود. به زعم وبر این به نفع آن دسته از دانشگاهها در ایالتها و بخشهای كوچكتری تمام میشد كه از افتادن در این مسیر خودداری میكردند، زیرا محققان، استادان و دانشمندان به جای اینكه در دانشگاههای برلن كار بكنند، ترجیح میدادند كار خود را در آن دانشگاهها پی بگیرند.
استقلال دانشگاه
از دید نوذری نكته انتقادی دیگر از دید وبر نحوه پرداخت به استادان بود، زیرا یك بخش از هزینهها را دولت و بخش دیگری را دانشجویان میپرداختند. در نتیجه به زعم وبر استاد در این فرآیند دو حامی پیدا میكرد، یكی دانشجو و دیگری دولت. در نتیجه نوع تدریس استاد نیز به این منابع وابسته میشد. وی گفت: خط حمله و انتقاد به سیاست دانشگاهها در پاییز ١٩٠٨ تغییر میكند و لحن وبر شدیدتر میشود. این انتقاد به ویژه در دومین نشست كنفرانس استادان دانشگاههای آلمان صورت گرفت و مضمون عمده بحث وبر آزادیهای آكادمیك بود. انتقاد وبر به محدودیتهایی بود كه برای ارتقای دانشگاهی رابرت میخلز صورت گرفته بود. علت این محدودیتها، فعالیتهای سیاسی او به عنوان یك سوسیال دموكرات بود. وبر در این مقاله تاكید میكند كه با وجود عدم گرایش به مواضع سیاسی وبر، این اقدام غیرعقلانی و غیرانسانی و غیرآكادمیك است. دلیل دیگر دخالت دانشگاه در ارتقای دانشگاهی میخلز مسائل خانوادگی او بود. وبر معتقد بود كه مناسبات خانوادگی و شخصی نباید در این امر دخالت داشته باشد. او مینویسد با این ترتیب آزادی علم در دانشگاههای آلمان، وضعیتی كه در سطحی وسیع در پیوند با دستاوردهای پژوهشی و علوم در آلمان قرار دارد، در معرض آسیب جدی قرار گرفته است. آزادی علمی و آزادی دانشگاه عبارت است از انجام هر كاری توسط استاد یا دانشجویان تا زمانی كه به حقوق عمومی تجاوز نشود.
نوذری سپس به دو تحلیل متفاوت وبر از نظام دانشگاهی بین سالهای ١٩١١ تا ١٩١٧ اشاره كرد و گفت: او در ١٩١١ همان انتقادهایی كه به نظام دانشگاهی آلمان دارد را به نظام دانشگاهی امریكا نیز دارد، زیرا معتقد است نظام دانشگاهی امریكا میكوشد از نظام دانشگاهی آلمان الگوبرداری كند. اما در ١٩١٧ میگوید نظام دانشگاهی امریكا در فاصله كمتر از یك دهه دستخوش چنان تحولی شده كه رویه الگوبرداری معكوس میشود و حالا كشورهای اروپایی از جمله پروس است كه خود را ملتزم میدانند از نظام دانشگاهی ایالات متحده الگوبرداری كنند.
منبع:اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید