1395/8/22 ۰۸:۵۵
اقبال لاهوری از جمله شخصیتهایی است که ممکن است اکثرا آن را با اشعارش بشناسند؛ اما چهره سیاسی و مذهبی او ابعاد قویتری هم در زندگی و هم در تاریخ داشته است. اقبال از شمار نواندیشان دینی بوده که تاثیر بسیاری در اندیشه نواندیشان ایرانی داشته است؛ بهخصوص شخصیتی چون شریعتی. او نخستین کسی بوده که ایده کشوری مستقل برای مسلمانان هند را مطرح کرده است؛ ایدهای که درنهایت عملی شد و کشور مسلماننشین پاکستان را ایجاد کرد.
بررسی نسبت اقبال با بنیادگرایی پاکستانی زهرا سلیمانیاقدم : اقبال لاهوری از جمله شخصیتهایی است که ممکن است اکثرا آن را با اشعارش بشناسند؛ اما چهره سیاسی و مذهبی او ابعاد قویتری هم در زندگی و هم در تاریخ داشته است. اقبال از شمار نواندیشان دینی بوده که تاثیر بسیاری در اندیشه نواندیشان ایرانی داشته است؛ بهخصوص شخصیتی چون شریعتی. او نخستین کسی بوده که ایده کشوری مستقل برای مسلمانان هند را مطرح کرده است؛ ایدهای که درنهایت عملی شد و کشور مسلماننشین پاکستان را ایجاد کرد. با توجه به اینکه پاکستان امروز مرکز بنیادگرایی در جهان اسلام است از این رو این نکته بسیار مهم است که بدانیم اندیشههای اقبال لاهوری بهعنوان یک اصلاحطلب دینی و نواندیشی اسلامی تا چه اندازه در این بنیادگرایی تاثیر داشته است. نکته اول اشاره به این است که اقبال لاهوری یکی از منتقدان سنت بود. اقبال در مقام منتقد سنت باور داشت که باید در دستگاه دینی و اعتقادی تجدیدنظر ساختاری و اساسی ایجاد کنیم.
نقد سنتگرایی اقبال لاهوری از جمله روشنفکرانی است که به دنبال نقد سنت بوده است. او تمام تلاشش را کرد تا سنت را از عناصر خرافه تعصب و تحجر رها کند. از این رو کار او را میتوان مشابه کار اولیای پروتستانیسم در اروپا دانست. گرچه او خواستار رجوع به عناصر اصلی دین و سرچشمههای آن بود، این خواسته به خاطر ساختارگشایی از علوم و معارف دینی بوده است. اقبال در خطابه معروف خود درباره طرح تاسیس پاکستان گفته بود: «اگر مسلمانان بخواهند آثار تاریخی و منابع فرهنگی و تمدن خود را حفظ کنند چارهای ندارند جز اینکه حکومت مرکزی مستقیمی برای خودشان تشکیل دهند و نیز با اصرار و تاکید تمام باید گفت مشکل هند هیچگاه حل نخواهد شد مگر اینکه تقاضای مسلمانان پذیرفته شود.» (سیدغلامرضا سعیدی، مفخر شرق سیدجمالالدین اسدآبادی و اقبال لاهوری- 1380) اقبال لاهوری همچنین در خطابه خود در پاسخ به کسی که گفته بود مسلمانان قصد دارند از هر فرصتی برای تحت فشار قرار دادن هند استفاده کنند، گفته بود: «اگر دلهای مسلمانان را بشکافی خواهی دید که هیچ وقت اینگونه تمایلات انتقامجویانه نداشته و ندارند؛ بلکه تنها آرزو و منظور مسلمانان این است که در سایه آزادی کامل برای ترقی و پیشرفت خودشان جای پای محکمی بگذارند. افراد متعصب سیاسی هند معتقد بودند چنین منظوری برای مسلمانان تحققپذیر نیست، زیرا در چنان شرایطی فشار بر اقلیتهایی که با جنبش اکثریت موافق نبوده و نیستند نتیجه به دست نخواهد آمد.» (همان) این سخنان نشان میدهد اقبال درواقع هیچگاه پاکستان امروز را مد نظر نداشته است.
مخالفت با خلافت اسلامی بسیاری بر این باورند که اقبال با جدا کردن سرزمین مسلمانان و برپایی کشور پاکستان قصد دفاع از الگوی دینی «خلافت اسلامی» را داشته است. اما اقبال در کتاب «بازسازی اندیشه دینی» به وضوح توضیح میدهد که چرا معتقد است دوران خلافت به شکل عثمانی و پیش از آن گذشته و ما وارد فاز جدیدی شدهایم که جمهوریخواهی است. از نظر اقبال حکومت دینی که اسلامی توحیدی است نمیتواند یک حکومت استبدادی یا سلطنتی و حتی خلافتی باشد؛ بلکه باید مردمسالار باشد. در واقع او به نوعی دموکراسیخواهی معتقد بود و این نوع حکومت را به اسلام و نظام بنا شده بر مبنای توحید نزدیکتر میدانست. اقبال یک نواندیش بود و اهدافی اصلاحاتی داشت. او برای اصلاحات خود اهداف متعددی داشت؛ یکی از اهداف او آگاه کردن مسلمانان به این امر بود که اسلام دینی عام است که همه بشریت را همچون واحد در نظر میگیرد. عامگرایی اقبال محدود به بچه مسلمانان نبود؛ معنایی که از آن وحدت جهانی همه مسلمانان افاده میشود. او در صدد به نخ کشیدن دانههای جداگانه تسبیح با یکدیگر بود. اقبال در بعضی از اشعار میهنپرستانهاش که هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان نوشته است ایمانش را به وحدت استعلایی و به واقع غیرگروهگرایانه سروده است.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید