حیات‌بخشان / مولانا حسین واعظ کاشفی (نویسنده سده نهم)

1395/7/26 ۰۷:۱۹

حیات‌بخشان / مولانا حسین واعظ کاشفی (نویسنده سده نهم)

کمال‌الدین حسین بن علی سبزواری (۸۴۰ ـ ۹۱۰ق) مشهور به مولانا حسین واعظ کاشفی، نویسندة پرکار و جامع، منجم، مفسر قرآن، ریاضی‌دان و واعظ تأثیرگذار در عصر تیموریان بود. عمده شهرت او به واسطة نگارش مقتل «روضة‌الشهدا»ست که از دوران صفویه به بعد برای اجرای تعزیه و روضه‌خوانی مورد استفاده گسترده قرار می‌گرفت. «کاشفی» تخلص او بود و از آنجا که به وعظ و نصیحت مردم می‌پرداخت، به «واعظ» مشهور شد

 

 

کمال‌الدین حسین بن علی سبزواری (۸۴۰ ـ ۹۱۰ق) مشهور به مولانا حسین واعظ کاشفی، نویسندة پرکار و جامع، منجم، مفسر قرآن، ریاضی‌دان و واعظ تأثیرگذار در عصر تیموریان بود. عمده شهرت او به واسطة نگارش مقتل «روضة‌الشهدا»ست که از دوران صفویه به بعد برای اجرای تعزیه و روضه‌خوانی مورد استفاده گسترده قرار می‌گرفت. «کاشفی» تخلص او بود و از آنجا که به وعظ و نصیحت مردم می‌پرداخت، به «واعظ» مشهور شد.

امروزه آثار زیادی از کاشفی بر جای مانده که گواهی بر گستردگی دانش و اطلاعات اوست؛ ازجمله: جواهر التفسیر، مواهب علّیه، روضة‌الشهدا، انوار سهیلی، مخزن الانشا، اخلاق محسنی، سبعة کاشفیه و فتوت‌نامه‌ سلطانی. کتاب اخیر رساله‌ای است مفصل در باب فتوت و آداب آن و رابطه‌اش با تصوف که به لحاظ تاریخ اجتماعی ایران و نیز بررسی بسیاری از اساطیر ملی ـ مذهبی، اهمیتی شایان دارد. آنچه در پی می‌آید، بخشی از همین کتاب است که به موضوع «سقایی» و بررسی شاخه سقایان فتوت‌پیشه می‌پردازد و از آنجا که هر کار سودمندی را به یک یا چند تن از بزرگان دین نسبت می‌دهد، ارتباطی ضمنی با ساقی کربلا(ع) پیدا می‌کند که شنیدنی است:

اگر پرسند که «سقایی را از که گرفته‌اند؟» بگوی از چهار پیغمبر و دو ولیّ. اگر پرسند که: شرح این چگونه است؟ بگوی:

اول کس از پیغمبران که سقایی کرد، حضرت نوح(ع) بود و آن، چنان بود که روزی که حضرت نوح(ع) در کشتی می‌نشست. امر آمد که: «آب شیرین با خود به کشتی بر که آبِ طوفان، آبِ عذاب است و خوردن را نشاید.» حضرت نوح(ع) آب شیرین به کشتی برد و چند خم از آن پر ساخت و سرهای خم مُهر آرد و هر روز دو بار اهل کشتی را آب می داد، بدان دستور که سبویی آب از خم برداشتی و بر دوش کشیدی و پیمانه در دست گرفتی و هر یک از اهل آشتی را یک پیمانه آب دادی. پس سبو بر دوش کشیدن و سقایی کردن از حضرت نوح مانده.

دویم از پیغمبران، حضرت ابراهیم(ع) بود که پوست کبش اسماعیل(ع) را خیکی ساخت و هر روزی که هوا گرم بودی، آن خیک را پر آب کردی و بر چهارپای بار کردی و به صحرا بیرون رفتی و هر کجا تشنه‌ای یافتی، او را آب دادی. پس خیک بارکردن و بدان سقایی کردن، از حضرت ابراهیم(ع) مانده است.

سیّم از پیغمبران، حضرت خضر(ع) بود که چون قدم در ظلمات نهاد، با خود اندیشید که: «اگر آب حیات نصیب من شود، هرگز آب از کسی بازندارم تا نشئه حیات را مددکار شده باشم.» بعد از آنکه خدای تعالی آب حیات را نصیب وی گردانید، به واسطه خوردن آن آب زنده ماند و پیوسته در بیابان‌ها گردد و تشنگان را آب دهد و خضر(ع) سقایان را دوست دارد و با ایشان آشنایی کند و از دست ایشان آب خورد؛ اما ایشان از وی بی‌خبر باشند.

چهارم از پیغمبران، حضرت رسالت(ص) مشک آب کنیزکی که فرو مانده بود، در دوش کشید و آن قصّه مشهور است و به واسطه آن صورت که از حضرت رسالت(ص) واقع شد، چندین مردم به شرف اسلام رسیدند.

اما از اولیاء، اول حضرت شاه ولایت، علی بن ابی طالب(ع) در جنگ اُحد تشنگان را آب داد و فردای قیامت ساقی حوض کوثر خواهد بود و تشنگان صحرای محشر از دوستان و هواداران خود را سقایی خواهد کرد، چنانچه در قصیده حارثیه می‌فرماید در این باب:

اسقیک من بارد علی ظمأ تخال منه حلاوه العسل

دویم عباس بن علی(ع) که در روز عاشورا در صحرای کربلا مشک در دوش کشید تا تشنگان اهل بیت را سیراب کند و در وقت رفتن به سوی آب فرات، از امام حسین(ع) اجازت طلبید. شاهزاده فرمود که: «ای عباس، عَلَمدار من تویی و نشانة لشکر من تویی. چون تو می‌روی، مبادا که جمعیت به تفرقه مبدل گردد!» عباس گفت: «ای برادر، جز از رفتن چاره نیست که دلم بر اطفال اهل بیت می‌سوزد و تشنگی ایشان آتش در نهاد من می‌افکند. می‌روم تا آبی بر روی کار آورم یا سر در سر این کار کنم.» رباعی:

 

در بحر عمیق غوطه خواهم خوردن

یا غرقه شدن، یا گهری آوردن

این کار مخاطره است، خواهم کردن

یا روی بدین سرخ کنم یا گردن

 

و چون عباس به لب آب فرات آمد و مشک پر آب کرد و سر ببست، خواست که آب بخورد، تشنگی حضرت امام حسین و فرزندانش را یاد کرد و آب نخورد و مشک در دوش کشید و سوار شد و به دستوری که مشهور است، آن ملعونان گرد وی درآمدند و دستهایش بیفکندند و آن قصّه طولی دارد.

پس هر که امروز به عشق شهیدان کربلا سقایی می‌کند، به متابعت و موافقت عباس علی است و پیشرو سقایان امت، اوست و هر که این معنی نداند، او را سقّایی مسلم نیست.

و بعضی اسناد سقایی در این امت بعد از امیر و عباس، به سلمان فارسی کنند که پیوسته مشک آب به دوش کشیدی و به خانه حضرت فاطمه(ع) آوردی و این نقل نیز درست است که پیرِ سلمان در این کار، حضرت شاه‌مردان است، و شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی نیز این کار کرده؛ و این طایفه را «حیات‌بخشان» گویند.

 

مشک را بربند ای جان

مولوی جلال‌الدین محمد بلخی

تا به شب ای عارف شیرین‌نوا

آن مایی، آن مایی، آن ما

تا به شب، امروز ما را عشرت است

الصلا، ای پاکبازان، الصلا!

درخرام ای جانِ جان هر سماع

مه‌لقایی، مه‌لقایی، مه‌لقا

در میان شکّران گلریز کن

مرحبا ای کانِ شکّر، مرحبا

عمر را نبوَد وفا، الا تو عمر

باوفایی، باوفایی، باوفا

بس غریبی، بس غریبی، بس غریب

از کجایی؟ از کجایی؟ از کجا؟

با که می‌باشی و همراز تو کیست؟

با خدایی، با خدایی، با خدا

ای گزیده نقش از نقاش خود

کی جدایی؟ کی جدایی؟ کی جدا؟

با همه بیگانه‌ای و با غمش

آشنایی، آشنایی، آشنایی، آشنا

جزو جزو تو فکنده در فلک:

ربّنا و، ربنا و، ربنا

دلشکسته، هین چرایی؟ برشکن

قلب‌ها و قلب‌ها و قلب‌ها

آخر ای جان، اول هر چیز را

منتهایی، منتهایی، منتها

یوسفا، در چاه شاهی تو، ولیک

بی لوایی، بی‌لوایی، بی‌لوا

چاه را چون قصر قیصر کرده‌ای

کیمیایی، کیمیایی، کیمیا

یک ولی کی خوانمت؟ که صدهزار

اولیایی، اولیایی، اولیا

حشرگاه هر حسینی گر کنون

کربلایی، کربلایی، کربلا

مشک را بربند ای جان، گرچه تو

خوش‌سقایی، خوش‌سقایی، خوش‌سقا

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: