امثال و حكَم سعدی / دكتر غلامحسین یوسفی

1393/4/18 ۰۸:۲۷

امثال و حكَم سعدی / دكتر غلامحسین یوسفی

نویسنده، مترجم، مصحح و استاد برجسته ادبیات فارسی، دکتر غلامحسین یوسفی (۱۳۰۶ ـ ۱۳۶۹)، در مشهد به دنیا آمد؛ دوره لیسانس و دکتری زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران گذراند. از سال ۱۳۳۴ به تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد پرداخت و همزمان به تحقیق و پژوهش در حوزه‌های متنوع ادامه داد. از آثار اوست: نامه اهل خراسان، فرخی سیستانی، کاغذ زر، ابومسلم سردار خراسان، برگهایی در آغوش باد، روانهای روشن، چشمه روشن؛ تصحیح قابوسنامه، التصفیه فی احوال المتصّوفه، تقویم الصحه، لطائف‌الحکمه، ملخص اللغات، بوستان و گلستان سعدی؛ و ترجمة داستان من و شعر (نزار قبانی)، اما من شما را دوست می‌داشتم

 

 

اشاره: نویسنده، مترجم، مصحح و استاد برجسته ادبیات فارسی، دکتر غلامحسین یوسفی (۱۳۰۶ ـ ۱۳۶۹)، در مشهد به دنیا آمد؛ دوره لیسانس و دکتری زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران گذراند. از سال ۱۳۳۴ به تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد پرداخت و همزمان به تحقیق و پژوهش در حوزه‌های متنوع ادامه داد. از آثار اوست: نامه اهل خراسان، فرخی سیستانی، کاغذ زر، ابومسلم سردار خراسان، برگهایی در آغوش باد، روانهای روشن، چشمه روشن؛ تصحیح قابوسنامه، التصفیه فی احوال المتصّوفه، تقویم الصحه، لطائف‌الحکمه، ملخص اللغات، بوستان و گلستان سعدی؛ و ترجمة داستان من و شعر (نزار قبانی)، اما من شما را دوست می‌داشتم (ژیلبر سسبرون)، برگزیده‌ای از اشعار عربی معاصر (دکتر مصطفی بدوی)، چشم‌اندازی از ادبیات و هنر، شیوه‌های نقد ادبی (یوید دیچز )، انسان دوستی در اسلام(مارسل بوازار)، تحقیق در مورد سعدی (هانری ماسه). آنچه در پی می آید، از كتاب «كاغذ زر» برگرفته شده است.

«بشریت به سعدی علاقه‌مند است... سعدی شاعر دوستی، محبت، قهرمانی، ایثار، بخشندگی، صفا و عنایت الهی است.» (امرسن)

در مقدمة گلستان وقتی سعدی از «صیت سخن خود در بسیط زمین» یاد می‌كند، می‌نویسد: «رقعة منشآتش را چون كاغذ زر می‌برند.» در حكایتی از باب پنجم آن كتاب نیز می‌خوانیم كه در كاشغر شعر او شهرت داشته است. در این سخنان حق با سعدی است؛ زیرا دیری نمی‌گذرد كه ابن بطوطه (703ـ779 ق) در قرن هشتم هجری در چین متوجه می‌شود خنیاگران بیتی فارسی را به آواز می‌خوانند كه از اشعار سعدی بوده است.1

بعدها آوازة سخن سعدی از مشرق به مغرب زمین رفت. قریب سیصد و پنجاه سال پیش بود كه آندره دوریه ترجمة گزیده‌ای از گلستان را به زبان فرانسوی انتشار داد. این نخستین معرفی سعدی در اروپا مقبول افتاد چندان كه یك سال بعد (1635) فریدریش اسكن باخ آن را به آلمانی ترجمه كرد و در توبینگن به چاپ رسانید. حتی دیری نگذشت كه آدام اولئاریوس، سیاح آلمانی (1599ـ1671) كه زبان فارسی را در ایران آموخته بود، گلستان را بار دیگر به آلمانی ترجمه كرد و در 1654 در شهر شلسویگ به چاپ سپرد. این ترجمه در آلمان با چنان حسن استقبالی روبرو شد كه بارها به طبع رسید.

به تدریج برخی از آثار سعدی به همة زبانهای زندة دنیا ترجمه گشت؛ چنان كه بنا بر فهرست‌ هانری ماسه در كتاب معروف او تنها گلستان پنجاه و پنج بار ترجمه شده و هر ترجمه بارها به چاپ رسیده است. به علاوه فهرست ترجمة دیگر آثار سعدی و تحقیقات مربوط به آنها در زبانهای مختلف، به نقل كتاب ماسه و نیز در شصت سال اخیر، خود موضوع كتاب‌شناسی مفصلی تواند شد.

سعدی بی‌جهت از حسن قبول آثار خود سخن نمی‌گفت. دیری نگذشت كه دیدروـ فیلسوف فرانسوی ـ دربارة گلستان مقاله نوشت و ولتر این كتاب را به مطالعه گرفت، بایرون سعدی را با كاتولوس ـ شاعر غنائی روم ـ قیاس می‌كرد و گوته در «دیوان شرقی و غربی» تحت تأثیر سعدی واقع شد. روكرت دربارة سعدی به آلمانی شعر سرود، هوگو در كتاب «شرقیات» عبارتی از مقدمة گلستان را اقتباس كرد. لافونتن، سن‌لامیر، مادام رولان، هردر آلمانی، پیگنوتی ایتالیایی، بالزاك، آلفرد دوموسه، اوژن مانوئل و دیگران هر یك به نوعی به سعدی توجه داشته‌اند و ارنست رنان در ستایش شاعر شیراز سخن گفت كه: «سعدی واقعاً یكی از گویندگان ماست!» همچنان كه ادوین آرنولد شاعر انگلیسی (1832ـ1904) نیز می‌گفت: «سعدی هم به جهان قدیم و هم به جهان جدید تعلق دارد.» جیمز تامسن ـ شاعر اسكاتلندی ـ نیز در لندن در قرن نوزدهم خود را از شیراز و قرن سیزدهم میلادی چندان دور نمی‌دید و چنین می‌انگاشت كه با قلب سعدی و چشمهای سعدی و صدای سعدی به سر می‌برد.

در قارةجدید نیز هنری دیوید ثورو (1817ـ1862) نویسندة متفكر می‌نوشت: «من بین سعدی و خود تفاوتی اساسی نمی‌یابم. او فقط ایرانی نیست، گوینده‌ای قدیمی نمی‌باشد، با من بیگانه نیست. به واسطة همسانی افكار او با افكار من، وی هنوز زنده و باقی است.» امرسن شاعر و حكیم امریكایی (1803ـ1882) هم سعدی را «شاعر ایده‌آل» خود می‌شمرد و در آثار خود سی بار از او نام برده است. الكت، فیلسوف امریكایی (1799ـ 1888) نیز آثار سعدی را در شمار نوشته‌های سقراط و افلاطون و دانته و شكسپیر و میلتون و گوته می‌خواند.هنوز هم منتقدان ادبی سعدی شیراز را در بین شاعران كلاسیك ایران، بزرگترین شخصیت ادبی به حساب می‌آورند و خردمندی جهانی.

 

موجبات شهرت

غرض آنكه پیش‌بینی سعدی تحقق یافته است و در همة اقطار عالم نام سعدی، فكر و سخن سعدی معروف است و اهل اندیشه و صاحب‌نظران به آثار وی علاقه‌مندند. بدیهی است موجبات شهرت او متعدد است؛ از آن جمله است: قریحة خداداد، حسن ذوق، روشن‌بینی و دل‌آگاهی و نكته‌یابی، فكر پخته و پرورده و مفاهیم حكیمانه، بیان عواطف گوناگون آدمی، و سبك و بیانی در اوج بلاغت و قدرت...

دربارة آثار متنوع او از شعر و نثر، غزل، مثنوی، بوستان، قصاید و مواعظ، ترجیعات، گلستان و مجالس، البته از جهات مختلف می‌توان سخن گفت؛ اما آنچه در این مقاله مورد نظر است، بحثی كوتاه در باب كتاب مشهور گلستان است، آن هم فقط از یك نظر، یعنی یكی از مظاهر نفوذ این كتاب در بین فارسی‌دانان، و رواج اجزائی از آن به صورت «امثال و حكم» در میان مردم.

دربارة نفوذ شكسپیر در زبان انگلیسی و مردم انگلیسی زبان نوشته‌اند كه بیش از چهارصد و پنجاه جمله از كلمات او در میان عموم مردم راه یافته و اشخاص درس‌خوانده و بافرهنگ قریب به دوهزار عبارت و شعر وی را غالباً در سخنان خود می‌آورند. فرهنگی از عبارات و اشعار مورد استشهاد و معروف، هم‌اكنون پیش روی بنده قرار دارد كه در آن 1825 فقره از آثار مختلف شكسپیر كه زبانزد صاحب‌نظران است، نقل شده است. در زبان فارسی، سعدی نظیر چنین مقامی را دارد. تأمل در یكی از آثار او (گلستان) این نكته را تأیید می‌كند كه تعداد زیادی از جملات و ابیات او به صورت مثل درآمده و شهرت یافته است.

درست است كه برخی از این‌گونه سخنان پیش از سعدی رواج داشته است یا مضمون آنها در آثار دیگران نیز دیده می‌شود و احیاناً ممكن است سعدی از آن آثار و یا از زبان مردم الهام گرفته باشد، اما در هرحال وقتی می‌بینیم این مضامین و مفاهیم به آن صورتی كه سعدی به عبارت كشیده، در بیان مردم فارسی زبان متداول شده است، اثری از حسن قریحه و لطیف بیان او را نیز در رواج آنها می‌توان تشخیص داد.

چرا مَثَل؟

چه عواملی موجب می‌شود كه سخنی به صورت «مثل» درآید و مردم آن را به كار برند؟ ابوالفضل احمدمیدانی مؤلف كتاب معروف مجمع‌الامثال ـ كه در تألیف اثر خود در بیش از پنجاه كتاب تفحص كرده و بیش از شش هزار مثل را در آن گرد آورده است ـ از قول ابراهیم نظام می‌نویسد كه: چهار صفت در مثل جمع می‌شود كه در دیگر انواع سخن به این حد نیست: ایجاز لفظ، استواری و اصالت معنی، حسن تشبیه، جودت كنایه، و این نهایت بلاغت است.

ایجاز و رواج سخن در بین مردم صفت اساسی مثل است. به علاوه مثلها انعكاس تجربة قوم و بیان خرد و حكمت مشترك عموم است كه طی نسلها به مفهوم آنها پی برده‌اند و آنها را به یكدیگر منتقل كرده‌اند. از این رو ولتر می‌گوید: «مردم غالباً خود محق‌اند».

دلیل دیگر در تأیید این معنی آنكه در امثال ملل مختلف جهان مواردی دیده می‌شود كه مفاهیم آنها شبیه یكدیگر است. این گونه شواهد ممكن است فقط از نوع اقتباس نباشد، بلكه نوعی توارد تواند بود، نمودار تجربه‌ها‌ و اندیشه‌های مشترك اقوام گوناگون در مناطق متفاوت كه در قالب الفاظ ثبت شده و رواج یافته است، نظیر:

دوست، آن دانم كه گیرد دست دوست

در پریشان حالی و درماندگی

كه در «محاضرات» راغب اصفهانی نیز می‌خوانیم: «دوست تو كسی است كه در شدّت و سختی، مراعات احوال تو را كند، در فراخی نعمت همه را اهلِ مراعات می‌یابی: صدیقك من یرعاك عند شدیده فكلّ تراه فی‌ الرخاء مُراعیا». فرانسویان هم می‌گویند:‌«بدبختی محك دوستی است.» یا این مثل:‌

كه چون بچۀ شیرنرپروری

چو دندان كند تیز، كیفربری

یكی بچۀ گرگ می‌پرورید

چو پرورده شد، خواجه برهم درید

در كتب عربی نیز حكایتی آمده است كه گروهی از عربها كفتاری را برانگیختند. كفتار به خیمۀ شیخ قبیله وارد شد... شیخ برایش شیر آورد و به او نوشانید تا جان گرفت. پس روزی شیخ خوابید، كفتار بر او پرید و كُشتش! فرانسویان هم می‌گویند: «كلاغی را غذا بده، چشمت را كور خواهد كرد.» غرض آنكه بسیار امكان دارد مفاهیم مَثَل كه «محصول فهم عموم» است، بین ملل و اقوام گوناگون مشترك باشد.

 

سعدی در گلستان

حالا ببینیم سخنان سعدی در گلستان ـ كه حالت مثَل یا مثل‌گونه پیدا كرده ـ از چه قبیل است. شهرت و رواج سخنان او كه از روزگار قدیم بر زبان مردم جاری شده است و هنوز رواج دارد و به تعبیر قدما «فاش للاستعمال» شدن آنها نمودار آن است كه كلام او شرایط و مزایا و نیروی آن را داشته كه در شمار امثال و حكم مردم ایران درآید. برتراند راسل مَثَل را حاكی از «خرد و حكمت خلقی كثیر، و قریحه و لطف بیان فردی واحد» می‌انگارد. كلمات و امثال سایر سعدی نیز واجد چنین صفتی است؛ مثلاً مقدمۀ سعدی بر گلستان آنقدر پرمعنی و از لحاظ بیان قوی است كه هر جملۀ آن شهرت و نفوذی خاص پیدا كرده و شاید همین مقدمه نیز در ترویج و معروفیت كتاب در حد خود تأثیر داشته است: «منّت خدای را عزّوجلّ كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزید نعمت. هر نَفَسی كه فرو می‌رود، ممدّ حیات است و چون برمی‌آید، مفرّح ذات. پس در هر نَفسی دو نعمت موجودست و برهرنعمتی، شكری واجب ....»

سخنان مشهور سعدی از لحاظ مفهوم و معنی یا حاوی امثال و حكم پیشینیان است كه وی چكیدۀ آنها را در الفاظی دلنشین و مؤثر بیان كرده است، و یا حاصل تجربه‌‌ها و دریافتهای خود اوست كه چندان سنجیده و پرمغز و عبرت‌آموز است كه در طی قرون و نسلها جلب توجه عموم را كرده و زبانزد شده است؛ نظیر: «همه كس را عقل خود به كمال نماید و فرزند خود جمال».

توجه به فرهنگ غنی سعدی سبب شده است كه منتقدان فرنگی بنویسند: «وقتی اروپا در ظلمت قرون وسطی گرفتار بود، جهان سعدی همۀ آفتاب مشرق زمین را در دسترس داشت.» از طرف دیگر برخورداری سعدی از تفكر و تخیل قوی و آوردن تصاویر بدیع و متعدد از برای یك موضوع، و روشنی و سادگی سبك او ـ كه نظر هانری ماسه را نیز جلب كرده است ـ از موجبات حسن قبول و رواج سخن اوست؛ مثلاً یك جا می‌گوید: «عالِمِ بی عمل درخت بی‌‌بر» است و چند سطر بعد، تشبیهی دیگر از برای همین مفهوم می‌آورد: «عالِم بی عمل به چه مانَد؟ به زنبور بی‌عسل» یا «پنجه با شیر زدن و مشت با شمشیر، كار خردمندان نیست»، كه دو تشبیه و دو تعبیر است برای پنجه درافكندن با قوی‌تر، یعنی كاری نسنجیده و ناخردمندانه .

به علاوه از لحاظ گزینش و زدودگی كلمات و حُسن تركیب و لطف بیان، قدرت قریحۀ سعدی شگفت‌آور است، به حدی كه هر اندیشۀ معروف و معهود را می‌تواند به چنان كسوت زیبایی درآورد كه پرتأثیر و پایدار بماند؛ مثلاً وقتی می‌گوید: «سگِ حق‌شناس بهْ از آدمی ناسپاس»، بر حق‌شناسی و وفای سگ تكیه كرده كه مسلّم و مشهور است؛ بعد در مقابل حق‌شناسی او، «ناسپاسی» را ذكر كرده كه درست در قطب مخالف است. آنگاه «آدمی ناسپاس» را فروتر از سگ به شمار آورده كه نهایت استخفاف و فروداشت است. بنابراین دو طرف قیاس: سگِ حق‌شناس و آدمی ناسپاس است كه به واسطۀ سجع در قراین، از لحاظ صوت و موسیقی كلام نیز هرچه مشخص‌تر شده است و مقایسه با كلمۀ كوتاه «به از» برگزار شده كه حداكثر ایجاز است. به این سبب است كه در این جمله هیچ تصرّفی نمی‌توان كرد كه به زیبایی آن لطمه‌ای وارد نیاورد. «حد همین است سخندانی و زیبایی را»!

یا در این جملۀ مشهور: «زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند، بهْ كه پیری» ـ كه نمودار ناسازگاری جوان و پیر است، علاوه بر تقابل و تضاد این دو، «پهلو» دارای دو معنی است: یكی «تهیگاه»، و دیگری«كنار». «نشیند» نیز دو معنی دارد: اول به معنی «فرو رفتن»، دوم به معنی «جلوس». منتهی پهلو به معنی كنار، و نشیند به معنی جلوس، در جمله نیامده و به قرینه حذف شده است؛ یعنی این هر دو مفهوم محذوف از عبارتِ «در پهلو نشیند» مذكور، فهمیده می‌شود. این ایجاز فوق‌العاده است كه مفاهیم را در قالب الفاظی اندك گنجانده است، و زیبایی سخن نه فقط براثر ایجاز، بلكه ناشی از حسن تركیب و تألیف است. تأكیدی كه طرفداران اصالت صورت و قالب در اثبات نظر خود دارند نیز از همین نكته مایه می‌گیرد كه مفاهیم و معانی چه‌بسا بدیع و تازه نباشد، بلكه قدرت بیان و لطف تركیب و نحوۀ ارائه و عرضه است كه به اثر هنری، جلا و تأثیری خاص می‌بخشد.

اما شهرت و رواج سخن ـ كه لازمۀ امثال و حكم است ـ در مورد كلام سعدی محتاج به گفتگو نیست. قرنها می‌گذرد كه سخنان زبده و پرمغز و موجز او بر زبان فارسی‌گویان و فارسی‌خوانان از عارف و عامی و عالی و دانی جاری است؛ چنان كه این خصیصه نظر دیگران را نیز به خود جلب كرده است.

نگارنده در اینجا با تأمّل در گلستان سعدی آن قسمت از سخنان او را كه صورت مثل پیدا كرده و یا به حفظ و ضبط فارسی‌دانانِ كتاب خوانده درآمده و مثل گونه است، فراهم آورده كه از نظر خوانندگان محترم می‌گذرد. ممكن است در بین آنها احیاناً سخنانی دیده شود كه مورد تأیید مردم روزگار ما نباشد. گلستان سعدی نموداری است از فراز و نشیب‌های دنیا، به خصوص آن‌گونه كه سعدی آن را لمس و تجربه كرده است و پیشینیان و مردم عصر وی با آن روبرو بوده‌اند؛ بنابراین باید نحوۀ تلقی و برخورد آنان را با هرچیز نیز در نظر داشت. تأمل در این صفحات نمودار نفوذ كلام سعدی در افواه و افكار مردم فارسی‌خوان در ایران و افغانستان و آسیای صغیر و شبه‌قارۀ هندوستان تواند بود:

ـ آتش سوزان نكند با سپند آنچه كند دود دل دردمند

ـ آتش نشاندن و اخگر گذاشتن و افعی كشتن و بچه نگه داشتن، كار خردمندان نیست.

ـ آن را كه حساب پاك است، از محاسب چه باك است؟

ـ آن كه بر دینار دسترس ندارد، در همه دنیا كس ندارد...

پی‌نوشت:

1ـ ابن‌بطوطه نوشته است: «آنان شعری به فارسی می‌خواندند. چند بار... آن شعر را تكرار كردند، چنان كه من از دهانشان فراگرفتم و آن آهنگ عجیبی داشت و چنین بود:

تا دل به محـنت دادیم در بحر فكــر افتادیـم

چون در نماز ایستادیم قوی به محراب اندری»

صورت صحیح این بیت را شادروان محمد قزوینی پیدا كرده‌اند كه جزء غزلی از طیبّات سعدی است از این قرار:

تا دل به مهرت داده‌ام، در بحر فكر افتاده‌ام

چون در نماز استاده‌ام، گویی به محراب اندری

رك: سفرنامۀ ابن‌بطوطه، ترجمۀ محمدعلی موحّد، تهران (بنگاه ترجمه و نشر كتاب) 1337، ص 676 ـ 677.

روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: