شجریان خاطره شنیداری ایرانی‌ها

1395/4/30 ۰۹:۵۰

شجریان خاطره شنیداری ایرانی‌ها

«من غزل‌هام رو با آواز می‌سازم. کشش اولیه من به شعرگفتن به خاطر آواز بود. آواز برای من دو جنبه داره؛ یکی اینکه به من فرصت تأمل و وررفتن با شعر رو می‌ده، به نظر من، پست‌وبلند شعر با آواز معلوم می‌شه و نکته دیگه تسکین‌دهندگی آواز برای منه. تو لحظاتی من یک شعر رو- حالا هرچی می‌خواد باشه- هی برای خودم تکرار می‌کنم و با آواز می‌خونم. واقعا وقتی آواز می‌خونم آروم می‌گیرم. یادش به خیر یه همکلاسی داشتم، وقتی من توی خیابون آواز می‌خوندم، می‌گفت: نخون بذار کیف کنیم! خیلی حرف قشنگی می‌زد!».

 جاودانگی اشعار در نوای موسیقی

محمد تاج‌الدین : «من غزل‌هام رو با آواز می‌سازم. کشش اولیه من به شعرگفتن به خاطر آواز بود. آواز برای من دو جنبه داره؛ یکی اینکه به من فرصت تأمل و وررفتن با شعر رو می‌ده، به نظر من، پست‌وبلند شعر با آواز معلوم می‌شه و نکته دیگه تسکین‌دهندگی آواز برای منه. تو لحظاتی من یک شعر رو- حالا هرچی می‌خواد باشه- هی برای خودم تکرار می‌کنم و با آواز می‌خونم. واقعا وقتی آواز می‌خونم آروم می‌گیرم. یادش به خیر یه همکلاسی داشتم، وقتی من توی خیابون آواز می‌خوندم، می‌گفت: نخون بذار کیف کنیم! خیلی حرف قشنگی می‌زد!».
اینها خاطرات هوشنگ ابتهاج (ه. الف سایه) است که مفصل در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» چاپ شده است. بخش اعظم کتاب خاطرات هوشنگ ابتهاج به سرپرستی او بر برنامه «گلهای رادیو» بین سال‌های ١٣٥١ تا ١٣٥٣ و مسئولیت واحد موسیقی رادیو بین سال‌های ١٣٥٣ تا ١٣٥٧ اختصاص دارد.
این دوره را باید نقطه‌عطفی در تاریخ موسیقی سنتی بدانیم؛ زمانی که رادیو با مدیریت ابتهاج دوره‌ گذاری را پشت‌سر گذاشت و بسیاری از بزرگان امروز موسیقی سنتی ما، مثل محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، مجید درخشانی و البته محمدرضا شجریان پایشان به رادیو باز شد. هرچند آن سال‌ها استاد شهناز، استاد تجویدی، همایون خرم و جواد معروفی هم در رادیو بروبیایی داشتند اما ورود گروهی جدید که با تأسیس گروه شیدا و بعد عارف و در سال‌های بعد چاووش همراه شد، مسیر تازه‌ای را به روی موسیقی سنتی باز کرد. پخش و ضبط برنامه‌های گل‌های رنگارنگ و گلچین هفته، بسیاری از ایرانیان را که آن سال‌ها گوششان به نوای موسیقی پاپِ تلویزیونی عادت کرده بود، به وجد آورد و به سمت موسیقی سنتی کشاند. آن‌طور که ابتهاج در خاطراتش آورده است، بعد از محبوبیت ساخته‌های آن سال‌های رادیو، حتی قیمت سازهای سنتی مثل تار هم افزایش پیدا کرد و بسیاری از جوان‌های علاقه‌مند، از شهرستان‌های مختلف به سمت رادیو تهران هجوم آوردند و رنسانس موسیقایی را رقم زدند. در کنار اینها و همه‌گیری موسیقی سنتی، شعر فارسی هم دوباره به یاد‌ها آمد و در زیر و بم نت‌های موسیقی، جانی دوباره یافت؛ شعرهایی که با آواز ماندگار شجریان و ساز لطفی، علیزاده و دیگران روزهای خوبی را سپری کرد.
مرغ سحر ناله سر کن
اگر بخواهیم تاریخ تصنیف‌سرایی فارسی را مروری کنیم، به دوره رودکی بازمی‌گردیم. اما تولد دوباره تصنیف‌خوانی در انقلاب مشروطه است. آن‌طور که روح‌الله خالقی که به‌نوعی بنیان‌گذار تدوین موسیقی ایرانی است، انقلاب مشروطه را رنسانس تصنیف‌سرایی می‌داند. تا قبل از آن، موسیقی رایج در شهرهای ایران به مطرب‌های درباری و بعضا شعرهای عاشقانه تکراری خلاصه می‌شود، اما موجی که انقلاب مشروطه ایجاد کرد، تصنیف‌سرایی و در کنارش آواز را همراه و همگام با مردم کرد. تصنیف‌سرایانی مثل علی‌اکبر شیدا و عارف قزوینی، از جمله کسانی بودند که در آن سال‌ها، همگام با مردم و در راستای مبارزاتشان تصنیف گفتند؛ تصنیف‌هایی که سال‌های بعد بازخوانی شد و نقطه مشترکی داشت؛ صدای محمدرضا شجریان. حتما شما هم نوای مرغ سحر را به یاد دارید؛ تصنیف زیبایی از ملک‌الشعرای بهار و آوازی که محمد رضا شجریان رویش خواند. حافظه شنیداری ایرانی‌ها تا دنیا دنیاست، مرغ سحر را با نوای شجریان به یاد می‌آورد یا قبل‌تر از آن، تصنیف «از خون جوانان وطن» ساخته عارف قزوینی؛ باز هم صدای ساز لطفی و آواز شجریان، دوران اوج موسیقی سنتی در گروه «شیدا» و جمعی که در سال‌های طلایی رادیو گوش مردم را به نوایشان عادت دادند؛ تصاویر قدیمی تلویزیونی، آرامگاه سعدی و تصنیف «بت چین» علی‌اکبر شیدا و باز هم همکاری شجریان و لطفی. این‌گونه است که بیش از ٤٠ سال گوش ایرانی‌ها به صدای شجریان عادت کرده است؛ عادتی که باعث شده تصنیف‌های به‌یادماندنی ادبیات ایران با موسیقی در حافظه‌مان بماند.
چاووش، همراه روزهای انقلاب
بعد از حادثه ١٧ شهریور سال ١٣٥٧، هوشنگ ابتهاج و تیمی که در رادیو گرد هم آورده بود، دسته‌جمعی استعفا دادند. فعالیت موسیقایی گروه شیدا بعد از آن حادثه تا پاگیری گروه چاووش تعطیل شد؛ گروهی که آثار ماندگاری در تاریخ موسیقی ایرانی ثبت کرد؛ آثاری که اغلب شعرهایش سروده هوشنگ ابتهاج بود و آهنگ‌سازی لطفی و صدای محمدرضا شجریان. آن‌طور که باز هم سایه در خاطراتش نقل می‌کند، آن سال‌ها در گروه چاووش طبق دسته‌بندی ایجادشده، محمدرضا شجریان جزء خوانندگان درجه‌یک بوده و بسیاری از کارها به او سپرده می‌شد. دیگر نیازی به یادآوری تصنیف «ایران‌ ای سرای امید» نیست؛ کنسرت بی‌نظیر چاووش شش و آلبومی که در آن سال‌های پرهیجان، همراه مردمی بود که به دنبال روزهای پس از انقلاب، تشنه شنیدن آوازی همگام با احوالاتشان بودند، سرودی که زیر لب زمزمه کنند و در خیابان‌ها قدم‌های استوار بردارند، تلفیقی از شعر و آوازی که هیجان جامعه را به دوش می‌کشد.
شعر نو، چالشی برای شجریان
شجریان به خوانش شعرهای کلاسیک اکتفا نکرد. آن‌طور که خودش می‌گوید، او اولین خواننده‌ای بود که به سراغ قالب نیمایی رفت و شعر «پر کن پیاله را» فریدون مشیری را خواند. او در مصاحبه‌ای گفته است: «آن چیزی که به من و نسل من رسیده هیچ‌وقت با شعر نو نبوده و همه ما با غزل کارمان را شروع کردیم که وزن داشت. این نشان می‌داد بیت یک جایی تمام می‌شود و تحریر را می‌توانید بعد از آن بیاورید اما شعر نو ممکن است ادامه پیدا کند. دکلمه بیشتر به درد شعر نو می‌خورد آن چیزی که من دیدم این‌طور بود».
بعد از آن استاد آواز ایران بارهاوبارها سراغ شعرهای سبک نیمایی رفت. آواز او بر شعر «فریاد» مهدی اخوان‌ثالث، کمانچه کیهان کلهر، تار حسین علیزاده و تمبک همایون شجریان در کنسرت همنوا با بم به‌یادماندنی است؛ کنسرتی که بعد از زلزله تلخ آن شهر به روی صحنه رفت و عوایدش به مردم شهر بم رسید، شعری همگام با حوادث تلخ آن روزها و آواز محمدرضا شجریان که این‌بار از ظرفیت موسیقی برای گردهم‌آمدن کسانی استفاده کرد که برای کمک به هم‌میهنان آسیب‌دیده‌شان دنبال فرصتی بودند. در کنار این آثار، آلبوم «زمستان است» شجریان هم تجربه دیگری در موسیقی سنتی است؛ آلبومی با آهنگ‌سازی حسین علیزاده در مقام داد و بیداد که ابداعی اوست و صدای شجریان و شعر به‌یادماندنی مهدی‌اخوان ثالث؛ باز هم به هم‌رسیدن ادبیات و موسیقی و ثبت تجربه‌ای بدیع در آواز ایرانی که با جاودانگی شعر اخوان گره خورده است. در این سال‌ها علاوه بر اینکه صدای شجریان در خانه‌های ایرانی‌ها سرک می‌کشد، آثاری که او خوانده، از غزل و تصنیف و شعر نو، در حافظه شنیداری ایرانی‌ها جا خوش کرده است؛ پیوندی ناگسستنی بین ادبیات و موسیقی که همدیگر را کامل می‌کنند. کلام در حنجره‌ای تربیت شده که می‌داند شعر را با چه ریتم و آهنگی بخواند، هنر محمدرضا شجریان و به هم‌رسیدن دو داشته دیرینه ایرانی‌ها؛ شعر و موسیقی.


منبع: شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: