1395/3/30 ۰۸:۴۴
دکتر شریعتى از استعدادها و قریحههاى سرشار، پرارزش و پرخروش زمان ماست. اجازه دهید نگویم «بود»؛ چون او زنده است. همه این فعلها را متناسب با زنده بودن او، با زمان حال بیان خواهیم کرد. شریعتى خود را ساخته و پرداخته رنج مىدانست. پیرامون دکتر و کار او و افکار او و کتابهاى او و سخنرانىهاى او و حسینیه ارشاد جنجالى بود.
اشاره: درباره مرحوم دکتر علی شریعتی بسیار گفتهاند و شنیدیم و خواندهایم؛ اما انصافاً یکی از دقیقترین اظهار نظرها را شهید آگاه و مظلوم، مرحوم آیتالله دکتر بهشتی کرده است؛ آن هم در چند جا. به مناسبت سالگرد درگذشت معلم انقلاب، دو اظهار نظر شهید بهشتی را میآوریم: یکی در قالب گفتگوست و دیگری بخشهایی از سخنرانی آن بزرگوار در جمع طلاب است که در کتاب «شریعتی؛ جستجوگری در مسیر شدن» آمده و با تلخیص تقدیم میشود.
***
دکتر شریعتى از استعدادها و قریحههاى سرشار، پرارزش و پرخروش زمان ماست. اجازه دهید نگویم «بود»؛ چون او زنده است. همه این فعلها را متناسب با زنده بودن او، با زمان حال بیان خواهیم کرد. شریعتى خود را ساخته و پرداخته رنج مىدانست. پیرامون دکتر و کار او و افکار او و کتابهاى او و سخنرانىهاى او و حسینیه ارشاد جنجالى بود. خوب، این جنجال بر سر ما هم مىریخت. مدام از ما مى پرسیدند: «درباره دکتر چه نظرى دارى؟ درباره کتابهاى او چه مى گویى؟ درباره طرز تفکرش چه مىگویى؟» من هم معمولاً با صراحت بیان مىکردم که: دکتر یک قریحه سرشار سازنده و آموزنده است؛ خطا، اشتباه و لغزش در کار او هست و نمىتواند نباشد. اما هیچ کس حق ندارد به خاطر این اشتباهها و لغزشها، ارزشهاى عالى و سازنده او را نادیده بگیرد، چه رسد به اینکه به او حمله کند. مکرر گفته بودم: آن چیز که قطعاً از اسلام منحرف است، روشى است که این آقایان در برخورد با دکتر در پیش گرفتهاند. این قطعاً ضد اسلام است. این قطعاً با آن چیزى که قرآن به ما یاد مىدهد که «فبشر عبادی الذین یستَمِعون القول فیتّبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب» ناسازگار است.
ما به خاطر این جریان حتى با بعضى از دوستان پر دانش قدیمى خود نیز به هم زدیم. یکى از دوستان واقعاً اهل مطالعه من که او نیز کمالاتى دارد و من به خاطر کمالات و مطالعه فراوانش، همواره او را دوست مىداشتهام، بر سر این موضعگیرى که نسبت به دکتر داشتم، اوقاتش با بنده تلخ شد و حتى درس خود را در مؤسسهاى که تدریس مىکرد (مدرس ارزندهاى است) ترک کرد و دیگر نیامد و قهر کرد. گفت من دیگر به اینجا نمىآیم و آرام آرام رابطهاش را نیز با من کم کرد!
تقدیر و ستایش من از دکتر به خاطر این است که او را جستجوگرى یافتم که اگر با زبان روشن و منطق بىغرضانه با او صحبت مىکردى، آماده آن بود که در نظراتش، در ساختههاى پیشینش، تجدیدنظر کند و این خود یک بُعد زیبا و متعالى در هر انسانى است؛ زیرا حق و حقپرستى هم از نکتههاى بارز اسلام است. چرا جامعه ما به جاى استفاده مثبت از چهرهها و سرمایههایش، سراغ انگزدنهایى مىرود که به این استفاده مثبت ضرر مىزند؟ این شیوه، شیوهاى که من از اسلام آموختهام، نیست و آن را نمىپسندم. من معتقدم از دکتر و بسیارى سرمایههاى علمى دیگر مىتوان استفاده مثبتِ سازنده کرد و این نکتههاى ابهام را مانع استفاده سازنده قرار نداد .
موضع من در برابر دکتر شریعتى و کارهاى او، موضع بهرهبردارى صحیح است؛ نه لگدکوب کردن، نه لجنمال کردن و نه ستایشکردن و بالابردن، بلکه حسن استفاده از سرمایهاى در خدمت هدفى، با روشنگرىِ بدون کمترین محافظهکارى براى تمام نقطههاى ضعف او که من در این زمینه تاکنون محافظهکارى نکردهام و آن را روا نمىدارم. هر نقطه ضعفى در هر نوشتهاى از دکتر مطرح شده و دوستان نشان دادهاند، در جایى که سخن خوبى بوده، گفتهام خوب است و در جایى که حرف بدى بوده، گفتهام خطاست، غلط است، خام است و مکرر گفتهام و به خود ایشان هم گفتم که: «دکتر، اصولاً رَوشت خطاست؛ روشت نقص دارد؛ روشت را کامل کن»؛ ولى موضعم این موضع است که باید از مجموعه کار او بهرهبردارى کرد؛ چون انصافاً در نوشتههاى دکتر تنبهات جالب، زیبا، خوب و مؤثر فراوان است در کنار خطاهاى بسیار و هیچ ضرورت و دلیلى در یک موضعگیرى حاد به جاى یک موضعگیرى نقاد نمىبینم…
همین حالا هم که دارم حرف مىزنم، حرفى است که دوست با دوست مىزند. مىگویم: شما طلاب مدرسه نمىتوانید با این اسلوب بار بیایید، وگرنه لااقل بنده نمىتوانم در چنین مدرسهاى ذرهاى در کارها سهیم باشم. مدرسهاى که بخواهد یک مشت انسان لجوج، پرخاشگر بىجا، متعصب تربیت کند که نتوانند با همه دو کلمه حرف بزنند، چه ارزشى دارد؟ در این صورت چه خدمتى به اسلام و به حق کردهاند؟ به چه انگیزهاى؟
موضعگیرى جنجالى و جنجالآفرین و تحریکاتدار که با شدت و حدّت همراه است، به نظر من با توجه به مجموع جوانب مختلف مربوط به این بحث و این شخص و این عصر، نتیجه عکس دارد. این نوع موضعگیرىها بسیارى از افراد را به یاد چماقهاى تکفیرى مىاندازد که در تاریخ درباره عصر تفتیش عقاید کلیسا و قرون وسطى خواندهاند و موجب مىشود که زمینههاى مثبت و ارزنده هدایت نسل جوان که امروز در دسترس دوستان علاقهمند قرار گرفته، تباه شود و به زمینههاى ضد تبدیل شود، و باز بهتدریج (فکر نکنید که این کار کارى است که در ظرف یک روز یا دو روز مى شود)، شریعتی با تبلیغات مسموم دیگرى که نهضتهاى مادى الحادى و قدرتهاى خودکامه سوءاستفاده کننده از همه چیز (از جمله مذهب) دارند، بار دیگر میان همه مردم جوان درسخواندة مطالعهکن و اهل علم، همان جدایى شوم که بنده در شهر قم ناظر آن بودم (ناظر یعنى دیگر خبر نیست که کسى بخواهد براى من نقل کند) به وجود مىآید…
من به عنوان یک فرد کارشناس این فن میگویم. اگر قرار است در روحانیت کسی به عنوان صاحبنظر در مسائل مربوط به نسل جوانِ درسخوانده در ارتباط با مذهب نام برده شود، لااقل من که یکی از آنها هستم. عمرم را در این راه گذراندم. من به عنوان کارشناس صاحبنظر این فن میگویم: این خطرناک است. «اتمام حجت» چیست؟! میگویم این، تمام رشتههای این سی ـ چهل سال را پنبه میکند. اتمام حجّت یعنی چه؟ چه کسی گفته است اگر ما با بیان روشنگر، نقطههای انحرافی را بیان کنیم، کافی نیست؟ طول میکشد؟ طول بکشد. کار مفیدِ طولانی بهتر است یا کار پر خطر فوری؟ کدام یک؟
آشنایى شما با دکتر از چه زمانى آغاز مىشود؟ در این رابطه اگر خاطراتى از ایشان دارید عنوان بفرمایید.
نخستین آشنایى من با مرحوم دکتر شریعتى مربوط مىشود به سال ۱۳۴۹٫ در تابستان آن سال در مشهد با آقاى خامنهاى و مرحوم دکتر شریعتى و بعضى از آقایان چند جلسه داشتیم و پیرامون مسائل و نیازها صحبت کردیم. در همان مواقع عدهاى از افراد علاقهمند به تنظیم مواضع فکرى اسلامى جلساتى داشتند و خلاصه کارشان را در مجموعهاى تنظیم کرده بودند. در آن مجالسى که داشتیم، گاهى هم پیرامون دین بحث و صحبت مىشد؛ ولى به طور عمده با دکتر پیرامون حرکت اسلامى و جنبش اسلامى و نیازهاى آن در شرایطى که جنبش در آن موقع داشت و همچنین آینده جنبش گفتگو مىکردیم. به هر حال جلسات خوب و سودمندى بود. از آن به بعد باز جلسات گفتگو و بحث داشتیم. مخصوصاً زمانى که دکتر به تهران آمدند، گاهى فرصتهایى براى تبادلنظر و گفتگو پیش مىآمد.
نظرتان را در مورد طرز تفکر و عقاید دکتر شریعتى بیان بفرمایید.
این سؤال مکرر گفته شده و جواب آن نیز مکرراً بیان شده است. حالا هم همان جواب را مىگویم. مرحوم دکتر شریعتى یک قریحه سرشار و یک اندیشه پویا و جستجوگر و یک اندیشه ناآرام بود؛ اندیشهاى که همواره در پى فهمیدن و شناختن بود. مایههاى اصلى این اندیشه، یکى معارف اسلامى بود که دکتر در خانه پدرشان و در شهر مشهد با آنها آشنا شده بود (آشنایى بیش از یک جوان معمولى و در سطحى بالاتر) و مطالعاتى که در زمینه ادبیات و جامعهشناسى در رابطه با فرهنگ غربى و اروپایى داشت.
خصوصیت دکتر این بود که هویت و اصالت خود را در این مطالعات گم نکرده و دچار از خودبیگانگى نگشته بود. پیدا بود که در طول سالها مطالعه و تحصیل در زمینه جامعهشناسى و معارف غربى، شیفته و دلباخته مطلق فرهنگ غربى نشده بود، بلکه اصالت فرهنگ غنى اسلام همواره براى او جاذبه نیرومند داشت. همین امتیاز سبب شده بود که دکتر بتواند با حفظ خویشتن خویش و هویت خود، در یک سیر و سلوک فکرى و معرفتى، گامهاى بلندى به جلو بردارد و نتایج جالب و زیبا و ارزندهاى را به دست آورد.
یک استعداد سرشار و قریحه دانا، در چنین حرکت و پویش سازندهاى، خود به خود درباره مسائل مختلف نظر مىدهد و چه بسا نظراتش در مورد یک مسئلهاى در زمانهاى مختلف، گوناگون مىشود. نخستین چیزى که از این بابت در ذهنم مانده، مطلبى است که دکتر در کتاب «یاد و یادآوران» بیان این است که چگونه دکتر شریعتى در یک سال که به حج مشرف مىشود و در مراسم حج مىبیند عدهاى از حجاج شیعه در عرفات و مواقف دیگر حج، به یاد امام حسین هستند، زیارت وارث مىخوانند، زیارت عاشورا مىخوانند، در برخورد با این جریان اول بار این مطلب به ذهنش مىآید که آیا اینجا در این کنگره عمومى مسلمانان جهان، بجاست که شیعه، آن آهنگ و آرمان ویژه خودش، یعنى حسینى بودن را مطرح مىکند؟ آیا بهتر نیست که در آنجا، شیعه مثل دیگر مسلمانان همان دعاها و دیگر مناسک عمومى اسلام را به جاى آورند؟ سال بعد وقتى دوباره به حج مشرف مىشود و همین مناظر را مىبیند، یکمرتبه متوجه مىشود که عجب! حقیقت این است که مراسم پرشکوه حج، یک ظاهر و جسم است که باطن و روح آن در حسینى اندیشیدن و حسینى زیستن است؛ بنابراین توجه به امام حسین، به هر صورت، در مواقف مختلف حج یعنى توجه به روح این مناسک و عبادت بزرگ و در پیوند همه عبادتها ولایت و امامت. ذهنش متوجه این مىشود که اگر حج، این مراسم بزرگ و باشکوه در خدمت خلافت اموى و عباسى و زمامداران طاغوتى قرار گیرد، حقى است که باطل از آن بهرهبردارى مىکند؛ اما اگر همین مناسک حج در راستاى امامت حسین و حسینیان قرار گیرد، آنوقت حقى است که یک حق پرشکوهتر با آن همراه است؛ بنابراین به نظرش مىآید که بسیار بهجاست که در همان جا، در همان مواقف، دلها متوجه کربلاى امام حسین باشد و زیارتهاى مربوط به امام حسین خوانده شود ـ که در آن زیارتها از شهادت و امامت حسینى یاد شود و دل و جان و ضمیر حجگزاران با روح حج، که امامت حسینى باشد، تجدید عهد کند. یعنى سال قبل بهنظرش مىرسد که این کار نابجاست، در سال بعد بهنظرش مىرسد که نه تنها به جاست، بلکه ضرورت حفظ محتواى راستین حج است. در این رابطه است که یک سخنرانى ایراد مىکند که به صورت این کتاب منتشر مىشود؛ یعنى چگونه باید همیشه به یاد حسین و حسینیان بود.
یک اندیشه پویا و جستجوگر همیشه از این گردشها و چرخشهاى صد و هشتاد درجهاى دارد و دکتر شریعتى در رابطه با مسائل بسیارى، یک چنین اندیشهاى داشت. خودش درباره مارکس مىگفت که وقتى مىگویید مارکس چه گفت، بگویید مارکس در چه سالى: مارکس در زمانى که مانیفست را مىنوشت (۱۸۴۸)، یا مارکس سال ۱۸۷۰، یا بعد؟ بنابراین در ذهن و اندیشهاش توجه داشته که براى انسانهاى جستجوگر در رابطه با مسائل مختلف در طول زمان نظرات مختلف پیدا مىشود.
حالا او از مارکس سخن گفته، من مىخواهم بگویم که در تاریخ فقهمان، فقهاى برجستهاى داریم که آنها نیز داراى ذهن نقاد، قریحهاى سرشار و اندیشهاى پویا بودهاند. علامه حلّى و شیخ طوسى دو فقیه معروف هستند و هر دو داراى کتابهاى فراوان. ما مىبینیم که در مورد یک مسئله فقهى، علامه حلى در کتابهاى مختلف، فتاوى گوناگون دارد؛ یعنى اندیشهاش پویاست. و عجیب این است که او گاهى در یک کتاب فقهى مسئلهاى را برحسب نیاز در دو جا مطرح کرده: یک بار در آغاز کتاب و یک بار در پایان آن، و تا کتاب را به آخر نرسانده داراى یک برداشت جدید مىشده و درباره همان مسئله در پایان کتاب، در اواخر کتاب، یک فتواى جدید مىدهد. این ویژگى اندیشههاى پویا و پرتوان است، و دکتر اندیشهاى پویا و پرتوان داشت.
آنچه مىتوانم در رابطه با دکتر بگویم دو نکته است: یکى اینکه بر حسب برخوردهایى که داشتیم و تا حدى که شنیده و یا نوشتههایش را خواندهام، دکتر همواره رو به اصالت اسلامى پیش مىرفت؛ یعنى هر چه جلو مىرفت، به اصالت اسلامى نزدیکتر مىشد. دوم اینکه، برعکس آنچه گاهى درباره او گفته مىشد که آدمى است که حرف دیگران را نمىپذیرد، او حرفهاى مستند و منطقى افرادى را که صاحبنظر بودند، مىشنید و گوش مىداد و مىپذیرفت، به شرط آنکه آن طرف در آن سطح و در آن حد از قدرت فکرى و قدرت تحلیل باشد که بتواند مشکلى را براى او بگشاید و مطلبى را برایش باز کند.
نظر روحانیت مبارز از دیرباز نسبت به دکتر شریعتى چه بوده است؟
نظر روحانیون در مورد دکتر چند دسته بود: یک دسته کسانى که دکتر را به عنوان یک تحصیلکرده و روشنفکر در خط دفاع از اسلام مىدانستند و او را ارج مىنهادند و کار او را خدمت مىدانستند. دسته دیگر کسانى که به دلیل اشتباهات قابل ملاحظهاى که در برداشتهاى اسلامى دکتر بود، در عین آنکه کار او را ارج مىنهادند، سخت انتقاد مىکردند؛ اما انتقادى منصفانه و سازنده. یک دسته هم کسانى بودند که چون از دور با دکتر برخورد مىکردند، نسبت به او آن بینش گروه اول و دوم را نداشتند؛ به طورى که در روحانیون مبارز نیز در رابطه با دکتر برداشتهاى گوناگون وجود داشت.
ویژگىهاى دکتر شریعتى در چه چیزهایى بود؟
دکتر مردى سختکوش، پرتلاش، پرکار و پراحساس بود. او یک انسان بهراستى هنرمند بود، و این جنبه هنرى، در قلمش و نوشتههایش بهخوبى مشهود است. او یک اندیشه پرجهش بود و این جهشها بهخوبى در نوشتهها و گفتارش مشهود است. بهراستى علاقهمند بود به اینکه دور از تأثیر فرهنگ غرب و شرق، در سرزمین ما یک جنبش و انقلاب اصیل در پرتو اسلام و براساس تعالیم اسلام به وجود بیاید و به این کار سخت عشق مىورزید و علاقه داشت. او به نسل جوان بسیار بها مىداد و با رنج و درد نسل جوان خوب آشنا بود و مىتوانست بیانگر آرمانها و آرزوها و رنجها و دردها باشد. به هر حال او یک سرمایه ارزنده بود. البته، همانطور که گفتم، دکتر یک پوینده و جوینده بود که در راه پویش و جویایىاش، در برداشتهاى اسلامى و اجتماعىاش، در مواردى اشتباهات قابل ملاحظهاى داشت و لازم است در رابطه با خواندن آثار دکتر به این نکات توجه شود.
نقش دکتر على شریعتى در انقلاب اسلامى چه بود؟
دکتر در طول چند سال حساس، هیجان مؤثرى در جو اسلامى و انقلاب اسلامى بهوجود آورد، و در جذب نیروهاى جوان درسخوانده و پرشور و پراحساس به سوى اسلام اصیل نقش سازندهاى داشت و دلهاى زیادى را با انقلاب اسلامى همراه کرد. این انقلاب و جامعه باید قدردان این نقش مؤثر باشد.
به عنوان آخرین سؤال، بفرمایید که در آن زمان نظر مجاهدین خلق درباره دکتر شریعتى چه بود؟
آن موقعها جوانهایى که با مجاهدین ارتباط داشتند، مکرر مىآمدند و از کار حسینیه ارشاد و افکار دکتر شریعتى انتقاد مىکردند و مىگفتند که این جریانى است که مخالفین انقلاب اسلامى به وجود آوردهاند تا از گرایش جوانها به انقلاب و قیام مسلحانه ـ که تز مجاهدین و فدائیان خلق بود ـ جلوگیرى کنند و بکاهند؛ بنابراین از نظر اصولشان و برطبق نظراتشان نسبت به کار دکتر و آن برنامهها نظر مخالف داشتند. آنها دکتر را یک نوع حرکت انحرافى تلقى مىکردند. این آن مقدار بود که جوانهایى از آنها که پیش ما مىآمدند، اظهار مىکردند.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید