درباره «صدای فلزی واژه» و نوع نسبتش با شعر حجم

1395/3/8 ۰۹:۵۷

درباره «صدای فلزی واژه» و نوع نسبتش با شعر حجم

«صدای فلزی واژه»، کتاب شعر محمدباقر عسکرپور که ظاهرا از شاعران جوان جنوبی است [«ظاهرا» از این رو که شناختی از شاعر کتاب و سوابقش ندارم و این حدس با توجه به ویژگی‌های شعر جنوب در شعرها تقویت می‌شود]، ربط وثیقی با برخی مولفه‌‌های شعر «حجم» دارد.



 سیدکریم محمدی: «صدای فلزی واژه»، کتاب شعر محمدباقر عسکرپور که ظاهرا از شاعران جوان جنوبی است [«ظاهرا» از این رو که شناختی از شاعر کتاب و سوابقش ندارم و این حدس با توجه به ویژگی‌های شعر جنوب در شعرها تقویت می‌شود]، ربط وثیقی با برخی مولفه‌‌های شعر «حجم» دارد. البته نمی‌توان گفت که عسکرپور مثل برخی شاعران اوایل دهه هشتاد که آشکارا دنباله‌روی شعر «حجم» بودند و یارعلی پورمقدم به آنها «اهالی کافه شوکا» می‌گفت، از نئواسپاسمانتالیست‌هاست! یعنی شعر عسکرپور، اجرای موبه‌موی مطلوباتِ یدالله رویایی نیست و اتفاقا در جاهایی به خاطر همین دوری از موبه‌مویی است که شعرش موفق‌تر از بسیاری از جوان‌های دنباله‌روی شعر «حجم» است. چرا می‌توان شعر عسکرپور را نزدیک به بوطیقای شعر «حجم» در نظر آورد؟ پاسخ ساده است. او هم مثل بسیاری دیگر از شاعرانی که مرعوب و مجذوب جذابیت‌های زبانی وافر شعر «حجم» هستند، با دایره‌ای از واژگان که جزء محدوده «حجم» شده‌اند و یادآور همان فضا هستند، سر و کار دارد. مثلا برخی واژه‌ها از کثرت کاربرد در شعر برخی شاعران و البته نوعی استفاده امضادار آنها از این واژه‌ها، تداعی‌گر همان رفتار زبانی با شعر هستند. به‌طور مثال، کمتر کسی است که از «رگ» و «شقیقه» و... به پرویز اسلام‌پور در شعر نرسد. ماجرا، برای شعر یدالله رویایی هم صادق است. این شعر از کتاب «صدای فلزی واژه» را بخوانید: «با تیترهای تن/ به آخرین ریه برگرد/ عفونتِ عقربه. / چشم‌ها یک‌بار مصرف‌اند». حالا این شعر از یدالله رویایی را هم بخوانید: «زخم ظریف عقربه در من بود/ وقتی که دایره کامل شد/ معماری بیابان/ همراه با روایت عقربه تکرار شد/ من با خیال و عقربه مخلوط بودم/ و عقربه
 روی یک بیابان/ بیابان دیگری می‌ساخت». می‌بینیم که نزدیکی صرفا محدود به استفاده از واژگان آشنا در شعر «حجم» نیست و می‌توان رفتار زبانی، نحو، تصویرپردازی و... را در شعر عسکرپور، از جنیس شعر «حجم» در نظر آورد. اما تفاوتی در این میان هست. شعر در سطر آخر، از آن زبان فاخرِ مطنطن باصلابت، به زبانی مصرفی و روزمره، تقلیل یافته است. البته تقلیل، نه در معنای سلبی آن. چراکه شاعر آشکارا، خواسته از آن صلابت، به زبانی نرم‌تر بلغزد، اما ترکیب، نه آیرونی است آنچنان ‌که هدف آیرونی کنارهم‌نشاندن این متناقض‌هاست و نه ضربه‌ای عاطفی ایجاد شده با این پرتاب. اما چنانکه اشاره شد، «صدای فلزی واژه» تجربه بسیار موفق‌تری است از نمونه‌های مشابهش است که آشکارا می‌توان دنباله‌روی حجم‌شان خواند.
مثلا این شعر از این مجموعه را بخوانید: «بر بالین برگ/ ساعت به خاک رفت/ شهر پاشید/ از دمای دیوانه/ نسیه بیاورید/ نور». در این شعر کوتاه، نه خبری از واژگان تداعی‌کننده «حجم» هست و نه کنش زبانی مطابق با آن؛ اما با شعری طرفیم که زوایدی ندارد، پاکیزه است و تقطیع و ظرافت را بلد است.

منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: