1395/1/28 ۰۸:۰۹
دُرّسخن و یاقوت کلام مولانا که شراب نابی برای عاشقان وصال، کتاب هدایتی برای صاحبان خرد و حیاتی نو و آرامشی دوباره برای جانهای خسته و روانهای افسرده است؛ آمیخته با اسرار و حقیقتهایی است که برخی بیان و برخی نیاز به پژوهشی مجدد دارد که در قسمت های پیشین این مقاله مطول،مورد شرح و طرح قرار گرفت.
دُرّسخن و یاقوت کلام مولانا که شراب نابی برای عاشقان وصال، کتاب هدایتی برای صاحبان خرد و حیاتی نو و آرامشی دوباره برای جانهای خسته و روانهای افسرده است؛ آمیخته با اسرار و حقیقتهایی است که برخی بیان و برخی نیاز به پژوهشی مجدد دارد که در قسمت های پیشین این مقاله مطول، مورد شرح و طرح قرار گرفت.
در شماره های گذشته، پس از ذکر حیات نامه جناب مولانا،مطالبی در باب آراء،اندیشهها و سلوک فکری ایشان بیان شد که بسیار مهم و ارزشمندند و لازم و ضروری است. اینک ادامه مطلب حاضر و بخش پایانی آن را پی می گیریم.
جناب مولانا در تمامی تألیفات و آثار و یادگارهای جاودانه اش که مملو از آموزههای دینی و اخلاقی است، کمربستن به خدمت حضرت عشق را سرلوحه تمامی اعمال معرفی نموده و داشتن عشق و ارادت به حضرات محمّدوعلی و اهل بیت شان (علیهم الصلواه والسلام )را لُبّ لباب هستی و علّت غائی آفرینش آدمی بیان داشته است.
در زمان غیبت آن بزرگواران نیز داشتن ارادت به اولیای حقه الهی را ادامه همان عشق بیان فرموده که این امر در علاقه شدید قلبی او به جناب شمس تبریزی به خوبی پیداست. عشق و ارادتی که پس از گذشت بیش از هشت قرن رائحه ی دلنواز و آسمانی اش از لابلای آثارش هنوز در تراوش و عطر افشانی بوده و شورآفرین و تأثیرگذار است»(مولوی،۱۳۹۲،ص۴۱)
در تبیین نکته گفته شده باید بیان داشت که یکی از مباحث بنیادین و اساسی عرفان اسلامی بحث ولایت است که نشانگر اوج تکامل انسان در عالم عرفان است. براین اساس در عرفان نظری و عملی پس از توحید به هیچ بحث به اندازه ولایت تأکیدنشده است؛ زیرا عارفان ولایت را به منزله اکسیرطرفه ای که قابلیّت تبدیل مس وجود به طلای ناب را دارد،می دانند. عبدالرحمن جامی در مورد مفهوم ولایت مینویسد:
« واژه ی ولایت از «ولی» سرچشمه گرفته است که به معنای قرب است و به دو قسم تقسیم میگردد: یکی ولایت عامّه که همة مؤمنان به تناسب مراتبی که دارند، از این ولایت برخوردارند و دیگری ولایت خاصّه که شامل همگان نمیگردد، بلکه ویژه واصلان است. این ولایت عبارت است از فانی شدن بنده در حق؛ به این معنا که افعال خود را در افعال حق، صفات خود را در صفات او و ذات خویشتن را در ذات او فانی بداند» (جامی، ۱۳۷۰،ص۲۱۳)
عبدالرزّاق کاشانی نیز درمعجم اصطلاحات الصوفیّه میگوید:« ولایت عبارت است از قیام عبد به حق درمقام فنای ازنفس خود و این مقام در پی تدبیر و سرپرستی حق نسبت به بنده حاصل میشودکه این تدبیر انسان را به نهایت مقام قرب الهی میرساند، و از این روی «ولیّ» به کسی گفته میشود که خداوند به صورت خاصّ متولّی امور او شده و او را ازگزند کارهای ناشایست حفظ میکند تا ازاین رهگذر به مقام کمال نهایی خویش نایل آید،لذاقرآن کریم فرمود:« وهُو یتولّى الصّالحین ؛ و او ¬- خداوند متعال – صالحان را یاوری میکند. (اعراف،۱۹۶)»
( کاشانی،۱۳۸۰،ص۵۴) .شایان ذکر است که دربررسی آیات قرآن کریم به تعبیراتی همانند ولایت الهی« فالله هُو الولیُّ » (شوری، ۹)، ولایت پیامبراکرم « إنّما ولیُّکُمُ اللّهُ و رسُولُهُ و الّذین آمنُوا…»(مائده،۵۵) ولایت مؤمنان«والمُؤمنُون والمُؤمناتُ بعضُهُم أولیاء بعضٍ »(توبه، ۷۱)،ولایت شیطان« و من یتّخذالشّیطان ولیّاً من دون الله فقد خسرخُسراناً مُبیناً »(نساء،۱۱۹)،ویاولایت کافران « لا یتّخذ المُؤمنُون الکافرین أولیاء من دُون المُؤمنین » (آل عمران،۲۸)برمی خوریم که نیاز به تبیین و بررسی دارند؛ امّا آنچه مشهود است، ولایت درقرآن دارای حقیقتی جامع ومفهومی واحد است که مشتمل به مصادیقی خاص میگردد.
براساس آیات قرآنی، ولایت در اصل منحصر به ذات ربوبی بوده و متعلّق به اوست: « فالله هُو الولیُّ »(شوری، ۹)، و یا « فاطر السّموت والأرض أنت و لیی فی الدُّنیا والآخرة »(یوسف،۱۰۱) و ولیّ حقیقی تنها خداوند تبارک وتعالی است که ولایت او ذاتی بوده و هرچه جز او اگر بهره ای از آن ببرند، بالعرض ومجازخواهد بود.
بنابراین ولیّ کل هستی خداوند متعال است و همه هستی به صورت تکوینی موالی خداهستند. چنان که خداوندمتعال در آیه ۹۵ سوره مبارکه مریم میفرماید:« إن کُلُّ من فى السّماوات و الأرض إلّا ءاتى الرّحمان عبدًا؛ هیچ چیز در آسمانها و زمین نیست مگر آن که به بندگى سوى خداى رحمان بیاید.»
علاوه بر خداوند یگانه که بالذّات دارای ولایت است ؛ ولایتی تکوینی و حاکمیّتی علی الاطلاق که تمام عالم را فراگرفته و مجاز به هرگونه تصرّف درآن است، رسول گرامی اسلام حضرت محمّدمصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه معصومین (علیهم السّلام)نیز براساس آیه « إنّما ولیُّکُمُ اللّهُ ورسُولُهُ والّذین آمنُوا الّذین یُقیمُون الصّلاة ویُؤتُون الزّکاة وهُم راکعُون؛ جز این نیست که ولّى شما خداست و رسول او و آنان که ایمان آورده اند. همان ایمان آورندگانى که اقامه نماز و اداى زکات مى کنند، در حالى که در رکوع نمازند »(مائده،۵۵) بالعرض والتّبعیه دارای ولایت میباشند تا بتوانند علاوه برحکومت و فصل خصومت، امّت را به سوی توحید رهنمون سازند.
بنابراین خداوندتعالی اطاعت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)و ائمه معصومین (علیهم السّلام) را بدون قید وشرط واجب دانسته است و رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)را اولی از نفوس مؤمنان دانسته است « النّبیُّ أولى بالمُؤمنین من أنفُسهم »(احزاب،۶) درکناراین ولایت الهی، از ولایتی شیطانی نیز در قرآن یادشده است که ریشه در پیروی و تبعیّت از شیطان دارد.، قرآن کریم درمورد ولایت شیطانی میفرماید:« فزیّن لهُمُ الشّیطانُ أعمالهُم فهُو ولیُّهُمُ الیوم ولهُم عذابٌ ألیمٌ ؛ شیطان اعمال آنها را برایشان آراست و امروز هم ولیّ وسرپرست آنهاست وبرای آنها عذابی دردناک خواهدبود.».(نحل،۶۳).
در عرفان اسلامی به تبع ولایت نبوی و ائمه اطهار(علیهم السّلام)، برای اولیا و عرفا نیز ولایتی از باب جانشینی قائل شده و گفته اند:« اولیا و عرفا مظاهر ولایت نبی هستند»(یثربی،۱۳۷۰،ص۸۰) در عرفان ولایت مقامی برتر از نبوّت است و همان طور که «نبوّت » باطن ومغز «رسالت» میباشد،ولایت نیز باطن ومغز نبوّت است و شاهد این سخن کلام کاشانی در شرح منازل السائرین است: «بیگمان مقام ولایت، برترین مقام است و به همین جهت گفته میشود که مقام ولایت پیامبر، برتر از مقام نبوّتش میباشد؛ به این معنا که حیثیّت ولایت ـ که باطن و روح نبوّت است ـ بالاتر از نبوّت اوست که ظاهر ولایتش میباشد»(کاشانی،۱۳۷۲،ص۶۰۶).
همچنین به اعتقاد عرفای شیعه، جانشینان رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)و وارثان علم او،برتر از انبیای اولوالعزم است زیرا علم امامان معصوم (علیهم السّلام)اجتهادی و مبتنی بر قیاس و استحسان نیست، بلکه بر گرفته از باطن حضرت ختمی مرتبت (صلّی الله علیه و آله و سلّم)است. آنان از طریق دل وباطن به سرچشمه زلال علم پیامبر و به وسطه ی وجود ایشان، به در یای علم الهی راه یافتهاند. مولانا در مثنوی به همین حقیقت اشاره کرده واز زبان علی (ع) میگوید:
زاجتهاد و از تحرّی رسته ام
آستین بر دامن حق بسته ام
(مولوی،۱۳۷۵،ص۱۶۹)
به نظر عرفا، سبب برتری مقام اولیای محمّدی، بر انبیای اولوالعزم وسعت دایره ولایت آنهاست. به عبارت دیگر همان گونه که دایره ولایت خاتم الانبیا (ص) فوق دایره ولایت انبیای گذشته است، دایره ولایت اولیای خاص او ؛ ائمه اطهار(علیهم السّلام) نیز وسعت بیشتری از ولایت آنها را دارا میباشد که عرفای اسلامی، اعمّ از شیعه و سنّی همگی به این حقیقت اذعان دارند.
به عنوان نمونه محی الدین بن عربی، در باب ۳۶۶ فتوحات مکیّه از ولایت اهل بیت(علیهم السّلام) به خصوص ولایت حضرت امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف ) سخن گفته و وی را از اولاد پاک فاطمه (علیها السلام) دانسته است:« خداوند را خلیفهای است زنده و موجود که ظاهر میشود و ظهورش در زمانی اتفاق میافتد که دنیا پر از جور و ستم باشد.، او دنیا را پر از عدل و قسط میفرماید و اگر از عمر دنیا مگر یک روز نماند، خداوند آن روز را طولانی میگرداند تا آن خلیفه ولایت کند. او از عترت رسول اللّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و جدّش حسین بن علی بن ابی طالب است(علیه السّلام)… »(ابن عربی،۱۳۸۱،ج۱،ص۵۱)
ابن عربی پس از آن که در کتاب فتوحات، اوصاف مهدی آخرالزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف ) را بر میشمارد، به زبان شعر میگوید:
« الا انّ خـتـم الاولـیـاء شـهـیـدُ
و عـیـن امـام العالمین فقیدُ
هوالسیـّد المّهدی من آل احـمدٍ
هوالصّارمُ الهندی حین یبیدُ
هوالشّمس یجلو کلّ غـمّ و ظلمةٍ
هوالوابل الوسمی حین یجودُ
به درستی که خاتم اولیا، شاهد و ناظر است،و شخص امام عالمیان از دیدهها پنهان است. وی آقا و سرور، مهدی آل احمد(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. او همان شمشیر برندهای است که بدکاران و ظالمان را هلاک میکند. اوهمان خورشیدی است که هر گونه غم و تاریکی (ظلم و جهل) را میزداید،او همان نخستین باران (روحبخش) است که به مردگان حیات میبخشد.».(ابن عربی،۱۳۸۱، ج۱۲، ص۵۱و۵۲)
براساس آنچه گفته شد، مولانا به بحث ولایت تأکیدخاصی دارد و تعابیری که در وصف شمس تبریزی به کار برده است، در همین راستاست، ولی درحقیقت همه این اوصاف در شأن انسانهای کامل تمام قرون و اعصار ؛حضرت محمد(ص) و اهل بیت عظیم الشأن ایشان است که عبارت از چهارده معصوم (علیهم السلام)می باشند..
نتیجه گیری
براساس مطالب بیان شده، آنچه مشهود است، ارادت خاص جناب مولانا به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام)،گرایش و پیروی ایشان از مذهب تشیّع و ناگزیری آن عارف بلندآوازه از امر تقیّه است، که اکنون باعث انحراف گروهی ظاهربین از فهم درست کلام آن بزرگوار شده است و ازسوئی دیگر اغراض نفسانی و شیطانی گروهی کوتاه بین باعث حذف و فراموشی اشعاری خاص از جناب مولانا شده است که در وصف حضرت علی (ع)سروده است که تمام این نقایص در متن جدیدالنشری که به مطالب مهمی از مقدّمه آن اشاره شده است،برطرف گردیده است و امیداست دیگر نشرهای آثار مولانا نیز با بازنگری مجدد و رفع نقایص به جامعه ادبی کشور ارائه گردند.
منابع و مآخذ:
۱- قرآن کریم
۲- ابن عربی،محی الدین (۱۳۸۱)،فتوحات مکیه،ترجمه محمّدخواجوی،چاپ اول،تهران:انتشارات مولی
۳- اردبیلی،سیدغنی،(۱۳۸۱)تقریرات فلسفی امام خمینی،تهران:انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثارامام خمینی
۴- اقبال لاهوری،محمد(۱۳۷۶)،کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری،با مقدمه احمد سروش،چاپ هفتم،تهران:انتشارات سنایی
۵- جامی،عبدالرحمان(۱۳۷۰)نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص،چاپ اوّل،تهران:مؤسسه پژوهشی حکمتو فلسفه ایران
۶- حسینی تهرانی،سیدمحمدحسین (۱۳۷۱)روح مجرد،چاپ اول،مشهد:انتشارات
۷- شهریار،سیّدمحمدحسین (۱۳۶۸)،دیوان شهریار،چاپ هشتم، تهران:انتشارات زرین و نگاه
۸- فروزان فر،بدیع الزمان (۱۳۸۵) شرح حال مولانا، تهران: انتشارات معین
۹- کاشانی،عبدالرزاق(۱۳۷۲)شرح منازل السائرین،تحقیق و تعلیق محسن بیدار،چاپ اوّل،قم:انتشارات بیدار
۱۰- کاشانی،عبدالرزاق(۱۳۸۰)مجموعه رسائل و مصنّفات،به اهتمام مجیدهادی زاده،چاپ دوّم،تهران:انتشارات میراث مکتوب
۱۱- مولوی،جلال الدین محمد(۱۳۹۲)،غزلیات شمس تبریزی،باتصحیح بابک امیرسرهنگ پور و مصطفی حمیدیان،چاپ اول،تهران:انتشارات انس تک
۱۲- مولوی، جلال الدین محمد(۱۳۷۵)مثنوی معنوی، با تصحیح رینولد نیکلسون، چاپ اوّل، تهران، انتشارات صفی علی شاه
بخش دوم مقاله را اینجا بخوانید.
منبع روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید