تفسیر دعای ماه رجب در گفتاری منتشر نشده از امام موسی صدر

1395/1/24 ۰۷:۵۹

تفسیر دعای ماه رجب در گفتاری منتشر نشده از امام موسی صدر

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین. در روزهای آغازین ماه مبارک رجب می‌خواهم دعای پربرکتی را که این روزها بعد از هر نماز می‌خوانیم و مستحب هم هست، برایتان بخوانم و تفسیر کنم؛ ‌زیرا همان‌طور که می‌دانید، دعا در روزهای نخست اسلام، نقش بسیار مؤثری داشت و مسلمانان در زندگی‌شان و در برقراری ارتباط با خدا از آن بهره می‌بردند، اما بتدریج مثل همه چیز و مثل بسیاری از ارزش‌های اسلامی، مفهوم اصلی خود را از دست داد و چنان شد که همه ‌مسلمانان یا دست کم برخی از آنان با این طرز تفکر که دعا کافی است، کار و تلاش را و درمان بیماری و دست به کار شدن و آماده کردن خود را برای برطرف کردن مشکلات بزرگ و کوچک رها و به دعا اکتفا کردند. اگر کسی بیماری داشته باشد، به جای اینکه با مراجعه به پزشک بیماری خود را درمان کند، به دعا بسنده می‌کند و چنین باور دارد که دعا مستقلاً مایه شفا و بهبود است.

 

آداب همسایگی با آسمان

ترجمه: احمد ناظم / از حلول ماه پرفضیلت رجب، چند روزی گذشته است؛ ماهی که منزل اول در آماده شدن برای ورود به ماه مبارک رمضان است. در کرامت این ماه آسمانی همین بس که پیامبر اکرم(ص) آن را ماهی دانسته است که هیچ ماهی به عظمت آن نمی‌رسد. در این ماه شریف، دعای روزانه‌ای وارد شده‌است که تلاوت آن پس از هر نماز مؤکداً توصیه شده است. آنچه می‌خوانید گفتاری منتشر نشده از امام موسی صدر است که در تبیین شأن این ماه پر فضیلت و تفسیر دعای آن است. ضمن سپاس از مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر که این متن را در اختیار «ایران» قرار داده است این نکته را یادآور می‌شویم که به حکم امانتداری در نقل یک اثر تاریخی، کم‌ترین میزان ویرایش در این متن اعمال شده است. گفتنی است که متن عربی این گفتار در جلد یازدهم از مجموعه «مسیره‌الامام السید موسی الصدر» صفحات 298 تا 304 منتشر شده است.

 

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین.

در روزهای آغازین ماه مبارک رجب می‌خواهم دعای پربرکتی را که این روزها بعد از هر نماز می‌خوانیم و مستحب هم هست، برایتان بخوانم و تفسیر کنم؛ ‌زیرا همان‌طور که می‌دانید، دعا در روزهای نخست اسلام، نقش بسیار مؤثری داشت و مسلمانان در زندگی‌شان و در برقراری ارتباط با خدا از آن بهره می‌بردند، اما بتدریج مثل همه چیز و مثل بسیاری از ارزش‌های اسلامی، مفهوم اصلی خود را از دست داد و چنان شد که همه ‌مسلمانان یا دست کم برخی از آنان با این طرز تفکر که دعا کافی است، کار و تلاش را و درمان بیماری و دست به کار شدن و آماده کردن خود را برای برطرف کردن مشکلات بزرگ و کوچک رها و به دعا اکتفا کردند. اگر کسی بیماری داشته باشد، به جای اینکه با مراجعه به پزشک بیماری خود را درمان کند، به دعا بسنده می‌کند و چنین باور دارد که دعا مستقلاً مایه شفا و بهبود است. در یکی از جلسات گذشته، نقش دعا را در زندگی مسلمانان مطرح کردیم و گفتیم که رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) هیچ‌گاه به دعا اکتفا نکردند. پیامبر(ص) در جنگ، مانند فرماندهان نظامی، سپاه را با تدبیر نظامی سر و سامان می‌داد،‌ روحیه‌ها را بالا می‌برد، نقاط ضعف را برطرف می‌کرد، مواضع راهبردی اتخاذ می‌کرد و دستور می‌داد که سپاه در دامنه کوه بجنگد یا دفاع کند یا مستقر شود.‌ بعد از کسب این آمادگی‌ها دست به سوی آسمان برمی‌داشت و از خدا درخواست یاری و پیروزی می‌کرد. هیچ‌گاه ندیدند که او به دعا بسنده کند.

اگر دعا به‌تنهایی کافی بود، چرا این همه سختی و دشواری را تحمل کنند؟ بله دعا لازم است و باید همه مراحل کار و تلاشمان همراه دعا باشد. قرآن کریم می‌گوید:‌ «و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن.» (آل عمران، 159) ‌امیرمؤمنان علی(ع) به آن پیرزن فرمود:‌ مقداری قطران به دعایت اضافه کن. قبلاً در این باره صحبت کرده‌ایم که انسان در زندگی خود باید کار کند،‌ تلاش کند،‌ از اسباب مادی استفاده کند و بعد از آنکه همه توان خود را به کار برد، از خدا که گره‌گشا و چاره‌ساز حقیقی است، کمک بخواهد. باید اول تلاش کنیم،‌ سپس به انتظار برآورده‌ شدن دعاهایمان بنشینیم. اما دعا، طبق فرموده امام(ع)، به‌تنهایی در حق کسی که کار و تلاش را رها کرده، مستجاب نمی‌شود. همه امور و شئون ما چنین است و دعا به‌تنهایی کارساز نیست. نمی‌خواهم این بحث را دوباره تکرار کنم.

 

 معرفت و استغفار در دعا

اگر در این دعاهایی که از ائمه(ع) به دست ما رسیده، دقت کنیم، می‌بینیم که در آن، معارف هست، استغفار هست،‌ معرفت حقایق دینی هست و انسان با این دعاها سطح معنویت خود را بالا می‌برد. وقتی درمانده می‌شوی و‌ اسباب عادی بی‌اثر می‌شود و همه توان خود را به کار می‌گیری و به نتیجه نمی‌رسی، ‌وقتی مردم تو را تنها می‌گذارند و دوستانت خیانت می‌کنند،‌ اینجاست که باید به خدا رو کنی چنان‌که قرآن مجید می‌گوید: «یا آنکه درمانده را چون بخواندش، پاسخ می‌دهد و رنج از او دور می‌کند.» (نمل، 62) بنابراین، خواندن دعا و آشنایی با تفسیر آن موجب هدایت و افزایش شناخت است و بهترین توشه زندگی است. «‌یا من أرجوه لکل خیر.» (ای آنکه در هر خیری چشم امید به تو دارم.) یعنی:‌ پروردگارا! ما کار و تلاش می‌کنیم،‌ به پزشک مراجعه می‌کنیم،‌ زحمت می‌کشیم، به سفرهای تجاری می‌رویم، کشاورزی می‌کنیم و در پی کسب روزی می‌دویم، ولی با این همه، تنها از تو امید خیر و نیکی داریم. طبق فرموده‌ات برای درمان و شفای بیماری‌هایمان به پزشک مراجعه می‌کنیم ولی در همان وقت، دلمان با توست و می‌دانیم که خاصیت اثرگذاری اسباب عادی از توست. تویی که راه درست را به پزشک نشان می‌دهی و طریق مداوای بیماری را به او می‌آموزی. تویی که خواص شفابخشی را در داروها قرار دادی. غیر از این است؟ چه کسی خاصیت شفابخشی و آرامش‌بخشی را در داروها  قرار داده است؟ چه کسی خواص علق را در آن قرار داده است؟

خدایا! تو هستی که تشخیص صحیح را به پزشک الهام می‌کنی تا پاسخ درستی به بیمار بدهد. پس همه خیر و خوبی‌ها از جانب توست. تو خودت دستور دادی که خود دست به کار شویم و به پزشک مراجعه کنیم و درمان بیماری‌مان را از او بخواهیم، و الاّ شفادهنده حقیقی تویی. در انجام دادن وظایف خانگی‌مان هم ما تلاش خود را در تربیت فرزندانمان به کار می‌گیریم، با آنان صحبت می‌کنیم، تأدیبشان می‌کنیم، تهدیدشان می‌کنیم، اجبارشان می‌کنیم، ولی این را می‌دانیم که خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: «تو هر کس را که بخواهی هدایت نمی‌کنی. خداست که هر که را بخواهد هدایت می‌کند و او هدایت‌یافتگان را بهتر می‌شناسد.» (قصص، 56) بنابراین، ما همه توان خود را در راه تربیت فرزندانمان به کار می‌گیریم، ولی مغرور نمی‌شویم و نمی‌گوییم: ما بودیم که فرزندانمان را تربیت کردیم. هرگز، تو نمی‌توانی فرزندانت را به‌تنهایی تربیت کنی. در راه تربیت آنان باید زحمت بکشی و لحظه‌ای کوتاهی نکنی، ولی در همان حال باید دلت با خدا باشد و از او کمک بخواهی، زیرا او منشأ همه خوبی‌ها و خیرهاست. هنگام جنگ با دشمنانمان آموزش می‌بینیم، کار می‌کنیم، آمادگی کسب می‌کنیم، صفوف خود را منظم و متحد می‌کنیم و همه توان خود را به کار می‌گیریم و تا حد توان، جانب احتیاط را مراعات می‌کنیم، ولی در همان وقت مثل رسول خدا(ص) دلمان با خداست و از او یاری می‌خواهیم. در رفع مشکلات اجتماعی، گرفتاری‌های مالی، در تجارت، کشاورزی و ارتباط با مردم نیز تمام سعی خود را می‌کنیم، ولی در عین حال می‌گوییم: «یا مَن أرجُوهُ لِکلِّ خَیرٍ.» او منشأ خیر است. نظرهای راهگشا را او الهام می‌کند. اوست که به دانشمندان علم می‌آموزد. صاحب هر خیرو برکتی اوست. ببینید امام(ع) چگونه راه درست کار کردن را به ما یاد می‌دهد. اگر در ماه رجب بعد از هر نماز دعای «یا مَن أرجُوهُ لِکلِّ خَیرٍ» را با حضور قلب بخوانی و بعد از خارج شدن از مسجد، سراغ کسب روزی یا تربیت فرزندان یا کشاورزی یا حل مشکلات زندگی یا درمان بیماری بروی، در این صورت این دعا به تو یاد می‌دهد که‌ای انسان، بیش از حد به سعی خود متکی نباش. سعی و تلاش واجب است، ولی همه خیرها از جانب خداست. اگر چنین شد، وقتی سراغ رئیس، دکتر، یا همسایه می‌رویم یا به کار خانه و دیگر امور زندگی‌مان می‌پردازیم، اینها را همه چیز نمی‌دانیم، بلکه به چشم وسیله به اینها نگاه می‌کنیم.

 

 ایمنی از خشم خداوند

 «یا مَن أرجُوهُ لِکلِّ خَیرٍ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کلِّ شَرٍّ.» به خدا می‌گوییم: خدایا! ما در همه بدی‌ها و مشکلات و بلاها خود را از خشم و غضب تو در امان می‌بینیم. عبارت روشن است. می‌گوید: خدایا! ای کسی که در همه بدی‌ها از خشم او در امانیم. این به توضیح نیاز دارد، زیرا می‌دانیم که ناامیدی از رحمت خدا و احساس ایمنی از خشم او، دو گناه از گناهان کبیره به‌شمار می‌آیند. خواهش می‌کنم دقت فرمایید، عزیزان! این‌ها جزو معارف دینی ماست و باید اینها را بدانیم. ده‌ها سال است که این دعاها را می‌خوانیم. باید بدانیم چه معانی و چه گنجینه‌های گرانقیمتی در آن هست.

ایمنی از خشم خدا این است که انسان مطمئن باشد که عذاب و اذیتی به او نخواهد رسید و بی‌خیال و آسوده‌خاطر باشد. این گناهِ کبیره است. ناامیدی از رحمت خدا هم از گناهان کبیره است. انسان ناامید، امیدی به آینده ندارد. همه چیز را تمام شده می‌بیند. چنین می‌پندارد که رحمت خدا شامل حال او نخواهد شد و در توبه به روی او بسته است.‌ این حالت خطرناکی است، احساسی شیطانی است. تا وقتی انسان زنده است، خوف و رجا را باهم دارد. خوف و رجا دو عامل‌اند که باید همیشه در وجود انسان باقی بمانند. انسان ناامید از رحمت خدا گنهکار است. انسان تا وقتی زنده است و درِ توبه باز است، می‌تواند هر لحظه که بخواهد، به توبه پناه آورد. انسان نباید احساس ناامیدی و نیز احساس امنیت داشته باشد. نباید مطمئن باشد که همه چیز تمام شده و راه بازگشت ندارد یا جای خود را در بهشت بداند و خیالش آسوده باشد. این فکر خطرناکی است.

اگر احساس امنیت از خشم خدا گناه است، چگونه دعا می‌گوید: «وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کلِّ شَرٍّ»؟ حقیقت آن است که وقتی گرفتار خشم و غضب خدا می‌شویم، منشأ آن مکر و شر و عذاب خدا نیست، بلکه همه بدی‌ها و شرها و بلاها از جانب خود ماست، نه از جانب خدا. چرا؟ زیرا خداوند خالق ماست و ما را دوست دارد. از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است. نسبت به ما از پدر و مادر دلسوزتر است. چگونه می‌تواند ما را عذاب کند؟ این با عقل جور درنمی‌آید. ما هستیم که با دست خود، خودمان را گرفتار عذاب می‌کنیم. «به سبب اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا آشکار شد.» (روم، 41) چرا به سبب اعمال مردم، فساد و عذاب دامنشان را گرفته است؟ جوابی دارد که بیانگر رحمت و لطف خداست: «تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، باشد که بازگردند.» (روم، 41)  مثَل این بلاها و مشکلاتی که از ناحیه خدا به ما می‌رسد، مثَل پدر و مادر دلسوز و مهربان در تربیت و تأدیب فرزندانشان است. مادر فرزندش را می‌زند، به او ناسزا می‌گوید، و احیاناً لعن و نفرین می‌کند، ولی آیا بدی او را می‌خواهد؟ این همه کتک و داد و فریاد بر سر فرزندش، تنها به این منظور است که او تربیت شود و ادب یاد بگیرد. چرا خشکی‌ها و دریا‌ها به سبب اعمال مردم پر از فساد شده است؟ برای آنکه خداوند نتیجه برخی از کارهایشان را به آنان بچشاند و نشان دهد؛ ‌شاید به راه هدایت برگردند.

بنابراین، شر و عذاب از جانب خدا نیست. خدا خیانت نمی‌کند، به کسی ضرر نمی‌زند، خشم نمی‌گیرد و عذاب نمی‌کند. اینها همه از جانب خود ماست، بلاهایی که دامنگیرمان شده، نتیجه کارهای ماست. بلاهایی که در روز قیامت گرفتارشان خواهیم شد، تجسم اعمال ما در این دنیاست. قد افلح من زکها و قدخاب من دساها (شمس/10)در این بلاها و مشکلات خیر عظیمی وجود دارد. بدبختی و فقر و تفرقه و مرضی که جامعه ما دچارشان است، از کار من و تو، از سعادت و بدبختی و عمل من و تو و امثال من و تو ناشی می‌شود. بنابراین، از خداوند متعال که هر خیری را از او امید داریم و از هر شری نزد او احساس امنیت می‌کنیم، شری صادر نمی‌شود. منشأ همه شرور خودمان هستیم. این است معنای جمله «وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کلِّ شَرٍ.»

 

 خیر کثیر در برابر عمل ناچیز

«یا مَن یُعطِی الکثیرَ بِالقَلیلِ.» خداوند در مقابل عمل ناچیز ما، پاداش فراوانی می‌دهد. «هر کس کار نیکی انجام دهد، ده برابر به او پاداش دهند.» (انعام، 160) یک عمل انجام می‌دهی و ده برابر آن پاداش می‌دهد. از طرفی وقتی آن یک حسنه را انجام می‌دهی، آیا با توان و نیروی خودت انجام می‌دهی؟ هرگز! ما هیچ نیرو و توانی از خود نداریم؛ خداست که به ما توانایی و حیات و رشد و تحرک و آگاهی می‌دهد و خیر و خوبی را به ما الهام می‌کند. پس همه خیرها از طرف اوست. حتی برداشتن این یک قدم و انجام دادن این یک حسنه هم به حول و قوه اوست. با این همه ده برابر پاداش می‌دهد. «یا مَن یُعطِی الکثیرَ بِالقَلیلِ.» به این نغمه گوش دهید. این عبارتی که امام(ع) به ما یاد داده و به این شکل بعد از هر نماز می‌خوانیم.

ای مردم، کجا می‌روید؟ به که پناه می‌برید؟ شرم نمی‌کنید؟ یک عمل انجام می‌دهید، آن هم با عنایت و کمک خدا، و ده برابر پاداش می‌گیرید و با این حال، حاضر نیستید حتی این یک گام را هم بردارید. [اما] وقتی در بین فعالیت روزانه، شما را به نماز فرا می‌خوانند، [چرا اجابت نمی‌کنید؟] این کار در طول 24 ساعت چقدر از وقتتان را می‌گیرد؟ آیا پنج نوبت نماز در مجموع بیشتر از نیم ساعت یا یک ساعت وقت می‌خواهد؟ پس چرا نماز نمی‌خوانید؟ چرا عملی برای خدا انجام نمی‌دهید؟ نماز برای خیر توست. مایه صفای دل و معراج روح است. دل‌هایتان را صیقل می‌دهد. در نماز رو به خدا می‌کنید و از غم‌هایتان به او شکایت می‌کنید. از او نیرو و اخلاق نیکو می‌خواهید. چرا در خواندن آن سستی می‌کنید؟

نماز واجب است؛ فرض کنید نماز نوعی مالیات است. خداوند در مقابل توان و سلامتی و فکر و قدرتی که به ما داده، از ما می‌خواهد که به عنوان مالیاتِ آنها نماز بخوانیم. باید مالیات این همه نعمت را بپردازیم. فرض کنید در کشوری زندگی می‌کنیم که خدمات و وسایل رفاهی و امنیت را برای ما فراهم می‌آورد و مانع هجوم دشمنان می‌شود و در عوض، از ما مالیات می‌خواهد. آیا می‌توانیم از دادن آن خودداری کنیم؟ فرض کنید نماز هم نوعی مالیات است. ما در کشور خدا زندگی می‌کنیم. در جهان خدا و در دنیایی که او آفریده، زندگی می‌کنیم. او خورشید را برای روشنایی در آسمان قرار داده و آب را برای طهارت ما از آسمان نازل کرده است. زمین را آفریده تا کشاورزی کنیم. گوش و چشم و قلب و هوش و نیرو و سلامتی و ذهن سالم به ما داده. همه چیز به ما داده. حال فرض کنید نماز مالیات این همه نعمت است.

باز هم در خواندن آن کوتاهی می‌کنید؟ قرآن می‌گوید: «مرگ بر آدمی باد که چه ناسپاس است.» (عبس، 17) چه مالیاتی بهتر از این! هیچ مالیاتی بهتر از این پیدا نمی‌شود. ای کاش همه مالیات‌ها از این نوع بود! البته به شرطی که در نماز حضور قلب داشته باشیم. وقتی نماز می‌خوانید، آیا می‌دانید به چه کاری مشغولید؟ ذهن و حواستان پیش کیست؟ حتی اگر از جنبه علمی و تربیتی و روانی هم به نماز نگاه کنیم، نماز تمرینی است برای تمرکز و دقت. تعلیم آداب سخن گفتن است. تسلیم و سرسپردگی است. ملاقات با خداست. مگر در نماز نمی‌گویید: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.» (فاتحه، 5) این یعنی خودت را در برابر خدا می‌بینی و لذا او را با «إیاک» خطاب می‌کنی [یعنی: تنها تو را.]

«یا مَن یُعطِی الکثیرَ بِالقَلیلِ»؛ یعنی ای کسی که در مقابل کمِ ما بسیار می‌بخشی! این کم را به که تقدیم کرده‌ایم؟ به خودمان؟ برادران، اگر انسان متوجه باشد، می‌بیند که بیشتر از هر کسی خودش در حق خودش ظلم می‌کند. ما در حق خود ظلم می‌کنیم، در حق خود کوتاهی می‌کنیم، موانع را خودمان بر سرِ راهمان ایجاد می‌کنیم، آینده و آخرتمان را با دست خودمان نابود می‌کنیم. خداوند که همه هستی را برای ما آفریده، از ما چه می‌خواهد؟ «و آفتاب و ماه و ستارگان مسخر فرمان او هستند.» (اعراف، 54)  شب و روز را او برای ما آفریده و شب را مایه‌ آرامش و روز را برای کسب و کار و روزی ما قرار داده است. خلاصه، همه چیز را برای ما آفریده، ولی در مقابل، لهو و لعب و شراب‌خواری و دروغگویی و آدم‌کشی و فساد و بی‌حجابی را بر ما حرام کرده است؛ به سبب اینکه این چیزها ما را خانه‌خراب می‌کند. خداوند خواسته که ما در این دنیا زندگی خوب و راحتی داشته باشیم. چنین نیست که تحریم اینها به سود او باشد.

 

 عصیان مخلوق و بی‌نیازی خالق

عقیده ما این است که خدا از بنده‌هایش بی‌نیاز است. نه به نماز ما نیازی دارد، نه به روزه ما و نه به حج ما. اگر همه انسان‌های روی زمین کافر شوند یا جملگی ایمان بیاورند، تأثیری بر او نمی‌گذارد. هدف او از آفرینش انسان به کمال رساندن اوست. به عنوان مثال، کسی که به پرورش گل مشغول است، چگونه با آنها انس می‌گیرد؟ وقتی این گل‌ها رشد می‌کنند، چقدر خوشحال می‌شود؟ مَثَل خدا هم، بلاتشبیه، که خداوند بالاتر از هر تشبیه است، تقریباً این‌گونه است. وقتی می‌گوید: شراب نخورید، خیر ما را می‌خواهد. باز می‌خواهی بخوری؟ بخور، ولی بدان که شراب قلبت را از بین می‌برد، بینایی‌ات را می‌گیرد، اعصابت را به‌ هم می‌ریزد، معده و کلیه‌ات را نابود می‌کند و بتدریج تمام زندگی‌ات را به ویرانی می‌کشاند. شراب بر نسل تو هم تأثیر می‌گذارد ممکن است فرزندان یا نوه‌هایت دیوانه به دنیا بیایند، آن وقت با حسرت و پشیمانی به آنها نگاه می‌کنی و نتیجه گناهانت را می‌بینی و کاری هم از دستت برنمی‌آید.

لهو و لعب هم همین‌طور؛ لهو و لعب یعنی اینکه انسان سرگرم و سرخوش باشد. این سرگرمی کوتاه و لحظه‌ای چه تأثیری ممکن است داشته باشد؟ مرض بتدریج شدید می‌شود. وقتی شب و روزت را به سرگرمی و لهو و لعب گذراندی، حال کارکردن پیدا نمی‌کنی، ‌اعصابت خراب می‌شود، خسته می‌شوی، ‌همسر و فرزندانت را به حال خودشان رها می‌کنی، فرزندانت در خیابان‌ها پرسه می‌زنند، و همسرت هم، خدا می‌داند. این‌ها همه از مشکلات دنیاست. اگر می‌خواهید بیشتر بدانید، ‌سری به دفتر من بزنید،  و فجایع را ببینید و آن وقت می‌بینید چه مشکلاتی در جامعه هست! چه طلاق‌هایی که در نتیجه‌ شراب‌خواری و قمار اتفاق افتاده! چه انحراف‌ها و گناه‌هایی که در اثر شراب و قمار بوده! چه خانواده‌هایی از هم پاشیده شده‌! چه عفت‌هایی که دریده نشده! همان کاری که تو به دنبال آنی. چه کسی ضرر می‌کند؟ فقط خودت را باید سرزنش کنی. وقتی خدا تو را از غیبت کردن باز می‌دارد، باز می‌خواهی غیبت کنی؟ بکن، ولی بدان در نتیجه ‌آن، جامعه به گونه‌ای می‌شود که هیچ فرقی در میان افراد آن نیست و هیچ کس نزد دیگری احترام و ارزشی ندارد؛‌ عیوب همه آشکار است؛‌ هر کسی پشت سر دیگری غیبت می‌کند. اصلاً فایده غیبت چیست؟ آیا اینکه در مجالس پشت سر یکدیگر غیبت کنیم، سودی برایمان دارد؟ وضعیت چنان شده که نیمی از وقت مجالس و شب‌نشینی‌هایمان به غیبت کردن پشت سر این و آن می‌گذرد. هیچ کس را هم از قلم نمی‌اندازیم. حاصل این همه غیبت چیست؟‌ وقتی غیبت مرا می‌کنی، آیا سود کرده‌ای؟ نه، بلکه بر عکس، مرا از دست می‌دهی زیرا من به همان میزان برایت ارزش دارم که تو برایم ارزش قایل هستی.‌ من وقتی قوی هستم که در نظر تو عزیز باشم، اما وقتی با شمشیر و نیزه و تیر، سر و پایم را شکستی و مرا از بین بردی، دیگر با چه نیرویی به تو خدمت کنم؟ و همین‌طور وقتی پشت سر دیگران غیبت می‌کنی، اگر پشت سر تاجری غیبت کردی، او بی‌آبرو می‌شود و در نتیجه، اقتصاد کشورت ضعیف می‌شود.

 همین‌طور اگر پشت سر کارگری غیبت کردی، دیگر کسی به او اعتماد نخواهد کرد و کسی او را به کار نخواهد گرفت؛ کسی با او همکار نخواهد شد. و به‌تدریج زندگی اجتماعی از هم می‌پاشد و تعطیل می‌شود؛ اتحاد مردم از بین می‌رود و اخلاص می‌میرد. این اسمش امت و جامعه نیست، این بلاتشبیه و با رعایت ادب نسبت به حضار و خودم، شبیه زندگی حیواناتی وحشی است که در صحرا زندگی می‌کنند و هیچ یک به دیگری اعتماد ندارند. آیا این یعنی جامعه؟

همه این مشکلات در نتیجه غیبت است. کمی فکر کنید که چرا قرآن غیبت را حرام کرده است: «و از یکدیگر غیبت مکنید.

 آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید داشت.» (حجرأت، 12) قرآن کریم درباره کسانی که در پی انتشار گناه و فحشا در میان مؤمنان هستند، چنین می‌فرماید: «برای کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان تهمت زنا شایع شود، در دنیا و آخرت عذابی دردآور مهیاست.» (نور، 19 بله، عذابی دردآور.

 مشکلی که گریبانگیر ما شده، این است که اعتماد از بین رفته است. چرا؟ به سبب غیبت. به سبب اینکه هر یک از ما شمشیری به دست گرفته و بر سر دیگری می‌کوبد. به 24 ساعت من و خود و همسایه‌ات توجه کن... در روز چند کلمه از دهانمان خارج می‌شود؟ اگر هزار تا کلمه بگوییم، پنجاه کلمه‌اش دعا است و نهصد کلمه غیبت. یعنی 99 درصد. این است وضع زندگی ما. بنابراین، خدا ارحم الراحمین است [که غیبت را حرام کرده است]. مگر همیشه نمی‌گوییم: «یا ارحم الراحمین»؟ او به ما رحم می‌کند، پس چرا من و تو به خودمان ظلم کنیم؟ چرا ما به خودمان رحم نکنیم؟‌ چرا این عضو حیرت‌انگیز را که اسمش زبان است و این گوش زیبا را، در راه خودش به‌ کار نمی‌گیریم؟‌ می‌توانی با این زبان از مردم تعریف و تمجید کنی، خانه‌های مردم را بسازی و سر و سامان دهی، مردم را به کار خیر راهنمایی کنی،‌ نماز بخوانی، سخن شیرین برای پسر و دختر و همسر و همسایه‌ات بگویی و شادی را در دل دیگران وارد کنی. چرا این زبان زیبا را دائماً در اینجا و آنجا با دروغ و تهمت و غیبت کثیف می‌کنیم؟ خداوند ارحم الراحمین چه چیز بیشتر از آنچه داده، به ما ببخشد؟ او همه چیز به ما داده. آنان که در اطاعت خدا از ما پیشی گرفتند، نسبت به ما بیشتر اجر گرفتند و بهره‌شان نزد خدا بیشتر از ما بود، ولی ما چه کار کرده‌ایم؟ «‌یا مَن یُعطِی الکثیرَ بِالقَلیلِ» ‌یعنی بازار خدا پررونق است. بازار رحمت پروردگارت پررونق است، کالای ناچیزی بیاور و چند برابر بگیر.

مثال معروفی است؛ وقتی حضرت یوسف(ع) را در بازار برده‌فروشان مصر به معرض فروش گذاشتند، پیرزنی آمد که رشته‌ای از پنبه ریسیده (تقریباً یک کلاف نخ) در دست داشت و می‌خواست با این مقدار نخ یوسف(ع) را بخرد. به او گفتند: قیمت یوسف چندین هزار درهم است، چگونه به خرید او امید داری؟ گفت: این تنها دارایی من است. این پیرزن هم با اینکه متاع ناچیزی داشت، به طمع خرید یوسف افتاده بود. الآن بازار پروردگار ما هم به همین‌گونه است؛ چه بسا یک کلمه هم راه‌گشا باشد.

 پیامبر(ص) به اصحابش می‌فرماید: آیا راه بهشت را به شما نشان دهم؟ چند راه به آنان نشان می‌دهد: «حرفه‌ای بیاموزید؛ دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید؛ ازآنچه خداوند به شما بخشیده، در راه او انفاق کنید.» می‌گویند: ای رسول خدا، ما چیزی نداریم که انفاق کنیم؛ نه علمی داریم که به دیگران تعلیم دهیم و نه قدرتی داریم که مظلومی را یاری کنیم و ظالم را سر جای خود بنشانیم. پیامبر(ص) می‌فرماید: حال که قدرت انفاق ندارید [زبانتان را کنترل کنید و] سکوت اختیار کنید.

چه بازاری از این سودآورتر می‌خواهی؟ حرفی نزن و در مقابل، خدا به تو بهشت می‌دهد. بس نیست؟ «یا مَن یُعطِی الکثیرَ بِالقَلیلِ.» بخشش زیادی می‌کند و در مقابل عمل کمی از ما می‌خواهد، آن هم به نفع خودمان. کسی که ماه رجب را درک می‌کند و این دعا را می‌خواند: «یا مَن یُعطِی الکثیرَ بِالقَلیلِ»، امید هست که متنبه شود و از این موسم رحمت استفاده کند و اوقاتش را بیهوده تلف نکند، زبان و چشم و فکر و دست و توانش را صرف کارهای باطل نکند. اگر سعی خود را بکنیم، شکی نیست که خداوند قدرت آن را به ما خواهد داد و ما را کمک خواهد کرد. غفر الله لنا ولکم، والسلام علیکم.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: