1393/1/26 ۰۹:۲۱
استاد مطهری نکته ظریفی بیان کرده است با این مضمون که خط مشی خلفای عباسی از ایرادات بسیاری برخوردار بود و ائمه معصومین(ع) آن موضوعات را به کرات عنوان کرده و از آن برحذر میداشتند. در همان دوره بود که ترجمه متون از زبان یونانی به عربی شروع شد. در واقع ترجمه متون تنها موردی بود که ائمه(ع) آن را تأیید فرموده و ایرادی به آن وارد نکردند. آن بزرگواران فراگیری هر چیزی را که کیان اسلام به آن بسته باشد، تشویق ميكرد ند؛ بنابراین می توان گفت مهمترین عامل در پیشرفت تمدن اسلامی، قرآن و سنت بود که سفارش ميكردند: آن را از هر جایی فرا بگیرید.
عامل دیگر در پیشرفت علوم در آن دوره، حاکمیت روح تسامح بود. اینکه دانشمندان آن زمان با بزرگواری و خوشرفتاری برخورد ميكردند، آنها علم را از هر جایی فرا میگرفتند و شاگرد یک شخص مسیحی یا شاگرد ستارهپرست ميشدند. چند سال پیش اولین مراسم انجمن علم و دین در اسپانیا برگزار شد. این مراسم را در قرناطه اسپانیا در مقابل قصر الحمراء برگزار کردند. وقتی پرسیدیم: «چرا اینجا به پا کردهاید؟» در پاسخ گفتند: به این دلیل که در این مکان بود که مسلمان، مسیحی و یهودی با صلح در کنار هم زندگی ميكرد ند. حاکمیت با مسلمانان بود و از کشورهای انگلیس و فرانسه و... فرزندان خود را به اسپانیا و در محلی که اسلام حاکم بود، میفرستادند تا آنها در این مکان اسلامی، علم را یاد بگیرند.
در مدتی که کنفرانس برپا بود، یک شب تور گذاشتند تا از قصر الحمراء بازدید کنیم. راهنمای این تور در مدتی که در مورد این کاخ توضیح ميداد، مرتب از این موضوع صحبت ميكرد که مسلمانان در زمان حاکمیت خود چقدر خوشرفتاری ميكردند و در سال ۱۴۹۲ که مسیحیان اسپانیا را از آن خود کردند و مسلمانان و یهودیان را از این شهر بیرون کردند، این وضعیت به چه صورت تغییر کرد.
زمانی که علم در جهان اسلام رواج داشت، چنین روحیهاي حاکم بود. البته در تمام مدت ۶۰۰ سال به یک شکل نبود؛ اما در زمانی که علم در اوج خود قرار داشت، این شرایط وجود داشت. در زمان سید رضی و سید مرتضی میخوانیم که این دو با همه مناظره داشتند؛ اما به هیچ وجه دعوا و مشاجره نیست و فقط بحث است. نمونه بحثهایی که الان در غرب میبینیم که البته در محیط ما به مراتب کمتر است.
تحقيق و نوآوري
موضوع مهم دیگری که سبب رشد علم در جهان اسلام شد، پرهیز از تقلید بود. این روزها وقتی صحبت از علم در تمدن اسلامی ميشود، بعضی از دوستان فکر می کنند منظور این است که علم آن دوره یا طبیعیات آن دوره را رایج کنیم. در واقع صحبت در مورد روحیهای است که در میان علمای آن دوره حاکم بود. متأسفانه آن روحیه نقادانهاي که داشتند، منتقل نشده است.
ابنسینا گفته است: کسی که بدون دلیل موضوعی را بپذیرد، از فطرت انسانی خود دور شده است. ابن هیثم نیز این چنین نقل کرده است: طالب حق تنها کسی نیست که در کتابهاي متقدمین نظر می افکند، بلکه طالب حق کسی است که در سخنان آنها مظنون و تابع حجت و قرآن است و برای کسی که در کتابهای علمی نظر می افکند، واجب است که اگر غرض به معرفت حقایق است، خود را دشمن هر آنچه در آن نظر میافکند، بداند و اگر این طریق را طی کند، برای او حقایق کشف ميشود و اشتباه احتمالی در کلام متقدمین برای او آشکار ميشود.
ابن هیثم که مهمترین کار فیزیکی را در جهان اسلام بر روی نور انجام داده است و قانون انعکاس از آن اوست، کتاب «الشکوک علی بطلمیوس» را به نگارش درآورده و در این کتاب از بطلمیوس ایراد گرفته است. به یاد دارم حدود چهار سال پیش که آکادمی علوم جهان اسلام در تاتارستان برگزار شد، فیزیکدانی از استکهلم شرکت داشت که در مورد کارهای ابن هیثم سمینار داد. به تعبیری یک زمان ابن هیثم در مورد بطلمیوس نقد داشت و در عصر حاضر فیزیکدانی در مورد نظریات ابن هیثم صحبت ميكند و آن را به چالش میکشاند. در واقع میخواهم بگویم برخورد نقادانهاي که متقدمین داشتند، امروزه در محیط ما وجود ندارد.
متأسفانه صریحاً موضوعی از غرب میآید و تنها برای آن حاشیه مینویسیم، به ندرت در آن سرمشق وجود دارد؛ ولي عالمی مثل رازی «الشکوک علی جالینوس» را به نگارش درآورده و از آن ایراد گرفته است. نه ایراد خصمانه، بلکه ایرادی که از باب فهم مطالب است؛ اما محیط امروز ما این گونه نیست. تنها ترجمه، تقلید و حاشیه نویسی است.
سختکوشی در کسب معرفت
نکته دیگر سختکوشی اندیشمندان گذشته در کسب معرفت بود. به محض اینکه متوجه ميشدند استادی در مکانی حضور دارد، به هر قیمتی خود را به آن محل میرساندند، یا وقتی کتابی را به آنها توصیه ميكردند، هر طور بود آن کتاب را پیدا ميكردند. ابوریحان شنیده بود که رازی کتابی در مورد مانی نوشته است. وی در جایی گفته: ۴۰ سال در پی این کتاب بودم تا اینکه بالاخره آن را پیدا کردم. جالب اینجاست که وقتی کتاب را پیدا ميكند، بر آن نقد مینویسد.
رازی بدون دلیل چنین اندیشمند پرآوازهاي نشد. جورج سارتون ۳۵۰ سال ابتدایی تمدن اسلامی را به هفت دورة ۵۰ ساله تقسیم ميكند و در رأس هر ۵۰ سال، یک نفر را به عنوان فرد شاخص آن دوره معرفی ميكند . در ۵۰ سال اول، جابربن حیان شاگرد امام جعفر صادق(ع) و در ۵۰ سال آخر خیام و در یکی از این ۵۰ سالها، رازی را معرفی ميكند. بخشی از نوشتههاي رازی بدین شرح است:
ـ محبت من به دانش و کوشش من در راه کسب دانش و علم، بر کسانی که مصاحب من بودند، کاملاً معلوم بود. من از دوران کودکی تا این تاریخ، سخت در کسب علم کوشیدهام، تا حدی که هرگاه به کتابی که قبلاً آن را نخوانده بودم یا به ملاقات دانشمندی که آن را از پیش ندیده بودم، دسترسی می یافتم، به هیچ کار دیگری مشغول نمیشدم، گرچه در این راه با زیانهای فراوانی روبرو شدم تا آنکه آن کتاب را مطالعه ميكردم و پایه و مقام آن شخص را تشخیص ميداد م.
حوصله و صبر من در این باره به حدی بود که در یک سال بیش از ۲۰ هزار برگ کتاب می نوشتم و در تألیف کتاب «جامع کبیر»، ۱۵ سال شبانه روز کار کردم تا اینکه چشمانم ضعیف شد و یکی از عضلات دستم جا به جا خشک و از کار افتاد. همین دو علت (یعنی ضعف باصره و سستی دست) در حال حاضر مانع خواندن و نوشتن من ميشوند. با این حال تا آنجا که میتوانم، به خواندن و نوشتن میپردازم و همیشه به کسانی متوسل ميشوم تا برای من کتاب بخوانند و یادداشتهاي مرا بنویسند...»
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید