به‌سوی دانشگاه خلّاق / دکتر نعمت‌الله فاضلی

1392/12/11 ۱۰:۴۴

به‌سوی دانشگاه خلّاق / دکتر نعمت‌الله فاضلی

ساخــتارهای کنونـــی آموزشـــی در دانشگاه‌های ایران به گونه‌ای شکل گرفته که ضرورت کارکردی «عاملیت» را کمرنگ کرده است. منظور از ضرورت کارکردی این است که دانشجویان و استادان، تحت الزامات و اقتضائات نظام دانشگاهی، مجاب و مجبور شوند به توانایی‌ها و استعدادهای خود بیشتر توجه کنند. نظام آموزش عالی و ساختارهای آن زمانی می‌توانند کارکردهای خود را ایفا کنند که تک‌تک دانشجویان و استادان را در شرایطی قرار دهند و امکاناتی را فراهم کنند که آنان احساس کنند انگیزه لازم را به دست آورده‌اند؛ به گونه‌ای که توجیه و قانع شوند برای داشتن یک زندگی دانشگاهی باید حداکثر توانایی‌ها و خلاقیت‌های خود را بروز دهند.

 

سیاست فرهنگی حاکم بر فضای آموزشی چگونه می‌تواند موجب خودشکوفایی استعدادها ‌شود

ساخــتارهای کنونـــی آموزشـــی در دانشگاه‌های ایران به گونه‌ای شکل گرفته که ضرورت کارکردی «عاملیت» را کمرنگ کرده است. منظور از ضرورت کارکردی این است که دانشجویان و استادان، تحت الزامات و اقتضائات نظام دانشگاهی، مجاب و مجبور شوند به توانایی‌ها و استعدادهای خود بیشتر توجه کنند. نظام آموزش عالی و ساختارهای آن زمانی می‌توانند کارکردهای خود را ایفا کنند که تک‌تک دانشجویان و استادان را در شرایطی قرار دهند و امکاناتی را فراهم کنند که آنان احساس کنند انگیزه لازم را به دست آورده‌اند؛ به گونه‌ای که توجیه و قانع شوند برای داشتن یک زندگی دانشگاهی باید حداکثر توانایی‌ها و خلاقیت‌های خود را بروز دهند. اگر ساختارها چنین الزامات کارکردی را ایجاد نکنند، طبیعی است که عاملان نه تنها در مسیر ساختارها نباشند بلکه حتی در برابر آن مقاومت کنند و در مسیر یک نوع عاملیت مخرب ایفای نقش کنند؛ به این معنا که افراد (دانشجویان و استادان) در دانشگاه بیکار نمی‌نشینند و به هر حال فعالیت‌هایی می‌کنند؛ اما در جهت تولید یک نوع آنارشی، بی‌نظمی، هدر دادن نیروی انسانی و مجموعه سرمایه‌هایی که در دانشگاه است؛ اما چگونه است که در بخش‌های مختلف ساختار آموزش عالی، دانشگاهی و مراکز پژوهشی، عاملان را ترغیب به خودشکوفایی نمی‌کنیم؟! الزام‌های کارکردی ایجاد نمی‌کنیم که عاملان نیاز داشته باشند تا استعداد خود را شکوفا کنند؟! محیطی ترغیب‌کننده و پرنشاط برای این که افراد احساس دانشگاهی بودن خود را تقویت کنند، ایجاد نمی‌کنیم؟! انسان دانشگاهی بودن و هویت دانشگاهی داشتن را به عنوان یک الزام کارکردی برای اعضای دانشگاه‌ها تعریف نمی‌کنیم؟!

نخستین تجربه‌های من  از زندگی دانشگا‌هی درست مانند سایر دانشجویان است؛ امروز که به مدت 25 سال به تدریس مشغول هستم، مسأله‌ای که در میان دانشجویان علوم انسانی توجه من را به خود جلب کرده، این است که تقریباً تمام آنان با شوق و انگیزه بسیار بالایی وارد دانشگاه می‌شوند و می‌گویند که ما رؤیاها و آرزوهای بزرگی از دانشگاه در ذهن‌مان بود و حتی قبل از این که دانشجو شویم مطالعه و کتابخوانی بیشتری داشتیم؛ بسیاری از دانشجویان می‌گویند ما تا پیش از این که وارد دانشگاه شویم، تصور می‌کردیم دانشگاه به عنوان یک مرکز علمی بزرگ می‌تواند معجزه کند؛ می‌تواند از ما نویسنده،‌ دانشمند، فیلسوف، مورخ، جامعه‌شناس و انسانی بزرگ بسازد اما بتدریج که از سال‌ها و سنوات آموزشی گذشت، دیدیم انرژی عاطفی‌ای که در خانواده، مدرسه و در جامعه ذخیره کرده بودیم، به جای این که بیشتر شود، کمتر شد. نخستین شرط این که دانشگاه بتواند به عاملیت تحقق بخشد، تولید انگیزه و انگیزش برای آموزش، پژوهش، اندیشیدن و خلاقیت در دانشجویان است.

 اما متأسفانه و براساس آنچه تجربه نشان داده، این اتفاق نیفتاده است؛ چه درباره دختران و چه پسران! البته تفاوت‌هایی وجود دارد و سرمایه فرهنگی افراد یکسان نیست؛ کسانی که از خانواده‌هایی با والدین تحصیلکرده هستند یا مسیر زندگی‌شان به گونه‌ای بوده که قبل از ورود به دانشگاه تجربه‌های لازم، سرمایه‌ها و انرژی عاطفی لازم را اندوخته‌اند و نیز هویت آنان و ایمان به علم و یادگیری درون‌شان کمابیش شکل گرفته است، کمتر تحت تأثیر محیط دانشگاه قرار می‌گیرند؛ کمتر دشارژ می‌شوند و از آنجایی که در بیرون از دانشگاه و محیط‌های خانواده، دوستی، انجمن‌ها، سازمان‌ها و نهادهایی که با آن‌ها تعامل دارند، انگیزش لازم را می‌گیرند همچنان پر انرژی باقی می‌مانند؛‌ اما اکثریت افراد و شاید بیش از 70 درصد دانشجویان هدف‌شان از وارد شدن به دانشگاه این است که از طریق دانشگاه، انگیزه و انرژی لازم را کسب کنند، غافل از این که دانشگاه چنین کاری را نمی‌تواند انجام دهد.

ساختارها توانایی کمک به عاملان را ندارند تا یک مشارکت نسبی قابل قبول در فرآیندهای تولید، توزیع و مصرف دانش را داشته باشند. کلاس‌های درس، پردیس‌های دانشگاه‌ها، کتابخانه‌ها، سالن‌های همایش یا ورزش، خوابگا‌ه‌ها،‌ مجموعه فضاهای آموزشی و دانشگاهی، محیط‌های ترغیب‌کننده‌ای نیستند که انگیزش لازم، عشق و علاقه را که اصلی‌ترین عامل پیش‌برنده افراد برای یادگیری است، تولید کنند.به تازگی دکتر عظیمه خاکباز که دانش آموخته دانشگاه شهید بهشتی در رشته برنامه‌ریزی درسی آموزش عالی است و در رشته برنامه درسی، رساله دکترای خود را نوشته، مطالعه‌ای انجام داده است درباره این که مدرسان دانشگاهی چگونه مدرس می‌شوند و یک مدرس خوب باید چه کاری انجام دهد. وی در میان استادان رشته ریاضی مطالعه کرده است؛ یکی از اصلی‌ترین نتایج مطالعات دکتر خاکباز این بود که استاد ریاضی خوب، استادی است که بتواند اهمیت درس ریاضی را برای دانشجو تبیین کند و در نهایت دانشجو را متقاعد کند که ریاضیات درس خوبی است یا چه بهتر که دانشجو با تمام وجودش ایمان بیاورد، ریاضیات یک ضرورت برای زندگی است. حال به سراغ رشته‌هایی همچون جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، مطالعات فرهنگی،‌ روانشناسی و رشته‌های دیگری برویم که اساساً مشروعیت وجودشان در جامعه ما زیر سؤال است! زیرا همان طور که می‌دانیم، در علوم پایه نسبت به علوم انسانی کمتر ابهام وجود دارد.

مهم‌ترین کاری که دانشگاه‌ باید انجام دهد تعریف ضرورت و اهمیت دانش برای دانشجو است؛ انگیزه زمانی پدید می‌آید که دانشجویی با تمام وجودش به رشته تحصیلی خود ایمان آورد؛ آن را باور کند و رشته تحصیلی خود را به عنوان راهی برای زیستن، شیوه‌ای از تفکر و شکلی از هویت، درونی کند.

 این مهم‌ترین کاری است که دانشگاه باید انجام دهد تا عاملیت فعال شود؛ زمانی که از عاملیت صحبت می‌کنیم یعنی این که افراد دانشگاهی اعم از دانشجو یا استاد به شیوه داوطلبانه، عاشقانه و با میل و اختیار خود حاضر شوند در راه آموزش، یادگیری و یاددهی، تولید دانش و در راه خودشکوفایی، دود چراغ بخورند، ریاضت بکشند و به تعبیر ما «یک فدراسیون زندگی قهرمانانه داشته باشند.» به تعبیر کارلوس کاستاندا در کتاب «آموزه‌های کلیدی دون خوان»، یادگیرنده، مانند یک مجاهد یا سرباز است؛ کسی است که همیشه آماده است و در عین حال حاضر است جان خود را فدا کند.

 استعاره اصلی که کاستاندا به نقل از «دون خوان» به کار می‌گیرد، یک مجاهد است؛ یک مبارز. بنابراین دانشگاه زمانی می‌تواند به عاملیت افراد کمک کند که انگیزش لازم را در دانشجویان و استادان، برای این که مانند مبارزان و مجاهدان زندگی کنند، ایجاد کند. این اصلی‌ترین ایده‌ای است که باید برای عاملیت مطرح کرد.

حال چطور می‌شود که یک دانشجو، یا استاد در راه علم را مانند یک مجاهد یا مبارز تربیت کرد؟ باید علم را برای او به عنوان یک آموزه هویت‌بخش، انسانی، عاشقانه، عارفانه و یک امر داوطلبانه و مدنی تعریف کرد.

 اگر قرار باشد ساختارهای آموزشی چه در مدرسه و چه در دانشگاه بخواهند بر اساس قوانین، مصوبه، آیین‌نامه و توسل به زور، دانشجویان یا اساتید را وادار به اندیشیدن کنند، غیر ممکن است. می‌توان دختران و پسران جوان را وادار کرد تا در کنکور شرکت کنند و در رشته‌هایی که خود به ‌آن‌ها علاقه داریم وارد دانشگاه شوند، اما نمی‌توان آنان را وادار کرد که در کلاس درس عاشقانه گوش فرا دهند؛ عاشقانه بیاموزند، عاشقانه دود چراغ بخورند و شب‌ها بی‌خوابی بکشند؛ از قوای عاطفی و جسمی خود برای بروز خلاقیت‌های خود استفاده کنند؛ می‌توان پول زیادی را صرف فرزندان خود کرد، دانشگاه‌ها می‌توانند ساختمان‌های شیک و لوکس بسازند، ده ها هزار سالن کنفرانس در کشور ساخته شده است؛ کتابخانه‌های پر از کتاب، شبکه‌های اینترنت و دانش وسیع و هزاران امکان دیگری که تا 100 سال پیش وجود نداشت؛ اما آیا فراهم کردن این امکانات و تکنولوژی موجب این می‌شود که ما که اینجا نشسته‌ایم گوش فرا دهیم، خوابمان نبرد، عشق بورزیم و به عنوان یک امر هویتی و انسانی به آن موضوع نگاه کنیم؟ لازمه این کار این است که اتفاق دیگری بیفتد و آن اتفاق این است که در کل ساختار آموزش عالی و دانشگاهی یک روح و جان آزادمنش، انسانی، اخلاقی و عاشقانه دمیده شود.

 این تنها راهی است که می‌توان به سوی یک دانشگاه خلاق و یادگیرنده حرکت کرد. اگر ما بخواهیم نظام آموزش عالی و دانشگاهی داشته باشیم که در آن دانشجویان و استادان ما با عشق، میل و رغبت فرایندهای یادگیری و یاددهی را تجربه کنند، مستلزم این است که جان و روح دانشگاه، یک جان آزاد، عاشق، انسانی و مدنی باشد. این جان و روح چگونه تولید می‌شود؟ از کجا می‌آید؟ چه نیروهایی آن را می‌سازند؟ قوانین، فضاهای نمادین دانشگاه و معماری آن، تاریخ دانشگاه، برنامه درسی، منابع درسی، مدرسان،‌ فرهنگ یادگیری،‌ فرهنگ آموزش، ارزش‌ها و باورها و نگرش‌های ما درباره معنای علم، رسالت علم، جایگاه علم، جایگاه فرد و انسان در دانشگاه، رابطه علم و دانشگاه با نظام سیاسی، جامعه و مردم و... همه و همه مفاهیمی هستند که جان و روح دانشگاه را می‌سازند.

 دانشگاه به ساختمان‌های بزرگ و باشکوه یا به پردیس‌های سرسبز یا کتابخانه‌های بزرگ نمی‌گویند؛ دانشگاه به فضای فکری- فرهنگی و مناسبات بین‌الاذهانی، ارزش‌ها و معانی و هنجارهایی گفته می‌شود که در آن امکان تجربه یادگیری و یاددهی وجود داشته باشد.

 

منبع: روزنامه ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: